eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ شیرزن اهل فراشبند استان فارس: ما این انقلاب را به بهای زر و زیور بدست نیاورده‌ایم بلکه به بهای خون بدست آورده‌ایم و تا آخر پای آن ایستاده‌ایم. @defae_moghadas2
❣یادش بخیر، مردی و مردانگی به سن نبود، غیرت می‌خواست و جوانمردی!! الحق که بزرگ‌مردان ایران غیرت و مردانگی را خوب به نمایش گذاشتند. @defae_moghadas2
❣دنیا بداند که ما کودکان هم تا جان در بدن داریم پای آرمان‌های شهیدان می‌ایستیم. جاده شهید صفوی، محل یادمان شهدای شیمیایی گردان فجر بهبهان @defae_moghadas2
❣عاقبت فرزندی که تصمیم بر سقطش داشتند. شهید 🕊🌹 @defae_moghadas2
❣شهید عباس دانشگر اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واللعن اعدائهم اجمعین @defae_moghadas2
❣وصیت نامه شهید عباس دانشگر آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم,  شهید شهادت را به چنگ می آورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه! سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده, حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر,  من سکون را دوست ندارم.  عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است, سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده,  انسان کر میشود,  کور میشود, نفهم میشود, گنگ میشود و باز هم زندگی میکند .بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را, انسان بی هوش نمیکشد,  انسان خواب نمیفهمد,  درد را, انسان با هوش و بیدار میفهمد.  راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.  قلب چند نفرمان به درد آمد ؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟  خدایا تو هوشیارمان کن,  تو مرا بیدار کن, صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.  مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم, روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم, مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش, خوابم تو بیدارم کن.  خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (سلام علیها) به حرمت نگاه خسته ی زینب (سلام علیها) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عجل الله) به ما حرکت بده.  @defae_moghadas2
❣شهید: مهدی سحررو تاریخ ولادت: 1345 تاریخ شهادت: 1361 محل شهادت: کوشک نام عملیات: رمضان @defae_moghadas2
❣مهدی وقتی برای کمک به پدر در مغازه کار می کرد هیچ وقت به سمت ترازوی مغازه نمی‌رفت می‌گفت: می‌ترسم و واهمه دارم نکند ذره ای حق‌الناس بر گردنم بیفتد که در آن دنیا نتوانم جوابگو باشم. در بسیج خالصانه خدمت می‌کرد و نگهبانی می‌داد. از این کار خسته نبود چون عاشق بود و خودش انتخاب کرده بود. وقتی گرسنه از بسیج به منزل برمی‌گشت؛ در جواب مادر فقط یک کلام می‌گفت:که بیت‌المال است و باید در راه خودش خرج شود. آذوقه حق رزمندگانی است که در خط مقدم جبهه می‌جنگند و باید پول بیت‌المال در همان راه صرف شود..آن موقع سنم کم بود و دست چپ و راست خود را به درستی تشخیص نمی‌دادم ولی او از حجاب می‌گفت و از محسناتش. خیابان ما از چند مغازه تشکیل شده بود و مغازه دیوار به دیوار خانه بود. او چادر مادر را می‌داد که بپوشم و من همین را می‌دانستم که قسمت اعظم چادر را باید جمع کنم و آن را در دست بگیرم و بیرون بروم. و اینقدر آن برایم شیرین بود که هنوز که هنوز است شیرینی حجاب را هم خود می‌چشم و هم دخترانم. خدا کند در روز قیامت شرمنده شهدا نباشیم... راوی: خواهر شهید مهدی سحررو @defae_moghadas2
❣این هم یکی دیگر از اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود؛ پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده. هوا که تاریک شد، ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت؛ آنهم خوشحال و سرحال. مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر، سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند . مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر. رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها اما وقتی رفتم انجا نبود . کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن؟ بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی میاید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد؛ خوشا به حالش. لطفا به کانال اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی در ایتا بپیوندید.   @defae_moghadas2
