❣گذری در زندگی سردار سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر، ادامه👇
🌱رشد روزافزون فناوری اطلاعات وارتباطات (ICT)، توجه سردار سوداگر را به ظرفیتهای این حوزه جهت نشر و گسترش دانش و ارزشهای دفاع مقدس، معـطوف کرد. از این رو، با آیندهنگری خاص خود، به کسب دانش و مهارت های لازم در این گستره اقدام کرد به گونه ای که او را میتوان در این حوزه، صاحب نظر دانست، بعدها این دانش را در تدوین قرارگاه سایبری ستاد کل نیروهای مسلح و بنیانگذاری و تاسیس پژوهشکده مجازیِ پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به کار گرفت.
از وی آثاری در قالب کتاب، مقاله و طرح های پژوهشی به یادگار مانده است که از جمله آنها میتوان به «جادههای سربی»، «جنگ و قطعنامههای سازمان ملل»، «بیست یادداشت از بیست فرمانده»، «اندیشه های دفاعی»، «قرارگاه سری جلد یک»، «قرارگاه سری جلد دو»، «جنگ از نگاهی دیگر»، «عقیق» «شبنم عشق»، «یک شهر و یک جهان آرا»، «اندیشه های دفاعی»، «گمشده من»، «سپیده در راه»، «روزهای آتش»، «فتح فاو»، «پای مسافر»، «آئینه های خاک» و «مقدمه ای بر استراتژی امنیت ملی» اشاره کرد.
از مهمترین مقالههای حاج احمد میتوان به تحلیل قطعنامههای شورای امنیت در دفاع مقدس، نقش مدیریت دانش در بهره وری سازمان، نقـش پژوهش در حفظ و نشـر ارزشهای دفاع مقدس و نـگرش مثبت و راههای تقویت آن در سازمان را نام برد. سردار سوداگر نظارت بر پروژههای تحقیقاتی زیادی را درحوزه امنیت و دفاع مقدس از جمله پروژه اطلسهای دفاع مقدس، دایره المعارف دفاع مقدس، اطلس جغرافیای عملیاتهای دفاع مقدس را به عهده داشت.
در سال ۱۳۷۹ فرزند دلبند خویش ناصر سوداگر شاعر و مداح اهل بیت را در حین سفر به مشهد مقدس و شرکت در همایش فرماندهان از دست داد.
🌱شهادت و عروج به سوی خداوند
شهید حاج احمد سوداگر سرانجام پس از عمری مجاهدت در راه خداوند و خدمات بسیاری برای مردم ایران اسلامی در ۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۹۰ و در اثر ایست قلبی تنفسی ثانویه ناشی از صدمات جنگی و استنشاق گازهای شیمیایی و پس از تحمل جراحات شدید ناشی از جنگ با ۸۲ درصد جانبازی به فیض شهادت نائل شد. شهید سوداگر پس از شهادت به دریافت درجه سرلشکری از سوی فرمانده کل قوا مفتخر شد.
او همچنین از سوی دانشگاه شهید بهشتی دکترای افتخاری را به پاس تلاشهای بی نظیرش در هفته پژوهش و در جمع پژوهشگران برجسته کشور و توسط معاون اول رئیس جمهور و رئیس دانشگاه دریافت کرد.
🌱مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بهشت علی دزفول، د رکنار برادر شهیدش محمود سوداگر و فرزندش ناصر سوداگر و همرزمان شهیدش، در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.
@defae_moghadas2
❣
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ تقدیم به شهدای عزیز
همخوانی دسته جمعی شهدا با مهدی رسولی با هوش مصنوعی...
یه عده پای حق که میرسه فراری و
یه عده پای حق که میرسه فدایی ان...
@defae_moghadas2
❣
❣از همه دوستان میخواهم که راه مرا ادامه دهند و اگر بدی از من دیدند مرا عفو کنند. از کلیه نیروهایی که در گروهان ابالفضل بودند تقاضای عفو و بخشش دارم و اگر از فرماندهی من به شما فشار آمده مرا ببخشند و منتظر شما هستم و اگر خدا به من اجازه شفاعت بدهد همگی شما را شفاعت خواهم کرد. شما فرزندان آن ابالفضلی هستید که هم دستهایش قطع شد و هم گلویش تشنه بود.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: نورالله مزارع
تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۱/۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۲۵
محل شهادت: ارتفاعات شنام
نام عملیات: والفجر ۱۰
@defae_moghadas2
❣
.
❣بهنام محمدی در جنگ تحمیلی
شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر در شهریور ماه ۱۳۵۹ قوت گرفته بود. خیلی ها در حال خارج شدن از شهر بودند. کسی حتی در تصورش نمی گنجید که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد ولی واقعاً جنگ شروع شده بود. بهنام محمدی که در این زمان ، ۱۳ ساله بود، تصمیم گرفت بماند و با جنگیدن به مردم کمک کند. او در زمان بمباران، میدوید و به مجروحین کمک میکرد. وی با همان جسم کوچک و روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن میزد و خود را با وجود مخالفت فرماندهان، به صف اول نبرد می رساند تا به دفاع از شهر و دیار خود بپردازد. بهنام محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار میکرد. برای این که عراقی ها را فریب بدهد گریه میکرد و می گفت:" من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم" در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب کند و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
عراقی ها که باورشان نمیشد این نوجوان ۱۳ ساله تصمیم دارد مواضع، تجهیزات و نفرات آن ها را بشناسد، او را رها می کردند. او یک بار برای شناسایی رفته بود که عراقی ها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند. روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود. وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمیزد فقط به بچه ها اشاره نمود که عراقی ها کجایند و بچه ها راه می افتادند. در واقع این نوجوان ۱۳- ۱۲ ساله از ۳۱ شهریور ماه تا ۲۸ مهر ۵۹ در تمام روزهای مقاومت در خرمشهر ماند.
