❣پهلوان مهربان
منزل پدری حاج عبدالله نزدیک خانه ما بود، گه گاهی که برای دیدن پدر و مادرش می آمد، در کوچه او را می دیدیم، قد و هیکلی بلند و تنومند، سینه ای پهن و بازوانی قوی، اما دلی رئوف و مهربان.
هر وقت می آمد، ما بچه ها که در کوچه می دیدیمش، به خاطر مرام و معرفت و مهربانی اش دورش حلقه می زدیم. به ما محبت می کرد. می گفت: بچه ها بیاید براتون این ماشین را بلند کنم!
سپر ماشین لندکروز سپاه که با آن آمده بود را می گرفت و ماشین را از روی زمین بلند می کرد، ما هم از ذوق و شوق بالا و پایین می پریدیم.
چهارشنبه سوری که می شد خودش پا به پای بچه های کوچه بازی می کرد، یک بار خودش یک تنه بزرگ نخل آورد، در جایی دور از منازل آتش زد تا بچه ها بازی کنند.
در منزل پدرش یک زیر زمین بزرگ بود، به خانواده اش سپرده بود وقت بمباران هوایی درب منزل را باز بگذارند، به ما هم سپرده بود هر وقت صدای آژیر قرمز شنیدید، در این زیر زمین پناه بگیرید.
اواخر جنگ که عراق از بمبماران شیمایی شهر ها استفاده کرد، حاج عبدالله که به مرخص آمده بود بچه های کوچه را جمع کرد و نکاتی در مورد بمباران شیمایی به ما یاد داد، بعد روش تهیه روپوش های پلاستیکی با پلاستیک های توی خانه و ساخت ماسک با وسایل خانه را به بچه ها آموزش داد....
خیلی مهربان بود. خیلی
🌹🌸🌹
هدیه به سردار شهید حاج عبدالله رودکی، فرمانده عملیات نیروی دریایی سپاه، صلوات،،
@defae_moghadas2
❣
❣صراحت بیان
«روایتی از فرماندهی سردار شهید علیمومن طیبی، شهید شاخص پدافند زمین به هوا در دوران مقدس و فرمانده طرح و عملیات تیپ سوم شعبان»
وقتی ایمان حقیقی و کامل باشد ، به انسان روحی بلند میبخشد که بجز حق و واقعیت بر زبان جاری نمیشود. قرارگاه موقتی در نزدیکی خرمشهر، نزدیک به شلمچه داشتند. روزی شهید طیبی از خطوط مقدم به قرارگاه برگشته بود. همان روز از صدا و سیما اکیپی جهت مصاحبه به قرارگاه آمده بودند و برنامه ریزی کردند که با فرمانده طرح و عملیات پدافند هوائی مصاحبه ای را ترتیب دهند. دوربین فیلمبرداری و دیگر تجهیزات را آماده نمودند و به سنگر ایشان رفتند، شهید طیبی جهت انجام مصاحبه آمادگی داشتند. گزارشگر اینطور شروع به گزارش کرد، بینندگان عزیز، ما هم اکنون از خط مقدم جبهه با یکی از فرماندهان مصاحبه می نماییم. چون شهید طیبی اهل صداقت بود و صراحت بیان داشتند، فوراً به به آنها متذکر شد که: ببخشید، اینجا خط مقدم نیست، اگر می خواهید از خط مقدم گزارش تهیه کنید، بفرمائید تا با هم به خط مقدم برویم. به همین دلیل شهید طیبی از انجام مصاحبه خودداری ورزیدند.
✍ حسینعلی بهمئی همرزم شهید
@defae_moghadas2
❣
❣
﷽
سلاااام
صبحتون بهشتی
"وَقَلبڪفےقَلبےیاشهید..." :)
قشنگہها نہ؟😇
قلبیہشهیدتوقلبتباشہ...
باهاشیکےشے
باهاشرفیقشے
اونقدررفیقواونقدرعاشق
واونقدرشبیہ...
کہتهشمثلخودششهیدشی :)❤️
صبح و عاقبتمون شهدایی 🕊🌷
@defae_moghadas2
❣
❣روایتی از اخلاق سردار شهید علیمومن طیبی، شهید شاخص پدافند زمین به هوا در دوران مقدس و فرمانده طرح و عملیات تیپ سوم شعبان
طی شش سال حضور ایشان در جبهه، هر موقع که نیمههای شب به خانه میآمدند. از اتومبیل پیاده میشدند و شخصاً درب خانه را باز میکردند و وارد منزل میشدند و آرام میخوابیدند . آرزو داشتم یکبار درب را برایش باز کنم، هر موقع گله میکردم که عزیزم چرا ما را بیدار نمیکنی؟ میگفت:
به زحمت شما و ایجاد دردسر برایتان راضی نیستم !.
✍حاج علیضامن طیبی پدر شهید
@defae_moghadas2
❣
❣اخلاص در عمل
روایتی از اخلاص سردار شهید علیمومن طیبی، شهید شاخص پدافند زمین به هوا در دوران مقدس و فرمانده طرح و عملیات تیپ سوم شعبان
در عملیات بدر بر اثر اصابت ترکش از ناحیه بالای سر مجروح گردید. پس از چند روزی بستری در بیمارستان، با اصرار پزشکان متقاعد شد که چند روزی هم باید در خانه استراحت نماید. وقتی به خانه مراجعت کرد، جهت استحمام به حمام رفت و مرا صدا زد. وقتی خدمتش رفتم ، به من گفتند:
از ناحیه سر مجروح شدم. در این موقع کلاه پشمی که بر سر داشت را در آورد، و فرمودند: تو را خواستم که فقط بانداژ سرم را عوض کنی و محل زخم را شستشو دهی اما باید کسی از این موضوع مطلع نشود. من آن موقع حدود سیزده سال داشتم. پس از گذشت حدود دوازده سال از شهادت ایشان اهل خانه از این موضوع (مجروحیت و بستری شدن ) مطلع شدند، آن هم بخاطر جواب بیمارستانها به استعلام بنیاد شهید شهرستان بهبهان جهت طرح درجه بندی سپاه . ))
✍سعید طیبی برادر شهید
@defae_moghadas2
❣
❣«آرزو»
شهیدان برای رسیدن به یک آرزو، همه آرزوهایشان را سر بریدند.
