❣مدرسه در جنگ
شاید باورتان نشود که بچه های جهاد در آن بحبوحه جنگ و محاصره ، سواد آموزی را فراموش نکردند. سید عبدالحمید نقیب در باره برپایی اولین کلاس درس دانش آموزان در روستای چوئبده اینچنین میگوید: جهادگر شهیدحمیدرضا طالعی وقتی خود را به ستاد جهاد فارس معرفی کرد، گفت من معلم هستم. ایشان را به چوئبده فرستادند، آنجا هم گفته بود من معلم هستم . گفتند: خب شما هم بفرمائید معلمی کنید. ایشان هم گفت: حالا می بینید که چگونه کلاس راه بیندازم!
ایشان با برپا کردن یک چادر میان نخل ها، بچه های دانش آموز منطقه چوئبده و مهاجرینی که از آبادان آمده بودند را جهت ادامه تحصیل ثبت نام کرد. به رحیم صادقی مراجعه کرد و با شرح ماجرا، درخواستی مبنی بر تامین کتاب به ایشان ارائه داد. صادقی هم در جواب ایشان گفته بود:
- ای بابا چه کسی در این شرایط می آید درس بخواند؟
حمید، بعد از اینکه کلاس را با حضور دانش آموزان بر پا کرد، آقای صادقی را به محل کلاس برد. ایشان وقتی دید تعدادی از بچه ها عرق ریزان نشسته و منتظر معلم هستند، ماشین در اختیار طالعی قرار داد و ایشان هم به آبادان رفت و مسئولین آموزش پرورش آبادان هم که عزم حمیدرضا را برای این کار جدی دیدند در تامین اقلام آموزشی به او کمک کردند و با تعدادی کتاب و امکانات مورد نیاز برگشت و اداره کلاس را با همت والای خود ادامه داد.
طالعی چون به حرفه عکاسی آشنا بود همیشه دوربین عکاسی همراهش بود. عکس های زیادی از او به یادگار مانده است. در مواقع عملیات نیز به عنوان عکاس، اسکورت و یا هر ماموریتی که به او محول می شد، انجام وظیفه می کرد
✍ کانون سنگرسازان بی سنگر فارس ۱۳۹۹/۵/۴
@defae_moghadas2
❣
ای شقایق های آتش گرفته
دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت
شمارابرخوددارد
آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما
سرود شهادت بسراید؟
#گردان_کربلا_اهواز
❣ من از این دنیـا ...
با همه زیباییهایش میروم
و همه آرزوهایم را رها میکنم اما
به ولایت وحقانیت علیابنابیطالب(؏)
و خداوندی خدا یقهتان را میگیرم
اگر امام خامنهای را تنها بگذارید
خواهش آخر من این است که
سلام مرا به امام خامنهای برسانید
و بگویید اگر دوباره زنده شوم
از تکهتکه شدن در راه تو ابایی ندارم.
#شهید_محمدامین_کریمیان
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
@defae_moghadas2
❣
❣قسمتی از وصیتنامه شهید محمد ایقان:
من عاشق شدهام عاشق امام حسین (ع) باور کنید دلم برای کربلا یک ذره شده است و دیگر طاقتم طاق شده است. من هیچ غم و اندوهی به جز دیدار سیدالشهدا''ع'' ندارم. اگر خداوند یاری کند آقا و سرورم را ملاقات خواهم کرد. نمیدانید که چه شوقی سراسر وجودم را گرفته است و در راه دوست جان فدا کردن کم است. ما برای آزمایش آمدهایم. خدا کند که در این امتحان پیروزمندانه بیرون بیاییم.
شهید: محمد ایقان
تاریخ ولادت:۱۳۴۲
تاریخ شهادت:۱۳۶۱
محل شهادت:جاده اهواز خرمشهر
نام عملیات:بیت المقدس
@defae_moghadas2
❣
❣تانک عباس هدف قرار گرفته بود. گفتیم صددرصد پودر شده است. بعد از یک هفته دیدیم در کمال ناباوری سرو کله اش پیدا شد. هنگام انفجار خودش را روی تپه ای انداخته بود و بعد هفت شبانه روز پیاده روی در خاک عراق بلاخره به نیروهای خودی رسید. می گفت: « روزها را در گوشه ای مخفی می شدم و شب ها راه می آمدم. در این مدت تنها غذایم نی و چولان بود.»
🌷عباس چندین بار مجروح شد. در خیبر مچ دستش به شدت مجروح شد، در عملیات دیگر ترکشی به سینه اش کنار قلبش نشست. اما هر بار بدون از دست دادن زمان به منطقه بر می گشت. در فاو شیمیایی شد و در بیمارستان بستری. تا به خودش آمده و به هوش آمده بود، با لباس بیمارستان فرار کرد و به عملیات برگشت. آنجا چند خبر نگار گیرش انداختند، اما زیر بار مصاحبه نرفت و از دست آنها هم فرار کرد تا در عملیات باشد...
