eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣سه ماه بود سخت بیمار بودم و انواع و اقسام داروهای محلی را هم خورده بودم و حتی دکتر هم رفته بودم اما هیچ تغییری در بهبودیم حاصل نشده بود. مجبور شدم با همه سختی‌هایی که بود برای معالجه به اهواز که مرکز استان بود بروم. در آنجا دکتر پس از آزمایشات و معاینات گفت خانم شما سه ماهه باردار هستید اما من از بس حالم بد بود هیچ اطلاعی از باردار بودنم نداشتم، دکتر برای ده روز دارو داد و گفت پس از ده روز مجدد مراجعه کنم، بعداز ده روز مراجعه کردم و دکتر سی عدد آمپول داد که روزی یکی تزریق کنم، نگران فرزندی بودم که در شکم داشتم اما به خاطر حال بدم مجبور بودم آمپولها را تزریق کنم، حالم بهتر شده بود و رو به بهبودی بود، وضعیت بارداریم عادی بود و مشکلی نداشتم، در هفت ماهگی باز حادثه ای برایم پیش آمد که حاملگی ام دچار مشکلاتی شد که بخیر گذشت تا بالاخره نه ماهگی را هم گذراندم و عبدالحمید در تاریخ 30 مرداد سال 1346 صحیح و سالم بدنیا آمد و انگاری خدا می خواست که سالم بماند تا او هم یکی از سربازان در گهواره ای امام خمینی که وعده اش را به طاغوتیان داده بود باشد و در راهش به شهادت برسد. راوی: مادر شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
❣سنش کم بود و برای آرام کردن دل عاشقش راهی جز جعل شناسنامه نداشت لذا دست بکار شد و تاریخ تولدش را دو سالی عقب کشید و خودش را هفده ساله کرد یعنی تولدش را به زمانی کشید که حتی در شکم مادرش هم نبود، رضایت‌نامه‌ای جعلی با امضای پدر هم درست کرد و شاد و خندان و راضی از کارش عازم ستاد اعزام سپاه امیدیه شد و کپی شناسنامه جعل شده و رضایت‌نامه پدر را برای ثبت نام ارائه کرد و بالاخره موفق به ثبت نام شد و با لب خندان رفت که آماده رفتن به آموزش شود و در دوره آموزشی هم قابلیت خودش را خوب نشان داد و از سختی‌ها کم نیاورد و با موفقیت دوره را به پایان رساند و آماده اعزام به جبهه گردید. @defae_moghadas2
❣ قسمتی از وصیت‌نامه شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی: امروز روز عمل است و حساب نیست و فردا روز حساب است و عمل نیست، خلاصه کوله بارتان را ببندید و به فکر آخرت باشید، دل به دنیا نبندید و به فکر آخرت باشید و مشغول لهو و لعب دنیا نشوید که سخت فریبنده است و انسان را به اسفل‌السافلین می اندازد ولی وای که اکثرالناس لا‌یشعرون. شما ای بندگان خدا پرهیزگار باشید و از دنیا بهراسید زیرا دنیا اگر برکسی جاوید می ماند و یا کسی در دنیا باقی ماندنی بود بر این ابدیت و جاودانگی پیامبران خدا بیش از همه شایسته و سزاوار بودند لیکن خدای متعال دنیا را سرای امتحان و اهل آن را برای فنا و کوچ آفریده است. تازگی ها و نوآوری های دنیا فرسوده می شود و نعمت های آن رو به اضمحلال و نابودی می نهد. شادی‌هایش به غم و اندوه تبدیل می گردد زیرا دنیا منزلی گذرا و کوچگاه است. پرهیزگار باشید شاید شما رستگار شوید. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣چندی بعد از شهادتش مریض حال شدم اصلاً حالم خوب نبود همه جا برای مداوا رفتم همه جوابم کردند همه از من ناامید شده بودند حتی خودم .یک شب داشتم نماز می خواندم نمازم که تمام شد زیر لب زمزمه کردم علی پناه پسرم مگر حالم را نمی بینی نکنه تو هم جوابم کردی؟شب در خواب دیدم با یه صورت نورانی آمد و سلام کرد. باورم نمی شد فکر نمی کردم که خواب می بینم گفتم : پسرم به من گفتند که تو شهید شدی گفت : بله مادر شهید شدم یک لیوان آب به من داد آب را خوردم در آغوشش گرفتم و خداحافظی کرد .صبح بیدار شدم دیگر دردی احساس نمی کردم پیش دکتر های قبلی رفتم می گفتند : معجزه شده .نه معجزه نبود پسرم شفایم داد . راوی: مادر طلبه شهید علی‌پناه بهمئی @defae_moghadas2
