دلتنگ تر میشویم
با دیدنِ لبخندهایی که
جاماندن را ،
بیشتر به رُخِمان میکِشند
#شهید_حاج_حسین_خرازی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💠✨
اگر درس بخونی جایزهت اینه که بری جبهه...👇
🔸همسرم#شهید_کریم_رومی_پور
از اقوام شهید علی اصغر فلاح ( از شهدای پیروزی انقلاب اسلامی در اندیمشک)بود. سال ۱۳۴۶ با هم ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج پنج فرزند بود.
ایشان تعمیرکار سازمان آب و برق بود. خیلی دلسوز و مسئولیت پذیر بود. در تظاهراتهای انقلاب شرکت میکرد و میگفت: «هر کسی در مقابل انقلاب ایستاد با او مبارزه کنید.» .
در زمان جنگ مرتب به سپاه زنگ میزد و میگفت: «میخوایم بریم بجنگیم. اگه ما نجنگیم کی میخواد بره بجنگه؟!» به بچهها میگفت: «اگه درس بخونید جایزتون اینه که میبرمتون جبهه.»
#پیگیر_باشید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💠✨
#ادامه 👇👆
🔸همسرم در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس در تاریخ ۱۳۶۱/۰۲/۲۴ شهید شد.مسعود بچه دومم و متولد ۱۳۴۹/۰۷/۱۰ بود. او بعد از شهادت پدرش خیلی احساس مسئولیت میکرد. «وقتی برای اولین بار لباس سپاه را پوشید آرم لباسش را بوسیدم و دعا کردم که خداوند توفیق خدمت در این لباس را به او بدهد.
مسعود سال ۱۳۶۵ در ۱۶ سالگی برای اولین بار به جبهه اعزام شد. همیشه برایش نذر میکردم تا سالم برگردد. بعضی اوقات چون پول نداشتم برای سلامتی مسعود نذر روزه میکردم.
چند روز قبل شهادتش بهم گفت: «مامان دیدی چقد سفید شدم. تو بهت میاد مادر شهید بشی.» اگر مانع رفتن مسعود به جبهه میشدم به آیههای قرآن و حرفهایی که در دیدار با خانوادههای شهدا به مادران شهدا میزدم خودم عمل نمیکردم.»
💥برای آخرین بار به خرمشهر اعزام شد. و در تاریخ ۱۳۶۷/۰۳/۲۴ در عملیات #بیت_المقدس_۷ در همان محلی که در سال ۱۳۶۱ پدرش در عملیات #بیت_المقدس به شهادت رسید.
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_و_شهدا_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣#خاطرات_فرماندهان
7⃣ سردار شهید
حاج حسین خرازی
فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)
•••
🔹حاج حسین خرازی ساده بود و هیچگاه از مقامش برای پیشبرد کارهای شخصی استفاده نکرد. فرماندهی لشکر برای او به معنای مسئولیت بزرگتر و کار بیشتر بود، به معنای صبر و اندوهی بیاندازه. وقتی ازدواج کرد، حقوقش مثل دستمزد همه بسیجیها فقط کفاف یک زندگی ساده را میداد. ۲۲۰۰ تومان در ماه. به تنها چیزی که فکر نمیکرد پاداشهای دنیوی بود. هیچگاه شرایطی بهتر از نیروهایش نداشت.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ ۳۶۵ خاطره
برای ۳۶۵ روز
• اثر ناصر کاوه
🔹 احترام به والدین
در کلام شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ فرمان با عصا
در خط بوديم. مسئول محور، «حاج علی موحد» همراه با برادر «حسن قربانی» به خط آمده بودند تا به نيروها سر بزنند. من بيرون سنگر ايستاده بودم كه با آنها برخورد كردم. حاج علی به من گفت: «فلانی برو داخل سنگر، اينجا در خطر هستی.»
گفتم: «الان می روم.»
ايشان يك عصا همراه داشت. با آن مرا مورد خطاب قرار داده و گفت: «به تو می گويم برو توی سنگر!»
من بالاجبار تصميم گرفتم به داخل سنگر بروم. هنوز چند قدمی داخل سنگر نشده بودم كه پشت سرم يك گلوله به زمين خورد. نگاهی به عقب انداختم، ديدم حاج علی موحدي و حسن قرباني هر دو بر زمين افتاده اند. هردوی آنها در اثر برخورد تركشهای آن گلوله به شهادت رسيده بودند.
راوی: اسماعيل عابدی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣#خاطرات_فرماندهان
7⃣ سردار شهید
حاج حسین خرازی
فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین (ع)
•••
🔹یکتاپرستی در تمامی حرکات و سکنات شهید حسین خرازی مشهود بود. معرکه، معرکه مرگ بود و دیگر نمیشد در دل شرک ورزید و ریاکارانه دم از توحید زد. این همان معرکهای بود که به فرموده علی علیهالسلام ، جوهره مردان در آن نمودار میشد. وقتی بسیجیهای کم سن و سال زیر سنگینی آتش زمینگیر میشدند، او را میدیدند که به تنهایی از انتهای نزدیکترین خاکریز دشمن به سویشان میآمد؛ آرام، راست قامت و بیهیچ حرکت اضافه در بدن، بیتوجه به مرگی که میبارد.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ ۳۶۵ خاطره
برای ۳۶۵ روز
• اثر ناصر کاوه
🔹 احترام به والدین
در کلام شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
پس از بازگشت از عمليات طريق القدس مدتي به همراه دو تن از برادران ستاد ذخيره سپاه مسئوليت اداره يكی از پادگانهای آموزشی بسيج را عهده دار بودند ولی روح متعالی او به اين قانع نمیشد و مرغ دلش هميشه در آرزوی جبهه پر می زد لذا برای شركت در عمليات فتح المبين به عنوان آر پی جی زن شركت جست در پی آن در عمليات بيت المقدس با سمت تخريب چی وارد عمليات شد كه در اين عملياتها رشادتهايش هنوز در بين دوستانش زبانزد است. وی در عمليات رمضان نيز با همين عنوان وارد شد و از ناحيه هر دو پا مجروح شد كه از وی خواستند جهت در آوردن تيرها از پاهايش به بيمارستان برود ولی نپذيرفت و گفت: فعلاً كه درد نمی كند، هر وقت فرصت شد اينكار را می كنم.
ايشان به همراه خيل رزمندگان اسلام جهت انجام عمليات ظفرمند والفجر۶ در طليعه عمليات پيروزمند خيبر، وارد منطقه شد و با شروع عمليات پس از درگيری بسيار شديد در محور تنگه چزابه، از ناحيه پا مجروح شد. برادری كه به عنوان كمك وی بودمیگفت: هر چه اصرار كردم كه بيا تو را به عقب ببرم، قبول نكرد و گفت اگر شما بمانيد شما نيز اسير می شويد، شما برويد اگر من توانستم بر می گردم، و ما مجبور شديم او را تنها بگذاريم بدين ترتيب پيكر مجروح رزمنده دلاور "غلامعلی اسلامیپور" در منطقه بجای ماند و غريبانه به فيض شهادت نائل گردید و بعد از ۷ سال استخوانهایش برگشت.
روحش شاد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