eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
اسم منو بنویس. یکی از برنامه‌های مهم هیأت مرآت‌الشهدا در جمعه ‌شبها دیدار با خانواده معظم شهداست و گاهی هم احسان با ما در این برنامه همراه می‌شد. از همان ابتدای تأسیس هیأت هم ما یک رسمی برای خودمان گذاشتیم که وقتی به منازل شهدا می‌رویم نام دوستانی که همراه‌مان می‌آیند را به عنوان یادگار در دفتری که برای این کار اختصاص داده‌ایم ثبت کنیم. مثلاً چه کسانی آمده‌اند؟ کی زیارت عاشورا خوانده؟ چه کسی مصاحبه گرفته؟ از خانواده شهید کی حاضر بوده؟ ساعت شروع و خاتمه مراسم چه وقت بوده؟ و ... وقتی که خبر شهادت احسان را شنیدیم هر یک از بچه‌های هیأت دنبال این بود که اگر خاطره‌ای از او به یاد دارد در اولین برنامۀ هفتگی‏مان که در تاریخ 20 آذرماه 94 برگزار می‌شد را تعریف کند. اولین چیزی که به ذهن من آمد این بود که به دفتر یاد شده رجوع کنم تا ببینم آخرین باری که احسان همراه ما منزل شهید آمده، کی بوده؟ هنگامی که به دفتر نگاه کردم و فهرست اسامی را دیدم چیزی به چشمم خورد که مرا شوکه کرد. گفتم شاید اشتباهی صورت گرفته. آخرین جمعه‌ای که احسان همراه‌مان منزل شهید آمده، 22 آبان‌ماه 94 بود؛ درست سه‌ چهار روز قبل از اینکه به سوریه اعزام شود. در آن تاریخ به منزل شهید فرشاد محمدی رفته بودیم. اسم احسان هم جزو آخرین نفرات لیست بود و نوشته شده بود: «شهید احسان فتحی!» خیلی تعجب کردم. با خود گفتم: «‏این دفتر چند روزه که پیشه منه و کسی هم به اون دسترسی نداشته که بتونه کلمه شهید را جلوی اسم احسان بنویسه.» بلافاصله با یکی از دوستانی که مسئول نوشتن اسامی بود تماس گرفتم. گفتم: جریان چیست؟ چرا جلوی اسم احسان کلمه شهید را نوشته‌ای؟ گفت: موقعی که اسامی بچه‌ها را می‌نوشتم به اسم احسان که رسیدم چند بار خودش تأکید کرد و گفت: «احمد اگه می‌خوای اسم منو بنویسی باید بنویسی: شهید احسان فتحی.» هدیه به روح مطهرش صلوات. ✍ حسین بانی @defae_moghadas2
❣ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام بارونی. جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در عملیات رمضان به شهادت رسید و جنازه اش هم تا ۸سال مفقود بود. نداشتن برادر خیلی برای ‏ما سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی خداوند به ما پسری عطا کند که دیگر جای خالی او را در زندگی احساس نکنیم و طعم بی برادری را نچشیم. تا اینکه خدا احسان را نصیب ما کرد. احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند. دیگر غم نداشتن برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد و به جای بارونی برادر دیگری به ما داد که می توانست جای خالی او را برای‏مان پر کند. دو سه سال قبل از اینکه به عضویت سپاه در بیاید روزی با هم رفتیم گلزار شهدا سر مزار برادر بزرگمان بارونی. با صدای بلند داشتم سر مزارش گریه می کردم. احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. افتخار کن که برادرت شهید شده. شهادت لیاقت می خواهد. دعا کن این برادرت هم مثل آن برادرت شهید شود. گفتم: احسان من نمی توانم. ما چه قدر خدا خدا کردیم که بعد از بارونی خداوند به ما پسری عطا کند و خدا هم تو را نصیب ما کرد. از من چنین انتظاری نداشته باش. ✍ خواهر شهید @defae_moghadas2 ❣ .