شجاعت بهنام محمدی در تعویض پرچم ها
یکی از بچه ها درباره ی شجاعت بهنام محمدی در تعویض پرچم ها این طور گفت:بهنام محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمان های بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوسی به ساختمان رساند و پرچم ایران را به دور از چشم بعثی ها جایگزین پرچم عراق کرد؛ دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچه ها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالب تر این بود که عراقی ها تا ۱۸ آبان، این مسأله را نفهمیده بودند.
بهنام محمدی بعد از این که پرچم را عوض کرد نزد ما آمد؛ دست او به خاطر ضخامت طناب در زمان تعویض پرچم و سرعتش در پائین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم ایران، مجروح شده بود. گروهبان مقدم، باندی را از کوله اش بیرون آورد تا دست بهنام را پانسمان کند، ولی بهنام قبول نمیکرد و به دور من میدوید، مقدم هم چنان به دنبال او میدوید؛ از بهنام پرسیدم« چرا اجازه نمی دهی تا پانسمانت را ببندد که زخمت عفونت نکند» ؛ بهنام در جواب من گفت« باند را برای سربازانی بگذارید که تیر می خورند و مادرشان را از دست داده اند. هر کار کردیم این نوجوان ۱۳ ساله نگذاشت دستش را پانسمان کنیم؛ بهنام یک مشت خاک روی دست مجروحش ریخت و رفت.
بهنام محمدی۱۳ ساله بود که تصمیم گرفت با جنگیدن به مردم کمک کند
@defae_moghadas2
❣
❣خاطره ای از مادر بهنام محمدی
بهنام در زمان شروع جنگ تحمیلی سیزده سال و هشت ماه داشت، وی اولین فرزند من بود. وقتی که دوازده ساله بود به من می گفت:" می خواهم کاری کنم تا سرتاسر ایران در آینده از من یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم." اولین شعاری که به ذهن بهنام خطور میکرد و در دوران انقلاب، آنرا با اسپری روی دیوار می نوشت، به این شرح بود:« یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». همیشه هم شاهش را وارونه می نوشت. پدرش بارها به او گفت که بهنام نرو، سربازها تو را میگیرند ولی بهنام اصلاً توجه نمی کرد.
او با پخش اعلامیه و نوشتن شعار در تظاهرات شرکت می کرد. گاهی هم با تیر و کمان به سربازهای شاه حمله میکرد. من، وی را به مدرسه نبردم، به این علت که پدرش نمی داد. به این ترتیب او را بهمراه برادرش به تعمیرگاه سپاه فرستادم تا کاری را یاد بگیرد.
یک روز گفت: مادر دلم می خواهد پیش امام حسین( ع) بروم و بدانم که چطور او را به شهادت رسانده اند! در یک روز دیگر، کاغذی را به من نشان داد که در آن راجع به غسل شهادت نوشته شده بود. به آرامی گفت:مادر مرا غسل شهادت بده! به این علت که می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، این جا نمان چون می ترسم عراقی ها تو را با خودشان ببرند.
بهنام به امام خمینی( ره) علاقه عجیبی داشت، آنقدر که سفارش كرده بود:از بچه ها درخواست میکنم كه نگذارند امام تنها بماند و خدای ناكرده او احساس تنهایی كند.
@defae_moghadas2
❣
❣شهادت بهنام محمدی
وقتی که جنگ شدت گرفت و حلقه محاصره خرمشهر تنگ تر شد، خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. در خیابان آرش، درگیری شده بود مثل همیشه بهنام محمدی در این درگیری حضور یافت ولی نارحتی بچه ها دیگر مؤثر نبود زیرا او کار خودش را می کرد. اوضاع در کنار مدرسه امیر معزی( شهید آلبو غبیش) خیلی سخت شده بود. در این هنگام بچه ها بطور ناگهانی متوجه شدند که بهنام در یک گوشه افتاده است و خون از سر و سینه اش می جوشد. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق در خون شده بود و شیر بچه دلاور خوزستانی چند روز پیش از سقوط خرمشهر در تاریخ ۲۸/مهر/۱۳۵۹ به شهادت رسید. محل دفن وی در تکه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان بود. طی یک مراسم باشکوه در سال ۱۳۸۹ مزار مطهر این شهید بزرگ با حضور مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان، در ورودی شهر مسجد سلیمان به قطعه شهدای گمنام انتقال یافت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
@defae_moghadas2
❣
❣وصیت نامه شهید بهنام محمدی
بهنام محمدی در وصیت نامه ی خود، چنین نوشته بود:بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم ولی به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم، چون هر لحظه در انتظار شهادت هستم. پیام من به پدر و مادرها اینست که بچه هایشان را لوس و ننر نکنند. از بچه ها تقاضا دارم که امام را تنها نگذارند و همواره به یاد خدا باشند و به او توکل کنند. پدر و مادرها هم فرزندانشان را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا تربیت کنند.
@defae_moghadas2
❣
❣از شما میخواهم که در راه دین اسلام و اهل بیت (ع)حرکت کنید و در این راه ثابت قدم باشید...بدانید تا جنگ هست من هم هستم و در این راه انجام وظیفه میکنم و لحظه ای در این راه کوتاهی نمیکنم.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: عبدالصاحب غلامی
تاریخ ولادت: خرداد ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۴/۸
محل شهادت: ارتفاعات قِشِن
نام عملیات: نصر چهار
@defae_moghadas2
❣