eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمتی از وصیت‌نامه شهید مهدی شاهدی: اینک که خداوند بزرگ به این بنده گناهکار فرصت رسیدن به این توفیق را داده است تا ان شاالله اگر لیاقت جهاد و شهادت را داشته باشم بتوانم که گامی در این راه برداشته باشم. ای امت شهید پرور، ای امتی که تمام مسلمانان در اقصی نقاط جهان چشم به شما دوخته‌اند و اینک که شما الگوی شیعیان شده‌اید و هر حرکتی که در جهان رخ می دهد نشان از مبارزه شما در آن دیده می شود. از شما می‌خواهم که این چند صباحی که در این دنیا زندگی می‌کنید تنها به مادیات و مسائل زودگذر خودتان را مشغول نکنید و به این مسئله توجه داشته باشید که هدف شما تنها چند روز زندگی کردن تنها نیست بلکه شما هدف والائی دارید هدفی که به زندگی شما معنی می بخشد. @defae_moghadas2
بی نماز طبق معمول هر روز چند دونه بزغاله‌اش رو از خونه بیرون برد تا برای بردن به صحرا به چوپان تحویل دهد؛ اما وقتی به خانه برگشت خیلی دل‌نگران بود و می‌گفت اول صبحی چشمم به مرد بی نماز همسایه افتاد، خدا بخیر بگذرد؛ معتقد بود چهره‌ی کسی که اهل نماز نیست نکبت دارد و دیدنش کفارات دارد! آن روز افتاد و دستش شکست، گفت دیدین آخر نکبت آن بی نماز کار دستم داد! خودش برای احیای نماز سه تا از پسرانش را به خدا تقدیم کرده بود. هدیه به روح پاک و مطهر مادر شهیدان: شاپور، عیدی محمد و رضا طاهری صلوات. ✍ حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی 🌹یک ماشین و راننده در اختیارش بود. می خواست از کردستان به شیراز برگردد. قبل از اینکه حرکت کنیم، دو درجه دار که سن و سالی از آنها گذشته بود خودشان را رساندند و گفتند: وسیله نیست می شود ما را هم تا آباده ببرید! حاج علی پیاده شد و گفت: حتما، شما دو برادر جلو بشینید من و آقای کریم دخت هم عقب وانت! یک پتو کف پهن کردیم، یکی هم دور خودمان پیچیدیم. ماشین که حرکت کرد شروع کرد به خواندن آیات قرآن و ترجمه و تفسیر آنها. برای شام ایستادیم. راننده گفت آقای کسائی چلو کباب بگیرم یا چلو جوجه! حاج علی گفت: هیچ کدام ما دو نفر نان و پنیر می خوریم. راننده گفت پولش را ارتش می دهد، حاج علی باز قبول نکرد. بعد شام راه افتادیم. زمستان بود و باد سردی می آمد. یخ زدیم. حاجی می خندید و می گفت آقای کریم دخت، مژه هایم از سرما یخ زده، صدای برخوردشان بهم را می شنوم! @defae_moghadas2
23.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣تربت پاک سرداران شهید: صدرالله فنی اسماعیل دقایقی حبیب‌الله شمایلی حمید شمایلی گلزار شهدای بهبهان @defae_moghadas2
برکت روزمان از نگاه شماست که اگر نباشد ، ما کجا و یادتان کجا ..! این پنج قهرمان شهید طی حدوداً دو سال از عملیات بدر تا کربلای ۵ به فیض شهادت رسیدند. @defae_moghadas2
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣مصاحبه سردار شهید داوود دانایی @defae_moghadas2
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣مصاحبه شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی چند روز قبل از شهادت. این شهید به همراه بیش از ۹۰ نفر از نیروهای گردان فجر بهبهان در عملیات کربلای پنج در جاده شهید صفوی شلمچه در اثر بمباران شیمیایی به شهادت رسیدند. @defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی 💐 می گفت خانم، همه چیز از لقمه حرام شروع می شود. اگر خودت لقمه حرام بخوری یا به فرزنداتت بدهی، بالاخره یک جا اثر سوء خودش را نشان می دهد. خودش لقمه حرام که هیچ، لقمه شبه ناک هم نمی گذاشت به فرزندان و خانواده اش برسد. گاهی به خانه آشنایان دعوت می شدیم. وقتی بر می گشتیم، می گفت: به نظرت اینها اهل خمس بودند؟ اگر احتمال می داد که این خانواده که مهمانشان بودیم، اهل خمس نیستند، می پرسید به نظرت ما چقدر منزل این ها غذا خوردیم. همین جور حدسی معادل ریالی طعامی که ما در این مهمانی خورده بودیم و خمس آن را حساب می کرد. تقریباً هر بار که پیش آقای دستغیب می رفت، مقداری خمس به ایشان می داد. می گفتم علی مگر مجبوری که منزل کسانی که می دانی و مطمئن هستی که اهل خمس نیستند برویم. خوب نرویم، که اینقدر به خاطر خمس دادن در زحمت نیافتی! می گفت: خانم نمیشه، همان قدر که خمس واجب است، صله رحم هم واجب است. می رویم، اگر در لقمه ای شک کردیم، خودمان خمسش را می دهیم. @defae_moghadas2
یکروز که ازسر کار آمد من توی منزلشان منتظرش بودم. وقتی لباسهای کارش را درآورد یکدانه میخ ازمحل کار درجیب شلوارش جا مانده بود، آن را در آورد ودرطاقچه گذاشت وبه مادرش گفت: این میخ مال خودمان نیست، فردا یادم بیاور همراهم ببرم سرکار. آری مسئولین بدانند غلامحیدرها رفتند بدون اینکه ادعا کنند یک سر سوزن سهمی از انقلاب دارند.!!! راوی:آقای حسنعلی سجادی @defae_moghadas2
❣مادر شهید: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر برگشت 🔹 کوموله ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند ، گفتند به خمینی توهین کن .یوسف این کار رو نکرد.به من گفتند توهین کن. گفتم چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچه ات را میکشیم بازهم قبول نکردم. پسرم رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند😔 🔹 گفتندبه خمینی توهین کن بازم توهین نکردم من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم در یک اتاق گذاشتند و در رو قفل کردند ؛ 🔹 بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی. گفتم : من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم 🔹 شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری. انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم گوشه ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. 🔹 فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو. 🔹 کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم.. @defae_moghadas2
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ «شهیدان الگویند.» ◇ از شهید باغانی تا شهید حمیدرضا الداغی @defae_moghadas2
❣ قرار بود موشکی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت. به حاج حسن گفتم: «بگذاریمش برای بعد.» او مخالفت کرد و گفت: «این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد.» 🔸 اتفاقا نتیجه تست مثبت شد. بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گرفتند. حاج حسن مثل عادت همیشگی اش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر. بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتما می خواهد از پاداش نیروها برای شان بگوید؛ اما مطلب دیگری گفت: «بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده؛ یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول بدهیم، نمازمان را اول وقت بخوانیم.» 🔹 برای ما می گفت؛ وگرنه نماز او همیشه اول وقت بود. از کتاب «با دست های خالی» بقلم مهدی بختیاری @defae_moghadas2