eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
1.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاریخ تولد 1341/5/18 تاریخ شهادت: 1360/9/8 محل شهادت بستان عملیات طریق القدس 🌹شادی روحش صلوات🌹 ستاد یادواره شهدای ویس https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ خواهرش همیشه سر مزار شهید پلارک می رود. (شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود) در یکی از روزها، درون قاب بالای سر در یک عکس، برادر خود را کنار شهید پلارک می بیند که بالای سرش علامت ضربدری زده شده؛ پس از بررسی خانواده شهید پلارک را جویا می شود خانواده ایشان می فرمایند که شهید پلارک هر کدام از دوستانشان که به فیض شهادت نائل می شدند بالای سرشان یک ضربدر میزد و معلوم گردید که شهید حمیدرضا ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده.. خواهر شهید ملاحسنی ، شهید پلارک را به بی‌بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم می دهند که به برادرم بگو، نشانه ای، چیزی از خودش به ما بدهد... خواهر شهید دل شکسته و چشم انتظار، برادر شهید مفقودالاثر خود را در خواب می بیند و او به خواهر می گوید نمی خواهی مرا ببینی، من که برای دیدار شما آمده ام. خواهر می گوید کی؟ شهید به او می گوید در پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند .قبر وسطی متعلق به من است. خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند که این چه خوابی است که بعد ار 27 سال از برادرش دیده است؟! در شب بعد مجدداً شهید به خواب خواهر می آید و می گوید نمی خواهی مرا ببینی من منتظرت هستم. و مشخصات جنازه بی سر قبر وسط را به او می دهد. خواهر صبح اقدام به پرس و جو می کند و مطلب را با سپاه در میان می گذارد و پس از بررسی و یافتن همرزمان شهید، و جویا شدن از نحوه شهادت او، قبر شهید، مورد تأیید واقع می شود. او شهید است شهیدی که وعده‌ی شفاعت برای همه را داده است روحش شاد و یادش گرامی باد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ مے گفت آدم ها سہ دستہ اند: ۱.خام ۲.پختہ ۳.سوختہ - خام ها ڪہ هیچ ... - پختہ ها هم عقل معیشت دارند و دنبال ڪار و زندگے حلال اند ... - سوختہ ها عاشق اند.! چیزهاے بالاترے مے بیینند و مے سوزند، توے همان عشق ... ! خودش هم سوخت... را با ذکر صلوات گرامی می‌داریم. کانال عاشقان شهید و شهادت https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
چه خوش است که توشۀ آخرت ما تقوی باشد؛ چون تقوی کلمۀ درستی در روز قیامت است و به‌خود بنگرید که ما از کجا آمده ایم و به کجا می‌‌رویم؟! و برای چه آمده ایم؟ 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
چشم به درد نخور ! ..و چشمانش حکایت از وصالی می‌کند به زیبایی "حسین" چشمانش مجروح شد و منتقلش کردند تهـران ؛ محسن بعد از معاینه، از دکتر پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالم است؟ می‌توانم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید: برای چه این سوال را می پرسی پسر جان؟ گفت: چشمی که برای امام‌حسین(ع) گریه نکنه بدرد من نمی‌خورد.. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
انسان خواه ناخواه می میرد وحساب و کتاب برایش است پس چه خوب است بهترین راه را انتخاب کند که همان راه است. این را بدانید که به فرموده ی پیامبر (ص)کسی که نماز نمی خواند مسلمان نیست.پس بیائید و تصمیم بگیریم خدارا شکر کنیم.امیدواریم که خداوند مارا به راه راست هدایت فرماید. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