قسمتی از وصیت‌نامه طلبه شهید علی‌پناه بهمئی: این یک تکلیف الهی است که خدا بر ما گذاشته و ما را آزمایش می‌کنند پس بکوشید این آزمایش را به نحو احسن انجام دهید و سعادت دنیا را به ذلت دنیا بخرید. امام را تنها نگذارید و مثل مردم کوفه نباشید که حضرت علی را تنها گذاشتند. امت شهید پرور قدر این نعمت الهی یعنی امام امت را بدانند. بیاد آورید سال‌های گذشته یعنی دوره طاغوت پهلوی را که زیر سلطه کشورهای ابر قدرت بودیم و از خودمان چیزی نداشتیم و صلاحیت ما در دست جنایتکاران بود و به ما ظلم می‌کردند.خداوند توفیق حسینی بودن را نصیب همه بگرداند و از جوانان رزمنده می‌خواهم که قران و دعا بخوانند و نماز خود را در مسجد بخوانند و بعد از نماز دعا و قران را فراموش نکنند ... 🌷شهید: علی پناه بهمئی تاریخ ولادت: ۱۳۴۷ تاریخ شهادت:۱۳۶۴ محل شهادت:فاو نام عملیات:والفجر هشت @defae_moghadas2
❣ قسمتی از وصیت‌نامه شهید سید رحیم صباحی: ما مردانه انقلاب کردیم و با قامتی بر استواری ایمان به خدا در پای انقلاب خواهیم ایستاد. ما مرد مقاومت و دلاوری و مرد جنگیم. هرگاه کودکان از سینه مادر بیزار شدند ما هم دست از انقلاب خویش می‌کشیم. هرگاه شیران قوی دل در مقابل روبهان تن به ذلت دادند ما هم به جامه ذلت بسنده می‌کنیم. اما اسلام همیشه زنده است. امت مسلمان همیشه توفنده است. و جز به سربلندی و جهاد نمی‌اندیشد خدا را شاهد می‌گیرم که سالهاست در آرزوی شهادتم. دلم می‌خواهد اگر شهید شدم اگر پیکرم پیدا شد برایم قبری درست کنند که در تمامی قبور شهدای شهر به سادگی آن پیدا نشود. ای مادر بزرگوارم خدایت تو را اجر دهد که من همیشه از تو راضی و خشنود بودم؛ خدایت از تو راضی باشد تو دین بسیاری بر گردنم داری تو نه تنها هیچگاه با جبهه رفتنم مخالف نبودی بلکه بزرگترین مشوقم در این راه مقدس بودی. 🌷شهید: سید رحیم صباحی تاریخ ولادت:۱۳۳۵ تاریخ شهادت:۱۳۶۴ محل شهادت:فاو نام عملیات:وافجر هشت @defae_moghadas2
دوربین مخفی اون روزها خاطره‌ای از شهید سید رحیم صباحی: سیدرحیم فردی خوش روح و با اخلاق و کمی کم رو بود. در پذیرش سپاه پاسداران بهبهان مشغول به کار بود. من برای گزینش وارد پذیرش سپاه بهبهان شدم. سید رحیم صبایی من را کناری برد و فرم‌هایی را برایم پر کرد. سوالاتی از من پرسید. وقتی کارش تمام شد به من گفت کرم نسب خوب حواست جمع باشه و اگر در سطح شهر کوچکترین کار کردی حتی اگر آب دهنت را بندازی به ما اطلاع میدن. همه جا مامور داریم  و زیر نظری تا جواب پذیرشت برسه. یک روز با موتور درون شهر دور می‌زدم. خواستم آب دهنم را در حال رانندگی با موتور بیرون بیندازم یاد تذکر سید رحیم صباحی افتادم که گفت همه جا تحت نظر هستی. من هم آب دهنم را در دهانم نگهداری کردم تا یک جای خلوت پیدا کردم، خوب دور و برم را نگاه کردم و بعد بیرون ریختم. بعداً فهمیدم بچه های محل به سید رحیم گفته بودند که من را بترساند. آخه من خیلی پسر شلوغ و شوخی بودم. سید رحیم در فاو عملیات والفجر 8 به جمع دوستان آسمانیش پیوست یادش گرامی باد. راوی: حسین کرم نسب @defae_moghadas2
❣ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاج‌محمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم. من رانندگی می‌کردم. حاج‌محمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمی‌زد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر می‌کرد. من هم چیزی نمی‌گفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاج‌محمـد سکوتش را شکست و بی‌مقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده! گفتم: چیا؟ گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم! با خودم گفتم تو چه فکر‌هایی است حاج‌محمـد. گفتم: ان‌شاالله که هر چی خیر است پیش میاد! وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش! حاج محمد ابراهیمی @defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی 🌷چند روز به عید غدیر مانده بود، کارها زیاد بود، من هم باید به مأموریت می رفتم. حاج علی شروع کرد به اصرار که من باید به منطقه بروم. گفتم نمی شود، کارهای اینجا می ماند. بغض گلویش را گرفت. گفت: حاج آقا، به جدت قسم اگر اجازه بدهی من بروم، ‌اگر شهید شدم که حتماً هم شهید می شوم، ‌بدون شما وارد بهشت نمی شوم! دیگر نتوانست خودش را کنترل کند و اشک از چشم هایش روی صورتش سرازیر شد. دلم سوخت.گفتم: برو، ان شاالله به سلامت! شب عید غدیر بود. خوابش را دیدم. روی یک صندلی نشسته بود و نهج البلاغه می خواند. گفتم چرا اینجا نشسته ای، گفت منتظر شما هستم تا به قولم وفا کنم. از خواب پریدم. فهمیدم شهید شده است. ترکش به حنجره اش خورده بود.قرآن زيپي كه هميشه همراه ش بود را از جيبش در آوردم. قرآن را باز كردم. با تعجب دیدم خونش به این آيه اي اشاره مي كند: از مؤمنان، مردانی هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بستندصادقانه وفا کردند، برخی از آنان پیمانشان را به انجام رساندند [و به شرف شهادت نایل شدند] و برخی از آنان [شهادت را] انتظار می برند و هیچ تغییر و تبدیلی [در پیمانشان] نداده اند![آيه 23 سوره احزاب] @defae_moghadas2
❣یک سال و چند ماهی از ازدواجم می گذشت بچه‌دار نشده بودم. در محیط روستا سرزنش‌ها و سوالات زنان محله، قوم و خویشان و نگرانی مادر شوهر تصمیم گرفتیم که به زیارت بی بی حکیمه بنت موسی بن جعفر علیه السلام که از سراسر کشور و حتی خارج از کشور هم زائر دارد و دارای کرامت زیاد می باشد برویم. مادر شوهرم گفت:رفتی بی بی حکیمه بچه‌دار نشدی؟ خیلی ناراحت شدم و زیاد گریه کردم، شب خواب دیدم زنی با روبند و با لباس عربی به خانه‌ام آمد. لیموی سبزی به من داد و گفت: بیا این لیمو مال خودت به کسی هم نده گفتم: کی هستی؟ گفت اگر عاقل باشی می‌دانی چه کسی هستم، فردا صبحش نزد یکی از اقوام رفتم و جریان خواب را بیان کردم. گفت بی بی حکیمه به تو فرزند داده. بعداز مدت کوتاهی باردار شدم. بعداز نه ماه و نه روز انتظار پسری بدنیا آمد. اسمش را لشکر نامیدیم ولی او را نگهدار صدا می‌زدیم. بسیار عزیز و مورد توجه خانواده بود چون بعداز مدتی انتظار به دنیا آمده بود و هدیه الهی بود که در خواب به من داده شده بود. او کم کم بزرگ شد و به امام و انقلاب علاقمند شد و تمام زندگیش شده بود امام، بسیج و مسجد. او به جبهه رفت و یک بار نیز به شدت مجروح شد. مجددا در عملیات کربلای پنج و در شلمچه شرکت نمود و دیگر نیامد. حتی جسدش و حتی قطعه‌ای از استخوانش، پسرم به هر که هرچه داشتی بخشیدی؛ حتی تیر‌ها هم از پیکرت خون نوشیدند. راوی: مادر شهید لشکر دره‌شوری شهید: لشکردره شوری تاریخ ولادت:۱۳۴۷ تاریخ شهادت:۱۳۶۵ محل شهادت:شلمچه نام عملیات:کربلای پنج @defae_moghadas2
❣قسمتی از وصیت نامه شهید لطف‌الله فلاح اسلامی: حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبرمان را چون نگین انگشتری در میان خود نگه‌داری کنید. در پشت سر امام حرکت کرده و او را تنها نگذارید که پیروزی شما به امید خدا نزدیک است. شما برادران انجمن های اسلامی علی الخصوص، انجمن اسلامی ميثم تمار، پاسداران گمنام و سربازان واقعی امام زمان ( عج ) و حافظ و نگهبان خون پاک شهدا باشيد و سنگرهای مساجد را محکم نگه داريد. که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از مساجد و حزب الله وحشت دارند. و فنای خويش را در وحدت و همبستگی شما می‌بينند. پايدار و استوار باشيد و از هيچ قدرتی جز قدرت الله هراسی نداشته باشيد. سختی‌ها و ناراحتی‌ها را برای حفظ و تداوم اسلام تحمل کنید. ضعف از خود نشان ندهید و پیام رسان خون شهدا باشید و پاسداران واقعی انقلاب اسلامی باشید. 🌷شهید: لطف الله فلاح اسلامی تاریخ ولادت: ۱۳۴۴ تاریخ شهادت: ۱۳۶۴ محل شهادت: فاو نام عملیات: والفجر هشت @defae_moghadas2