@defae_moghadas2
❣
❣برخی از سخنان و تاکیدات سردار شهید علی مومن طیبی:
🌱باید بکوشیم تا عمل خود را برای خدا خالص کنیم و تنها برای او بجنگیم و از غرور و نخوت بپرهیزیم و بدانیم که این ما نیستیم که بر مردم منت گذاشته و به جبهه آمدهایم. بلکه این خداوند تبارک و تعالی است که بر ما منت نهاده و توفیق جهاد را به ما عطا کرده است.
🌱در زندگی تلاوت قرآن مداومت داشته باشید.
🌱نمازها اول وقت گزارده شود. نمازهای یومیه حتی المقدور به جماعت خوانده شود و مراسم دعا برقرار گردد.
🌱صله رحم (دید و بازدید ) را هرگز فراموش نکنید .
🌱کار برای خدا خستگی ندارد .
🌱بدانید که مسئولیت در سپاه یعنی زحمت کشیدن، دنبال کار رفتن، نخوابیدن، مرخصی نرفتن و تلاش برای خداست.
🌱 من سپاهی را دوست دارم که با بینوایان متواضع و فروتن و با گردنکشان همچون قهر الهی بی رحم و متکبر باشد.(امام علی (ع))
🌱بسیار دقت کنیم که غرور در قلبمان راه نیابد که شیطان شش هزار سال خدا را عبادت کرد لیکن چون تکبر ورزید و مغرور شد رانده گشت و مطرود شد. َ
🌱 خدایا هر رزمنده مسلمانی را که میخواهد مکتب متعالیت را پابرجا و حزب و گروه تو را یعنی حزب الله را نیرومند تر گرداند، پس راه را بر او هموار ساز
@defae_moghadas2
❣
❣شهیدِ بامرام
🔸ایشون شهید احمد بیابانی هستند. یکی از گنده لاتهای سه راه ورامین شهرری
🔹احمد عادت به شراب خوردن داشت، چاقو کشی و دعواهای وحشتناک از کوچکترین هنرهای احمد بود. در یک دعوا ۲۲ شاکی خصوصی داشت!
روز ۲۲ بهمن که کلانتری شهرری در آتش سوخت، ایستاده بود و می خندید! می گفت ۷۰ تا پرونده های من سوخت!!
🔸یه روز بچههای سپاه شهرری دستگیرش میکنند و بهش میگن: "تو خجالت نمیکشی؟ جوونای مردم دارن تو جبههها تیکه پاره میشن اونوقت تو توی تهران داری الواتی میکنی؟!"
🔹احمد به غیرتش برمیخوره به اون پاسدار میگه: "منو آزاد کنید ، نامَرده هرکی فردا نره جبهه !!!!"
🔸فرمانده گردان مالک، آقای راسخ این حرفو میشنوه به احمد میگه: "من فردا ساعت۶ صبح از میدان شهرری میرم برای جبهه. اگه خیلی مردی اونجا باش."
🔹احمد ساک به دست ۶صبح میدان شهرری بود! رفت جبهه و...
به گفتهی یکی از رزمنده ها احمد متحول شده بود و از خدا خواسته بود اگر بناست شهید بشوم پیکرم را کسی نبیند، چون بدنش پُر بود از جای چاقو و خالکوبی و...
میگفت: "این بدن آبروی رزمنده ها را میبرد."
🔸در یکی از عملیاتها که احمد به همراه چند تن از فرماندههان برای شناسایی منطقه بازی دراز رفته بودند گلوله مستقیم تانک به خودروی آنان برخورد میکند و بدن احمد در آتش سوخت و به شهادت رسید.
@defae_moghadas2
❣
❣به قول شهیدمرتضیآوینی
__ما نه از رفتن آنها،
که از ماندن خویش دلتنگیم....!
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@defae_moghadas2
❣
❣در آرزوی کفشی چرمی
روایتی از شهید سید عبدالله عزیزی
پدر بخاطر درآمد کمش توان خریدن کفش چرمی را برای فرزندان نداشت و بچهها را با کفش لاستیکی روانه مدرسه میکرد. سید عبدالله بهانه کفش چرمی گرفته بود و مادر که میدانست در توان پدر نیست دیگ مسی خود را فروخت و کفشی چرمی برایش خرید تا با دلی شاد به درسش ادامه دهد.
@defae_moghadas2
❣
❣رهبر انقلاب: هر یک از شهدا به نحوی میتوانند الگو باشند
🔹امام خامنهای: هر یک از شهدا همچون شوشتری، باغانی، برونسی و شهید اخیرِ سبزوار، شهید «الداغی»، به نحوی میتوانند الگو باشند، همانگونه که دیدیم شهادت «حمیدرضا الداغی» افکار عمومی کشور را چگونه بشدت تحت تاثیر قرار داد.
@defae_moghadas2
❣