2.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چهارم تیرماه سالروز شهادت سردار هور، شهید علی هاشمی فرمانده قرارگاه سری نصرت🌷🌷
@defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی
🌷برای خداحافظی آمد. گفت: کلامی، دعا کن این بار عمودی بروم، افقی برگردم!
گفتم ان شاالله هفته دیگه اینجا هستی، ما بیست تا کلاس داریم که شما باید اداره کنید.
اخم هایش توی هم رفت. با ناراحتی گفت: کلامی تو هنوز معنای شهادت را نفهمیدی که به من می گویی ان شاالله هستی. حداقل ان شاالله را نگو!
گفت: باید بگی، ان شاالله این بار عمودی بری، افقی برگردی.
سکوت کرد. لبخندی روی لبش آمد و گفت: ان شاالله این بار لحظه شهادت را درک میکنم، ببینیم نوبت شما کی است.
کمی با هم راه رفتیم.
ایستاد و گفت: کلامی، امسال من دعای عرفه امام حسین(ع) را در منزل خواندم، والله بعد از دعا من لبیک خدا را با گوش خودم شنیدم.
با تعجب و سکوت نگاهش کردم. خندید و گفت: کلامی فکر نکنی من هذیون می گم، والله من صدای لبیک خدا را بعد از دعای عرفه شنیدم، امسال دیگر نتیجه می گیرم و شهید می شوم.
برای بار سوم با نشاط خاصی تکرار کرد و گفت: والله شوخی نمی کنم، من صدای لبیک خدا را شنیدم.
چیزی نداشتم در برابرش بگویم. گفت: آقای کلامی، اسم من علی است چون شب عید غدیر به دنیا آمدم. شب عید غدیر هم ازدواج کردم، امیدوارم این شب عید غدیر هم شهید شوم!
خداحافظی کرد و رفت.
صبح عید غدیر خبر شهادتش را دادند.
#شهید_حاج_علی_کسایی
@defae_moghadas2
❣
❣#شهیدانه
#شهید_مجید_قربانخانی
تا پیش از سفرش به کربلا پسر خیلی شری بود همیشه چاقو در جیبش بود خالکوبی هم داشت خیلی قلدر بود و همه کوچک تر ها باید حرفش را گوش میدادند . مجید کسی بود که زیر بار حرف زور نمی رفت بچه ای نبود که بترسد خیلی شجاع بود اگر می شنید کسی دعوا کرده هر دو طرف را زور می کرد آشتی کنند و گرنه با خود مجید طرف بودند
وقتی از سفر کربلا برگشت مادرم از او پرسید
چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟
مجید گفت: یک نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل
و یک نگاه به گنبد امام حسین کردم و گفتم آدمم کنید.
@defae_moghadas2
❣
❣سه ماه بود سخت بیمار بودم و انواع و اقسام داروهای محلی را هم خورده بودم و حتی دکتر هم رفته بودم اما هیچ تغییری در بهبودیم حاصل نشده بود. مجبور شدم با همه سختیهایی که بود برای معالجه به اهواز که مرکز استان بود بروم. در آنجا دکتر پس از آزمایشات و معاینات گفت خانم شما سه ماهه باردار هستید اما من از بس حالم بد بود هیچ اطلاعی از باردار بودنم نداشتم، دکتر برای ده روز دارو داد و گفت پس از ده روز مجدد مراجعه کنم، بعداز ده روز مراجعه کردم و دکتر سی عدد آمپول داد که روزی یکی تزریق کنم، نگران فرزندی بودم که در شکم داشتم اما به خاطر حال بدم مجبور بودم آمپولها را تزریق کنم، حالم بهتر شده بود و رو به بهبودی بود، وضعیت بارداریم عادی بود و مشکلی نداشتم، در هفت ماهگی باز حادثه ای برایم پیش آمد که حاملگی ام دچار مشکلاتی شد که بخیر گذشت تا بالاخره نه ماهگی را هم گذراندم و عبدالحمید در تاریخ 30 مرداد سال 1346 صحیح و سالم بدنیا آمد و انگاری خدا می خواست که سالم بماند تا او هم یکی از سربازان در گهواره ای امام خمینی که وعده اش را به طاغوتیان داده بود باشد و در راهش به شهادت برسد.