🌷هر وقت از عباس می پرسیدم در جبهه چه کار می کنی، می خندید و می گفت:«هیچی یک تفنگ خالی می دهند دستم، تا عراقی ها به سمتم آمدند از ترس آن را به آنها تحویل می دهم!»
بعد از مفقود شدن عباس فهمیدم، عباس فرمانده گردان بوده و یلی از یلان جنگ!
آخرین باری که تماس گرفته بود، گفتم: «عباس، پسر عمویم مفقود شده، اگر می توانی خبری از او برای ما بیاور!»
عباس با خوشحالی گفت: « به! چه خوب است که مفقود شده!»
همان شب خودش برای عملیات رفت و مفقود شد!
🌷🌾🌷🌾🌷
هدیه به شهید عباسعلی میرزایی دولت آبادی صلوات- شهدای فارس
↘️
تولد: 1342 - دولت آباد جهرم
سمت: معاون گردان زرهی، لشکر 19 فجر
شهادت: 4/4/1367 جزیره مجنون
@defae_moghadas2
❣
امام جواد عليه السلام می فرماید:
اَلْمُؤمِنُ يَحْتاجُ اِلى تَوْفيقٍ مِنَ اللّه ِ وَواعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ. [تحف العقول، ص ۷۲۹.]
امام محمد تقى عليه السلام فرمود: مـؤمن به سه چـيز مـحتاج است: ۱ ـ توفيق الهى، كه كارها را بخوبى به پيش ببرد. ۲ ـ واعظ درونى كه هرلحظه او را پند و انذار دهد. ۳ ـ پذيرش نصحيت كسى كه او را پند مى دهد.
شهادت امام جواد (ع) تسلیت باد.
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی
🌷 حاج علی در امتحان ناظر کاروان حج قبول شده و باید به مدت ده سال متوالی به عنوان ناظر کاروان به حج مشرف می شد. سال اول و دوم را رفت. سال سوم، آماده اعزام به مراسم حج بود. همه کارهایش را کرده بود و ده روز دیگر اعزامش بود. آن زمان کارهای عقیدتی سیاسی بسیار زیاد بود، حاج علی هم بخش عمده ای از این کارها را به عهده داشت.
به یکی از دوستان گفتم مگر حاج علی نمی داند که اینجا چقدر کار داریم که باز می خواهد به حج برود!
تا خبر به گوشش رسید، آمد. گفت: حاج آقا شما با رفتن من مخالفید؟
گفتم: من تو را منع نمی کنم، اما به عهده خودت می گذارم ببین الان اینجا بیشتر به تو نیاز است یا در حج!
با اینکه این سفر حج را رایگان می رفت و حقوقی هم بابت آن می گرفت، اما پا روی نفسش گذاشت و از رفتن به سفر حج انصراف داد و پای کاری که به عهده اش گذاشته شده بود ایستاد...
#شهدای_فارس
#شهید_حاج_علی_کسایی
@defae_moghadas2
❣
❣یک شب چهارشنبه، جواد را شام به خانهام دعوت کردم. گفت: میام، اما دعوتم کردند مرکز شهید مازندارانی برای مجروحین دعای توسل بخونم. مراسم آنجا تمام شد میآیم.
مرکز مازندارنی، یک مرکز درمانی جهت جانبازان و مجروحین جنگ بود. جواد هم که صدای خوبی داشت معمولاً برای خواندن دعا دعوت میشد. شب جواد با تأخیر آمد. حال خاص و پریشانی داشت. گفتم: چی شده کاکا، چرا انقدر دیر کردی؟
تکه پارچهای به من داد و گفت: این را یادگار نگهدار.
گفتم: این چیه؟
اشک توی چشمش پیچید و با بغض گفت: قبل از اینکه دعا را شروع کنم، یک قاب عکس جلو من گذاشتند و گفتند این شهید مفقودالجسد است. بیاختیار یاد حبیب (شهید مفقود الاثر حبیب روزی طلب) افتادم و دلم سوخت. اختیار از دستم رفت و متوسل شدم به امام زمان(عج)، نمیدانم در آن حال چه گفتم و چه طور امام زمان را صدا زدم، اما همه مجروحینی که برای دعا جمع شده بودند منقلب شدند.
ناگهان عطر خوشی، در نمازخانه پیچید و صدای صلوات و جیغ و فریاد بلند شد. یکی از مجروحین وسط ایستاده بود و میگفت: آقا آمد...
آن جانباز از ناحیه پا مجروح بود و قرار بود مثل فردا پایش را قطع کنند. میگفت امام زمان(عج) دست روی زانویم کشید و فرمودند بلند شو.
تمام قامت روی پایش ایستاده بود. بقیه مجروحین روی او ریختند و لباسش را به تبرک کندند، این تکه پارچه از لباسش را هم به من دادند. اشک در چشمهایم پیچیده بود. یقین داشتم حضور آقا امام زمان(عج) و شفای آن مجروح، جز به نَفَس و دعای خالصانه جواد نبوده است.
از کتاب قلب های آرام۲
🌷
هدیه به طلبه شهید جواد روزی طلب صلوات، شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣آخرين باری كه شهيد اسداله پوركاظم برای مرخصی به بهبهان آمد از همه اقوام و آشنايان حلاليت طلبيد. وقتی خواست به جبهه برگردد به من گفت: «خواهر، يكي از رزمندگان در جبهه در عالم خواب امام زمان(عج) را زيارت كرده و آقا به او گفته كه من در اين عمليات به شهادت ميرسم و تا مدتها هم جنازهام مفقود خواهد ماند.» بعد از شهادتش از رفقايش شنيدم كه اين خواب را خود اسداله ديده بود! آنها می گفتند: آن شبی كه او اين خواب را ديده بچه ها برای تبرک لباسش را پاره پاره كردند و هركس تكه ای از آن لباس را بر داشت. شبی كه عمليات رمضان شروع شد در عالم خواب ديدم، در خانه كنار مادرم نشستهام كه ناگهان در خانه به صدا در آمد. رفتم در را باز كنم. برادرم اسداله پشت در بود و ساكش نيز در دستش. گفتم: برادر اينجا چه كار میكنی؟ مگر نمیدانی عمليات شروع شده؟ تعارفش كردم بيايد داخل خانه. گفتم: مادر هم خانه هست بيا برويم پيشش. گفت: ساكت باش نمیخواهم مادر متوجه آمدنم شود. دليلش را پرسيدم. گفت: من آمدهام تا با تو خداحافظی كنم و بگويم من و بيشتر بچههايی كه امشب در عمليات شركت كردهاند همه شهيد شدهايم و فقط تعداد اندكی از ما توانستهاند سالم به عقب باز گردند، از الان هم ديگر منتظر من نباشيد كه من بر نمیگردم. از خواب بيدار شدم. صداي ناله و زاریام بلند شده بود. اهل خانه و همسايهها دورم جمع شدند و علت پريشانیام را میپرسيدند. گفتم: اسداله شهيد شده و ديگر اميدی به آمدنش نيست. خودش اين را به من گفته است. ۲۳ تير ۱۳۶۱درست همان شبی كه اسداله به خوابم آمده بود، در عمليات رمضان در محور كوشك به شهادت رسيد.
راوی: خواهر شهید
شهید: اسدالله پورکاظم
تاریخ ولادت:۱۳۴۲
تاریخ شهادت:۱۳۶۱
محل شهادت:کوشک
نام عملیات:رمضان
@defae_moghadas2
❣
❣ قسمتی از وصیتنامه شهید رضا شاهدی:
حفظ و نگهداری هر انقلاب از رویدادهای آن انقلاب بسی مشکل تر و به ایثار و فداکاری افزون تر نیاز دارد بخصوص آن انقلابی که اسلامی است و تقریبا تمام دولتهای تجاوزکار دنیا و در راس آن شیطان بزرگ آمریکا برعلیه آن توطئه میکنند.به احکام و اعتقادات اسلامی و قرآن کریم و اسلام عزیز و برنامههای آن آگاه و بدان جامه عمل بپوشید. به واجبات و مستحبات دقیقا عمل و از محرمات و مکروهات بطور کامل و بدون استثناء دوری گزینید. همیشه به یاد خدا و ذکر خدا باشید و فکر کنید که تا چند لحظه دیگر از این دنیا خواهید رفت و دیگر فرصت توبه و انجام عمل صالح را ندارید. اخلاص در کارهایتان را مد نظر داشته باشید و روح تان را با قرآن و دعا و راز و نیاز سیراب نمایید.
شهید: رضا شاهدی
تاریخ ولادت:1342
تاریخ شهادت:1361
محل شهادت:کوشک
نام عملیات:رمضان
@defae_moghadas2
❣
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی
🌾حاج علی از خاطرات حج برایمان تعریف می کرد. می گفت وهابی ها ما شیعه ها را رافضی و خارج شده از سنت خلفا می دانند.
من هم هر روز بلندگوی کاروان را دست می گرفت و در جمع زائران عرب بلند این دعا را می خواندم.
«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ إِلَهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لاَ نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُاَلدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ .... »
شيعه هاي جمع هم همراهي مي كردند و با هم اين شعارهاي «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ» را تكرار مي كرديم.
وقتي اعراب و وهابي ها اين شعار ها را مي شنيدند با تعجب به هم نگاه مي كردند و مي گفتند مگر رافضي ها هم چنين شعار هايي بلند و دارند.
اين دعا را در هر جمعي مي خواندم و اثر زيادي روي مردم داشت و ديد آنها را نسبت به شيعه عوض كرد.
#شهید_حاج_علی_کسایی
@defae_moghadas2
❣