ام‌الشهید زکیه اهوازیان والده مکرمه سرلشکرشهیدعلی هاشمی فرمانده قرارگاه سری نصرت به فرزند شهیدش پیوست. علو درجات و همنشینی با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را برایشان خواهانیم. @defae_moghadas2
❣مادرم! همچون حضرت زینب (س) صبور باش و پدرم همچون حسین (ع) و همچون پدرهای دیگر شهدا باش. برادرم همیشه سرباز امام خمینی باش و راه اسلام و قرآن را ادامه بده و درس را برای اسلام بخوان. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷شهید: احمد چابکی تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۶/۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۹/۷ محل شهادت: پل سابله نام عملیات: طریق القدس @defae_moghadas2
❣ بگو ورشکست شدم دیگه! 🔻 آقا مهدی بعد از اینکه خوب به حرف‌هایم گوش کرد، گفت: «تو چقدر قرآن می‌خونی؟» گفتم: «اگه وقتی بشه می‌خونم؛ ولی وقت نمی‌شه. بیست و چهار ساعته دارم می‌دوم.» گفت: «نهج البلاغه چی؟ نهج البلاغه چقدر می‌خونی؟» باز همان جواب را دادم. چند تا کتاب دیگر را اسم برد و وقتی جوابم برای همه منفی بود، با عصبانیت دستش را بالا برد و گفت: «بدبخت! بگو ورشکست شدم دیگه!» گفتم: «چطور آقا مهدی؟» گفت: «تو با همون ایمان سنتی‌ای که داشتی اومدی جبهه. اونو خرج کردی، حالا دیگه اندوخته‌ای نداری؛ نه مطالعه‌ای داری، نه قرآن می‌خونی، نه نهج البلاغه. اون سرمایه‌ای که داشتی رو خرج کردی، اما چیزی بهش اضافه نکردی؛ این یعنی ورشکستگی! من می‌گم روزی یک ساعت درِ اتاقت رو بیند و مطالعه کن؛ ولو این که دشمن بیاد.» 🎙 راوی: میرمصطفی الموسوی، مسئول واحد مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۲۱۴ ✍ علی اکبری مزدآبادی @defae_moghadas2
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣تشیع پیکر مادر سردار هور شهید حاج علی هاشمی در گلزار شهدای اهواز @defae_moghadas2
❣امروز روز عمل است و حساب نیست و فردا روز حساب است و عمل نیست، خلاصه کوله بارتان را ببندید و به فکر آخرت باشید، دل به دنیا نبندید و به فکر آخرت باشید و مشغول لهو و لعب دنیا نشوید که سخت فریبنده است و انسان را به اسفل‌السافلین می اندازد ولی وای که اکثرالناس لا‌یشعرون. شما ای بندگان خدا پرهیزگار باشید و از دنیا بهراسید زیرا دنیا اگر برکسی جاوید می ماند و یا کسی در دنیا باقی ماندنی بود بر این ابدیت و جاودانگی پیامبران خدا بیش از همه شایسته و سزاوار بودند لیکن خدای متعال دنیا را سرای امتحان و اهل آن را برای فنا و کوچ آفریده است. تازگی ها و نوآوری های دنیا فرسوده می شود و نعمت های آن رو به اضمحلال و نابودی می نهد. شادی‌هایش به غم و اندوه تبدیل می گردد زیرا دنیا منزلی گذرا و کوچگاه است. پرهیزگار باشید شاید شما رستگار شوید. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷شهید: عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی ولادت: ۱۳۴۶/۵/۳۰ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ محل شهادت: بیمارستان شهید چمران تهران علت شهادت: جراحات شیمیایی نام عملیات: کربلای پنج ۳۰ مردادماه سالروز تولد شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی را گرامی می‌داریم @defae_moghadas2
❣ تبریز امروز شاهد تشییع شهیدی بود که از آن جوان‌‌های امروز مارک‌پوش و عطرزده و البته دکتری بود که جانش را داد برای شهرش و عزای حسینی. پدر شهید مدافع امنیت امیر حسین پور : ⏺ این پسر آنقدری خاص بود که هر چقدر هم بگویم باز هم ناگفته‌های زیادی می‌ماند! هی می‌گفت می‌خواهم مدافع حرم شوم! آن موقع‌ها کم سن و سال بود و اجازه ندادم؛ مدام می‌گفت کاش در کربلا شهید شوم. ⏺ وقتی از پایگاه به امیر زنگ زدند که انگار چند نفر می‌خواهند بنرهای امام حسین(ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است را آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت. می‌گفت نابرادرها به امام حسین(ع) زورتان نمی‌رسد به جان بنرهایش افتاده‌اید؟ پسرم دست خالی بود! آن نابرادر چند ضربه به او زد و چاقو به یکی از چشم‌هایش زده بود که شدت جراحت به قدری زیاد بود که بعد از ۴ روز به شهادت رسید همان آرزویی که داشت. @defae_moghadas2
❣به این قشنگی که تو شهید شده‌ای ما حتی نمی‌توانیم بخوابیم .... شهادت : ۱۳۶۵/۲/۱۲ فکه / عملیات سیدالشهداء (شهید_احمد_عسگری) السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج شادی روحش صلوات @defae_moghadas2
مردمان ناله ام می فهمیدند هر كجا گریه ام را میدیدند شامیان بی سبب هر جا مـن را ناسزا داده و می خندیدند نبودی پرم سوخت دو چشم ترم سوخت یکی آتش انداخت نبودی سرم سوخت. شهادت حضرت رقیه "سلام الله علیها"تسلیت عرض می نمایم .😔
18.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نازنین رقیه ▪️نبین توی خرابه‌هام آسمونا جای منه ▪️من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه