eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
شهــیدحســین‌خــرازی: هرچه می‌ڪشیم و هرچه ڪه بر ســرمان می‌آید از نافـــــرمانی خداست و همه‌ ریشـــه در عـــدمص رعــایت حــلال و حــرام خدا دارد. هدیه به روح مطهرشهدا صلوات @defae_moghadas2
نماز اول وقت مقید به شرعیات و فرائض بود هیچگاه ندیدم که اول وقتش ترک شود همیشه به این موضوع اهمیت میداد و خانواده را برای خواندن اول وقت تشویق و ترغیب می‌کرد صدای همیشه از تلفن همراهش پخش میشد... به روایت پدر شهید ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @defae_moghadas2
❣کــلام‌ شهـــید 🌹‌شهـــید احمد حاجیوند الیاسی: شما را به اطاعت مطلق از فرمان رهبر انقلاب دعوت می کنم ، سرباز ولایت مطلقه ی فقیه باشید که پشت سر رهبر بودن افتخار دارد ؛ سربازی رهبری ، سربازی امام زمان (عج) را در پی دارد.خواهرانم تلاش کنید نشر دهندگان و حیای زینبی و فاطمی باشید و فرزندان ولایی تربیت کنید. @defae_moghadas2
صبح است و نان تازه ... صبح است و یاد جبهه ... تیرماه ۱۳۶۷ سلیمانیه عراق ارتفاعات گرم سور عکاس : احسان رجبی
❣شهد شهادت شهید مدافع حرم احمد محمد مشلب: حضرت صاحب‌الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف! خدا به شما صبر دهد، زیرا او منتظر ماست نه اینکه ما منتظر او باشیم. هنگامی می‌شود گفت منتظریم که خود را اصلاح کنیم ولی اگر خود را اصلاح نکنیم هیچ‌گاه ظهور نخواهد کرد...» امام صادق (ع)می‌فرمایند از تقصیر‌های بر گردنم گریه می‌کنم و به سوالی که در قبر قرار است از من پرسیده شود. اگر از من در قبر بپرسند که تو برای جبهه و این راه چه کرده‌ای چه خواهی جواب بدهی!؟ می‌گویی می‌توانستم در این راه گام بردارم؟ می‌توانستی؟ چرا نرفتی؟ باید بیدار شد... می‌توانی و نمی‌آیی؟! من خواب بودم، بیدار شدم... شهید مدافع حرم🕊🌹 @defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی سال 59 بود،‌كلاس‌هاي نهج البلاغه استاد كسائي در مسجد عظيمي هم برپا شده بود، من هم شرکت می‌کردم. ایشان روی نهج‌البلاغه بسیار مسلط بودند و بسیار زیبا کلام امیرالمونین را شرح می‌دادند. .. آن شب خواب دیدم، با استاد کسائی، با لباس‌هايي سفيد روی یک تخته سنگ نشسته‌ایم و پرواز می‌کنیم. به پائین نگاه کردم، دیدم از روی بهشت زهرا تهران عبور می‌کنیم. با آقاي كسايي آیه رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَة را می خواندیم و اشک می‌ریختيم. از خواب پریدم. صورتم غرق اشک بود. صبح روز بعد خواب را براي مادرم نقل كردم و گفتم: احتمالاً آقای کسایی به خواستگاری من می‌آید. چند ساعت بعد، زنگ خانه را زدند. آقای کسائی و خواهرشان برای خواستگاری آمده بودند. ... ⭐ستارگان فارس⭐ @defae_moghadas2
❣سال پنجاه و هشت یا پنجاه و نه جاری شدن در بخشهایی از جزیره مینو باعث آسیب دیدگی تعدادی از خانه های اهالی منطقه شد. از طرفی تازه را تشکیل داده بودیم و می‌خواستیم با تبلیغات ضدانقلاب و حزب بعث عراق که اقدام به نفرت پراکنی علیه مردم و انقلاب و سپاه می‌کردند، مقابله کنیم. راه حل را در بلوک زنی و بازسازی خانه‌های مردم آنجا دیدیم و خودمان دست به کار شدیم. در آن زمان این کار ما خیلی اثر گذاشت و باعث ارتباط صمیمانه و بیشتر اهالی منطقه با سپاه شد. یادش بخیر‌... البته فقط بلوک زنی نبود. به طور کلی کمک‌های غیرنقدی و خواروبار هم بود که من و شهید منصور و ، به فرمانداری و شهرداری آبادان و شورای روستاها و پیش رفته و با التماس و خواهش و حتی گاهی با تهدید، درخواست کمک می‌کردیم. آنقدر وضع فرهنگی و اقتصادی مردم جزیره مینو اسفبار بود که گاهی سه نفری به نخلی تکیه می‌دادیم و بعد از کلی درد دل از فقر و فلاکت مردم و بی‌خیالی‌های آن زمان مسئولین، های های گریه می‌کردیم. خیلی از مردم توی کپرهای ساخته شده از سقف‌های نخل زندگی می‌کردند و از گرما و سرما در هلاکت و رنج بودند. چاره سریع را در ساخت و ساز خانه‌های بلوکی با کمک و یاری اهالی دیدیم. خودمان با دستگاه بلوک زنی و سیمان و ماسه‌ای که با التماس به این و اون تهیه کرده بودیم، با زبان روزه و در گرما و شرجی جزیره بلوک می‌زدیم و از کار کردن برای مردم محروم، و دیدن چهره‌های راضی و خندان و ساده آنها لذت می‌بردیم. نیروی بی پایان جوانی و ایمان و عشق به مردم، توان ما را چند برابر و باورنکردنی ساخته بود. منصور همیشه می‌گفت: می‌بینی نعمت!، چطور شادی در وجودشان می‌نشیند؟! همین برای ما بس است! نقل خاطره از: سردار‌ جانباز حاج نعمت الله سلیمانی خواه (از رزمندگان سپاه آبادان در دوران دفاع مقدس) تیر پنجاه و نه، جزیره مینو (مینوشهر فعلی). سه ماه پیش از شروع جنگ تحمیلی. "سردارشهید حاج منصور عطشانی" در حال جمع آوری تعدادی از شاخه‌های خشک شده نخلستانهای جزیره مینو. از آنها برای استفاده در برخی خانه های روستاییان ساکن جزیره استفاده می شد. @defae_moghadas2
شهیدی که همزمان با حاج‌قاسم در یمن به شهادت رسید درست در ساعت اولیه بامداد ۱۳دی ۹۸ همان دقایقی که شهید حاج قاسم سلیمانی توسط دولت جنایتکار آمریکا در فرودگاه بغداد ترور شد ایران اسلامی شهیدی دیگر را در پهنه سرزمین مقاومت تقدیم ملت کرد. پاسدار شهید مصطفی میرزایی در عملیات ترور ناموفق سردار شهلایی در شهر صعده یمن بر اثر اصابت موشک امریکا به شهادت رسید. 🔹شهید محمدمیرزایی پاسدار سپاه قدس بود اما یک محله او را خطاط ماهر، باربر صلواتی و اوستاکار با انصاف می دانستند. کسی خبر نداشت او امین حاج قاسم و مهندس مختل کردن سیستم ارتباطی گروهک های تکفیری است. ‌‌ @defae_moghadas2
❣یادی از سردار شهید هاشم اعتمادی 🌹برای دیدنم به مقر شهید قطبی آمد. وقت نماز بود. به نماز ایستاد. گلوله سنگینی کنار ما به زمین نشست. خوابیدم. سر بلند کردم، دیدم حتی قنوت نمازش را به خاطر این انفجار عظیم ترک نکرده. بعد نماز در حالی که آتش دشمن، بر سرمان، میبارید. گفت: برادرم؛تا ساعاتی دیگر، من شهيد خواهم شد و اول خدا، سپس تو، باید سرپرست همسر و فرزندم باشی. ضمن اینکه: به غایت، مواظب پدر و مادر ! این جملات را باصلابت می گفت و می خندید. گفتم: فعلا جبهه ها؛ نیازمند تو هست و باید بمانی. گفت: پیمانه ام پر شده، دنیا برایم زندان. طاقت شهادت دوستان و همرزمانم را ندارم . دوستان شهیدم منتظرم هستند. وصیتنامه اش را به دستم داد و مرا در بغل گرفت و دوباره تاکید کرد که: سرپرست خانواده اش شوم و هوای پدر و مادر را داشته باشم. خندید و رفت... @defae_moghadas2
نای و خردل برای ملاقات یکی از همرزمان مجروحی که در اثر جراحت شیمیایی زمان جنگ حالش بد شده بود به بیمارستان ساسان تهران آمده بودیم، در حالی که آن مجروح درد شدیدی داشت و سرفه‌های زیادی می‌کرد، شهید سید جلال سعادت با چهره‌ای جذاب و پر نشاط به من می‌گفت تمام دردهای ایشان در برابر دردهای من بمنزله یک قلقلک است و می‌گفت که یک نوبت که به آلمان رفته بودم راه تنفس‌ام فقط به اندازه سر سوزن راه داشته و به شدت و با سختی فراوان نفس می‌کشیدم، سید جلال آنقدر به راحتی حرف می‌زد که در وهله اول کسی فکر نمی‌کرد که خودش هم مجروح شیمیایی است و اگر کسی او را نمی‌شناخت فکر می‌کرد او هیچ دردی ندارد. راوی: فتح‌الله مطلق ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2