📚 خاطرات سردار علی ناصری نویسنده: سید قاسم یاحسینی ناشر: انتشارات سوره مهر https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
#پنهان_زیر_باران📚 خاطرات سردار علی ناصری نویسنده: سید قاسم یاحسینی ناشر: انتشارات سوره مهر https:
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿 👇 ❣در روز های حمله ، برخی از نیروهای ما که شنا بلد نبودند ، در هور غرق شدند و به شهادت رسیدند . چند روز بعد از عملیات ، منصور .شاکریان که اهل معنویت و دعای شب بود ، غروب روزی با چهرهء غمگین و چشمان اشک بار نزدم آمد و گفت : بیا خاطره تلخی برایت بگویم . سپس در حالی که اشک در چشمانش سرایز بود ، گفت : عصر روزی در پد ابو عبار بودم ، ده دوازده نیروی بسیجی اهل مشهد " بچه های تیپ 21امام رضا "علیه السلام ""راسوار قایقی کردم تا به خط مقدم برسانم . همه آنان جلوی قایق جمع شدند . به آنها گفتم که نوک قایق جمع نشوند و در سطح قایق پخش شوند . برخی گوش دادند و چند نفر هم گوش ندادند و سرجایشان ماندند . به هر حال ، من به راه افتادم ، قرار بود نیروها را به روطه ببرم . قایق هم لگنی بود . نوک قایق سنگین بود . چند بار تذکر دادم ؛ اما بی فایده بود با سرعت وارد آبراه حیله شدم . از پیچی خواستم با سرعت عبور کنم که نوک قایق داخل اب رفت و قایق غرق شد . فریاد زدم:  شنا بلد هستید ؟ همگی جواب دادند : نه ! مو به تنم راست شد . هیچ کدام جلیقه نجات هم نداشتند .در یک آن دیدم ده دوازده نفر ی خودشان را به من چسانده  اند تا غرق نشوند . در میان آنها ، نوجوان خوش سیمایی به چشم می خورد که به شدت ترسیده بود . به آنان گفتم : مرا رها کنید .یکی یکی شما را پرت می کنم ، خودتان را به نیها بچسبانید . سه چهار نفر را بلند کردم وبه آبراه پرت کردم . نفر پنجم یا ششمی ، همان بسیجی خوش سیما بود . دیگر تاب و توانی برایم باقی نمانده بود ودر نافم درد شدیدی احساس می کردم . بسیجی نوجوان فریاد می زد و کمک می خواست : کمکم کن برادر ،دارم غرق می شوم ... اما من نمی توانستم برایش کاری کنم . چند بار جلوی چشمانم در آب غوطه خورد و بعد به ته هور رفت و شهید شد ، چهار نفر دیگر هم جلوی چشمان حیرتزده من ، در حالی که کمک می خواستند و فریاد می زدند ، داخل اب فرو رفتند و غرق شدند . صحنه هولناک و درد اوری بود . فریاد های آنان هنوز در گوشم است . برای انکه منصور را آرام کنم ، با شوخی گفتم : ای قاتل ، ای قسی القلب ... منصور با حالت خاصی گفت : علی ، سربه سرم نگذار ! این را گفت و بلند بلند گریه کرد . من طاقت نیاوردم و زدم زیر گریه .منصور شاکریان تا روزی که در هور به شهادت رسید ، این ماجرا را از یاد نبرد و هرگاه به یادش می آمد ، متاثر می شد . نویسنده: سید قاسم یاحسینی ناشر: انتشارات سوره مهر https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حکومتمان را از شهدا گرفته‌ایم و فقط به امام شهدا تحویل می‌دهیم! https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگرفته از ۳۶۵ خاطره برای ۳۶۵ روز • اثر ناصر کاوه 🔹 احترام به والدین در کلام شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ یهو دیدم پلاکشو کند انداخت تو کانال ماهی گفتم: چرا این طوری کردی؟ این هویتته... گفت: این آتیشی که من می بینم راه برگشتی ندارم، با خودم فکر کردم شهید شم عجب تشییعی بشم... دیدم "شهوت تشییع شدن" دارم پلاکو کندم که تشییع هم نداشته باشم 😭 شهید گمنام، عملیات کربلای ۵ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1