به یاد خبرنگار و راوی عملیات فرمانده کل قـوا ، خمـینی روح خـدا شـهید احـمد سگـونـدی شهادت : ۲۱خرداد ماه سال ۱۳۶۰ عصر بیستم خرداد ماه سال ۱۳۶۰ بعد از مدتی رکود در جبهه ها خبر آمد قراره در جبهه دارخوین عملیاتی توسط رزمندگان اسلام انجام بگیرد دوتا گروه تصویر برداری از صداو سیمای مرکز اهواز با مسئولیت برادران احـمد سگوندی و سید مجتبی عالمشاه عازم منطقه عملیاتی دارخوین شدیم در ابتدا از آمادگی نیرو ها در انرژی اتمی دارخوین گزارش تهیه کرده و آز آنجا به همراه نیروهای عمل کننده به خطوط اولیه نبرد در روستای محمدیه که مشهور به خط شیر بود عازم شدیم و از کانال T شکل به طول تقریبی ۱۵۰۰ متر که در اوج گرما و شرجی هوا تا نزدیکی خاکریز دشمن حفر شده بود به چند صد متری عراقیها رسیدیم این عملیات کلیدی برای باز شدن طلسم محاصره آبادان و شکستن حصر آن بود اتفاق خوشحال کننده ایی که ساعتی قبل از شروع عملیات روی داد عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط حضرت امام "ره "بود کارشکنی های بنی صدر در زمان جنگ برای رزمندگان عذاب آور بود پس از ساعتی از عزل بنی صدر نام عملیات دارخوین (فرماندهی کل قوا ،خمینی روح خدا ) نام گرفت این عملیات بعنوان اولین عملیات پیروزمندانه رزمندگان پس از عزل بنی صـدر باعث ایجاد شور و اشتیاق به پیروزی بیشتر شد و هیمنه شکست ناپذیری ارتش بعثی عراق درهم شکست رزمندگان نماز صبح را در داخل کانال خواندند و با آغاز یورش و شکستن خطوط اولیه دفاعی دشمن و روشن شدن هوا از تلاش و ایثار رزمندگان و تصرف خاکریز انهدام امکانات زرهی ، خودرویی و کشته و اسارت سربازان بعثی با گزارش احمد آقا تصویر برداری کردم با توجه به اهمیت عملیات رزمندگان تلاش زیادی کردند تا به اهداف نهایی عملیات برسند بعد از تهیه گزارش از خطوط اولیه دشمن و هماهنگی با اکیپ آقا مجتبی عالمشاه قرار شد گروه ما تا آخرین نقطه پیشرویی نیرو ها جلو برویم. ✍جعفر امیری @defae_moghadas2
❣به یاد خبرنگار و راوی عملیات فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا شهید احمد سگوندی ادامه👇 پاتک سنگین دشمن شروع شده بود و درمسیر حرکت به جلو از طرف پل مارد و هم از غرب کارون منطقه عملیاتی به شدت زیر آتش قرار گرفته بود با تلاش زیاد و در زیر آتش شدید و گرمای سوزان خـرداد ماه خوزستان خود را به آخرین نقطه درگیری رساندیم و چند نفر از نیروهای سپاه حمیدیه که با یک دستگاه موشک انداز تاو تانکهای عراقی را که در حال پاتک بودند را مورد هدف قرار می دادند فیلم و گزارش گرفتیم از آسمان و زمین آتش می بارید و امکان پشتیبانی از نیرو ها در خط جلو ضعیف بود من در حد امکان از انهدام تانکها و تلاش صادقانه نیرو ها برای دفع پاتک سنگین دشمن با گزارش احمـد سگـوندی تصویر برداری می کردم چون کاست فیلمها بیست دقیقه ایی بود بعد از اتمام کاستهای ضبط شده را داخل کوله پشتی احمد قرار می دادم در همین حین احمد به من گفت جعفر آقا روی برچسب ‌کاستها بنویس صداوسیمای مرکز اهواز که اگر برای خودمان هم اتفاقی افتاد این نوارها به مرکـز اهـواز برسه و با توجه به اهمیت عملیات امشب روی آنتن شبکه پخش شود در همین زمان محل استقرار ما مورد هدف تیر مستقیم تانک قرار گرفت، براثر موج انفجار به زیرجیپ پرتاب شدم مدتی بیهوش بودم نمیدانم چقدر طول کشید بهوش آمدم خلاصه بدنم را ا زیر جیپ موشک انداز تاو که در حال سوختن بود بیرون کشیدم دوربین فیلمبرداری و دستگاه ضبط ویدئو که در کوله پشتی خودم بود در حال سوختن بود خون ریزی شدید از ناحیه گوش ، دهان و سایر اعضای بدن داشتم به اطراف نگاه کردم رزمنده هایی که در اون محل مستقر بودند شهید یا مجروح شده بودند تانکهای عراقی نیز از طرف پل مارد در حال پیشرویی و به ۲۰۰ متری موقعیت ما رسیده بودند @defae_moghadas2