eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
دلتنگ تر می‌شویم با دیدنِ لبخندهایی که جاماندن را ، بیشتر به رُخِ‌مان می‌کِشند https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠✨ اگر درس بخونی جایزه‌ت اینه که بری جبهه...👇 🔸همسرم از اقوام شهید علی اصغر فلاح ( از شهدای پیروزی انقلاب اسلامی در اندیمشک)بود. سال ۱۳۴۶ با هم ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج پنج فرزند بود. ایشان تعمیرکار سازمان آب‌ و برق بود. خیلی دلسوز و مسئولیت ‌پذیر بود. در تظاهراتهای انقلاب شرکت می‌کرد و می‌گفت: «هر کسی در مقابل انقلاب ایستاد با او مبارزه کنید.» . در زمان جنگ مرتب به سپاه زنگ می‌زد و می‌گفت: «میخوایم بریم بجنگیم. اگه ما نجنگیم کی میخواد بره بجنگه؟!» به بچه‌ها می‌گفت: «اگه درس بخونید جایزتون اینه که می‌برمتون جبهه.» 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
💠✨ 👇👆 🔸همسرم در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس در تاریخ ۱۳۶۱/۰۲/۲۴ شهید شد.مسعود بچه دومم و متولد ۱۳۴۹/۰۷/۱۰ بود. او بعد از شهادت پدرش خیلی احساس مسئولیت می‌کرد. «وقتی برای اولین بار لباس سپاه را پوشید آرم لباسش را بوسیدم و دعا کردم که خداوند توفیق خدمت در این لباس را به او بدهد. مسعود سال ۱۳۶۵ در ۱۶ سالگی برای اولین بار به جبهه اعزام شد. همیشه برایش نذر می‌کردم تا سالم برگردد. بعضی اوقات چون پول نداشتم برای سلامتی مسعود نذر روزه می‌کردم. چند روز قبل شهادتش بهم گفت: «مامان دیدی چقد سفید شدم. تو بهت میاد مادر شهید بشی.» اگر مانع رفتن مسعود به جبهه می‌شدم به آیه‌های قرآن و حرف‌هایی که در دیدار با خانواده‌های شهدا به مادران شهدا می‌زدم خودم عمل نمی‌کردم.» 💥برای آخرین بار به خرمشهر اعزام شد. و در تاریخ ۱۳۶۷/۰۳/۲۴ در عملیات در همان محلی که در سال ۱۳۶۱ پدرش در عملیات به شهادت رسید. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7⃣ سردار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) ••• 🔹حاج حسین خرازی ساده بود و هیچ‏گاه از مقامش برای پیشبرد کارهای شخصی استفاده نکرد. فرماندهی لشکر برای او به معنای مسئولیت بزرگ‏تر و کار بیشتر بود، به معنای صبر و اندوهی بی‏اندازه. وقتی ازدواج کرد، حقوقش مثل دستمزد همه بسیجی‏ها فقط کفاف یک زندگی ساده را می‏داد. ۲۲۰۰ تومان در ماه. به تنها چیزی که فکر نمی‏کرد پاداش‏های دنیوی بود. هیچ‏گاه شرایطی بهتر از نیروهایش نداشت. ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ ۳۶۵ خاطره برای ۳۶۵ روز • اثر ناصر کاوه 🔹 احترام به والدین در کلام شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فرمان با عصا در خط بوديم. مسئول محور، «حاج علی موحد» همراه با برادر «حسن قربانی» به خط آمده بودند تا به نيروها سر بزنند. من بيرون سنگر ايستاده بودم كه با آنها برخورد كردم. حاج علی به من گفت: «فلانی برو داخل سنگر، اينجا در خطر هستی.» گفتم: «الان می روم.» ايشان يك عصا همراه داشت. با آن مرا مورد خطاب قرار داده و گفت: «به تو می گويم برو توی سنگر!» من بالاجبار تصميم گرفتم به داخل سنگر بروم. هنوز چند قدمی داخل سنگر نشده بودم كه پشت سرم يك گلوله به زمين خورد. نگاهی به عقب انداختم، ديدم حاج علی موحدي و حسن قرباني هر دو بر زمين افتاده اند. هردوی آنها در اثر برخورد تركشهای آن گلوله به شهادت رسيده بودند. راوی: اسماعيل عابدی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
7⃣ سردار شهید حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع) ••• 🔹یکتاپرستی در تمامی حرکات و سکنات شهید حسین خرازی مشهود بود. معرکه، معرکه مرگ بود و دیگر نمی‏‌شد در دل شرک ورزید و ریاکارانه دم از توحید زد. این همان معرکه‏‌ای بود که به فرموده علی علیه‏‌السلام ، جوهره مردان در آن نمودار می‏‌شد. وقتی بسیجی‏‌های کم سن و سال زیر سنگینی آتش زمین‏‌گیر می‏‌شدند، او را می‏‌دیدند که به تنهایی از انتهای نزدیک‏ترین خاکریز دشمن به سویشان می‏‌آمد؛ آرام، راست قامت و بی‏‌هیچ حرکت اضافه در بدن، بی‏‌توجه به مرگی که می‏‌بارد. ••• https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
۳۶۵ خاطره برای ۳۶۵ روز • اثر ناصر کاوه 🔹 احترام به والدین در کلام شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
پس از بازگشت از عمليات طريق القدس مدتي به همراه دو تن از برادران ستاد ذخيره سپاه مسئوليت اداره يكی از پادگانهای آموزشی بسيج را عهده دار بودند ولی روح متعالی او به اين قانع نمی‌شد و مرغ دلش هميشه در آرزوی جبهه پر می زد لذا برای شركت در عمليات فتح المبين به عنوان آر پی جی زن شركت جست در پی آن در عمليات بيت المقدس با سمت تخريب چی وارد عمليات شد كه در اين عملياتها رشادتهايش هنوز در بين دوستانش زبانزد است. وی در عمليات رمضان نيز با همين عنوان وارد شد و از ناحيه هر دو پا مجروح شد كه از وی خواستند جهت در آوردن تيرها از پاهايش به بيمارستان برود ولی نپذيرفت و گفت: فعلاً كه درد نمی كند، هر وقت فرصت شد اينكار را می كنم. ايشان به همراه خيل رزمندگان اسلام جهت انجام عمليات ظفرمند والفجر۶ در طليعه عمليات پيروزمند خيبر، وارد منطقه شد و با شروع عمليات پس از درگيری بسيار شديد در محور تنگه چزابه، از ناحيه پا مجروح شد. برادری كه به عنوان كمك وی بودمی‌گفت: هر چه اصرار كردم كه بيا تو را به عقب ببرم، قبول نكرد و گفت اگر شما بمانيد شما نيز اسير می شويد، شما برويد اگر من توانستم بر می گردم، و ما مجبور شديم او را تنها بگذاريم بدين ترتيب پيكر مجروح رزمنده دلاور "غلامعلی اسلامی‌پور" در منطقه بجای ماند و غريبانه به فيض شهادت نائل گردید و بعد از ۷ سال استخوانهایش برگشت. روحش شاد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1