راوی: مادر شهید عبدالحمید تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣
❣سنش کم بود و برای آرام کردن دل عاشقش راهی جز جعل شناسنامه نداشت لذا دست بکار شد و تاریخ تولدش را دو سالی عقب کشید و خودش را هفده ساله کرد یعنی تولدش را به زمانی کشید که حتی در شکم مادرش هم نبود، رضایتنامهای جعلی با امضای پدر هم درست کرد و شاد و خندان و راضی از کارش عازم ستاد اعزام سپاه امیدیه شد و کپی شناسنامه جعل شده و رضایتنامه پدر را برای ثبت نام ارائه کرد و بالاخره موفق به ثبت نام شد و با لب خندان رفت که آماده رفتن به آموزش شود و در دوره آموزشی هم قابلیت خودش را خوب نشان داد و از سختیها کم نیاورد و با موفقیت دوره را به پایان رساند و آماده اعزام به جبهه گردید.
@defae_moghadas2
❣
❣ قسمتی از وصیتنامه شهید عبدالحمید تقیزاده بهبهانی:
امروز روز عمل است و حساب نیست و فردا روز حساب است و عمل نیست، خلاصه کوله بارتان را ببندید و به فکر آخرت باشید، دل به دنیا نبندید و به فکر آخرت باشید و مشغول لهو و لعب دنیا نشوید که سخت فریبنده است و انسان را به اسفلالسافلین می اندازد ولی وای که اکثرالناس لایشعرون. شما ای بندگان خدا پرهیزگار باشید و از دنیا بهراسید زیرا دنیا اگر برکسی جاوید می ماند و یا کسی در دنیا باقی ماندنی بود بر این ابدیت و جاودانگی پیامبران خدا بیش از همه شایسته و سزاوار بودند لیکن خدای متعال دنیا را سرای امتحان و اهل آن را برای فنا و کوچ آفریده است. تازگی ها و نوآوری های دنیا فرسوده می شود و نعمت های آن رو به اضمحلال و نابودی می نهد. شادیهایش به غم و اندوه تبدیل می گردد زیرا دنیا منزلی گذرا و کوچگاه است. پرهیزگار باشید شاید شما رستگار شوید.
@defae_moghadas2
❣
❣چندی بعد از شهادتش مریض حال شدم اصلاً حالم خوب نبود همه جا برای مداوا رفتم همه جوابم کردند همه از من ناامید شده بودند حتی خودم .یک شب داشتم نماز می خواندم نمازم که تمام شد زیر لب زمزمه کردم علی پناه پسرم مگر حالم را نمی بینی نکنه تو هم جوابم کردی؟شب در خواب دیدم با یه صورت نورانی آمد و سلام کرد. باورم نمی شد فکر نمی کردم که خواب می بینم گفتم : پسرم به من گفتند که تو شهید شدی گفت : بله مادر شهید شدم یک لیوان آب به من داد آب را خوردم در آغوشش گرفتم و خداحافظی کرد .صبح بیدار شدم دیگر دردی احساس نمی کردم پیش دکتر های قبلی رفتم می گفتند : معجزه شده .نه معجزه نبود پسرم شفایم داد .
راوی: مادر طلبه شهید علیپناه بهمئی
@defae_moghadas2
❣
❣ قسمتی از وصیتنامه طلبه شهید علیپناه بهمئی:
این یک تکلیف الهی است که خدا بر ما گذاشته و ما را آزمایش میکنند پس بکوشید این آزمایش را به نحو احسن انجام دهید و سعادت دنیا را به ذلت دنیا بخرید. امام را تنها نگذارید و مثل مردم کوفه نباشید که حضرت علی را تنها گذاشتند. امت شهید پرور قدر این نعمت الهی یعنی امام امت را بدانند. بیاد آورید سالهای گذشته یعنی دوره طاغوت پهلوی را که زیر سلطه کشورهای ابر قدرت بودیم و از خودمان چیزی نداشتیم و صلاحیت ما در دست جنایتکاران بود و به ما ظلم میکردند.خداوند توفیق حسینی بودن را نصیب همه بگرداند و از جوانان رزمنده میخواهم که قران و دعا بخوانند و نماز خود را در مسجد بخوانند و بعد از نماز دعا و قران را فراموش نکنند ...
🌷شهید: علی پناه بهمئی
تاریخ ولادت: ۱۳۴۷
تاریخ شهادت:۱۳۶۴
محل شهادت:فاو
نام عملیات:والفجر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣ قسمتی از وصیتنامه شهید سید رحیم صباحی:
ما مردانه انقلاب کردیم و با قامتی بر استواری ایمان به خدا در پای انقلاب خواهیم ایستاد. ما مرد مقاومت و دلاوری و مرد جنگیم. هرگاه کودکان از سینه مادر بیزار شدند ما هم دست از انقلاب خویش میکشیم. هرگاه شیران قوی دل در مقابل روبهان تن به ذلت دادند ما هم به جامه ذلت بسنده میکنیم. اما اسلام همیشه زنده است. امت مسلمان همیشه توفنده است. و جز به سربلندی و جهاد نمیاندیشد خدا را شاهد میگیرم که سالهاست در آرزوی شهادتم. دلم میخواهد اگر شهید شدم اگر پیکرم پیدا شد برایم قبری درست کنند که در تمامی قبور شهدای شهر به سادگی آن پیدا نشود. ای مادر بزرگوارم خدایت تو را اجر دهد که من همیشه از تو راضی و خشنود بودم؛ خدایت از تو راضی باشد تو دین بسیاری بر گردنم داری تو نه تنها هیچگاه با جبهه رفتنم مخالف نبودی بلکه بزرگترین مشوقم در این راه مقدس بودی.
🌷شهید: سید رحیم صباحی
تاریخ ولادت:۱۳۳۵
تاریخ شهادت:۱۳۶۴
محل شهادت:فاو
نام عملیات:وافجر هشت
@defae_moghadas2
❣
❣دوربین مخفی اون روزها
خاطرهای از شهید سید رحیم صباحی:
سیدرحیم فردی خوش روح و با اخلاق و کمی کم رو بود. در پذیرش سپاه پاسداران بهبهان مشغول به کار بود.
من برای گزینش وارد پذیرش سپاه بهبهان شدم. سید رحیم صبایی من را کناری برد و فرمهایی را برایم پر کرد. سوالاتی از من پرسید. وقتی کارش تمام شد به من گفت کرم نسب خوب حواست جمع باشه و اگر در سطح شهر کوچکترین کار کردی حتی اگر آب دهنت را بندازی به ما اطلاع میدن. همه جا مامور داریم و زیر نظری تا جواب پذیرشت برسه.
یک روز با موتور درون شهر دور میزدم. خواستم آب دهنم را در حال رانندگی با موتور بیرون بیندازم یاد تذکر سید رحیم صباحی افتادم که گفت همه جا تحت نظر هستی. من هم آب دهنم را در دهانم نگهداری کردم تا یک جای خلوت پیدا کردم، خوب دور و برم را نگاه کردم و بعد بیرون ریختم.
بعداً فهمیدم بچه های محل به سید رحیم گفته بودند که من را بترساند. آخه من خیلی پسر شلوغ و شوخی بودم. سید رحیم در فاو عملیات والفجر 8 به جمع دوستان آسمانیش پیوست یادش گرامی باد.
راوی: حسین کرم نسب
#سید_رحیم_صباحی
#پاسداران
@defae_moghadas2
❣
❣ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاجمحمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم.
من رانندگی میکردم. حاجمحمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمیزد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر میکرد. من هم چیزی نمیگفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاجمحمـد سکوتش را شکست و بیمقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده!
گفتم: چیا؟
گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم!
با خودم گفتم تو چه فکرهایی است حاجمحمـد. گفتم: انشاالله که هر چی خیر است پیش میاد!
وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش!
#سردارشهید حاج محمد ابراهیمی
#شهدای_فارس
@defae_moghadas2
❣