eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابای عزیزم: من در همه شئون مثل تو هستم. مثل تو می‌اندیشم. مثل تو گام برمی‌دارم. مثل تو جهاد می‌کنم. خیالت، راحتِ راحت. 🌱شعرخوانی حماسی دختر شهید صدرزاده در حضور رئیس‌جمهور @defae_moghadas2
گونی‌های سیر دوره غواصی را می‌گذارندیم. در آب‌های سرد رودخانه کرخه. گاهی هم رود کارون. سرما و رطوبت بدن‌مان را اذیت می‌کرد. خوردن گرمی بی‌تاثیر نبود. مانند خوردن سیر. بچه‌های بهبهانی مرتب سیر می‌خوردند. حتی با صبحانه. همیشه گونی‌های سیر کنار چادرهایشان ردیف شده بود. به شوخی می‌گفتیم: با این همه سیر خوردن، بمب شیمیایی حریف بچه‌های بهبهان نخواهد بود. اما صد حیف!!! گردان فجر بهبهان در عملیات کربلای پنج در جاده شهید صفوی شلمچه بمباران شیمیایی شد. بیش از هفتاد نفر از نیروهایش مظلومانه سوختند. غرق تاول شدند و شهید شدند. اما دریغا!!! هیچ کجای کشور، صدای این مظلومیت را نشنید. هیچ کس این حماسه را نشناخت. هیچ کس ایثار جانشین فرمانده گردان شجاعش، سردار شهید داوود دانایی را نفهمید. همان که ماسک خودش را به نیروی بسیجی‌اش بخشید. حتی چفیه مرطوبش را هم. غرق تاول شد و به شهادت رسید. شاید اگر این گردان از نیروهای پایتخت نشین بود، اگر این فرمانده از آنها بود. امروز تمام ایران آن حماسه را بیاد داشتند. ایثار فرمانده‌اش را باور داشتند. برایش فیلم‌ها ساخته بودند. یادمان‌ها برپا کرده بودند. برایشان بارگاه ساخته بودند. اما صد حیف که حتی در محل بمباران‌شان هم یادمانی ندارند. ✍برگرفته از خاطره شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور @defae_moghadas2
❣یادی از سردار شهید عبدالرسول محمدپور 🌹هفت ساله بودم که چند روزی به مرخصی آمد. نیمه شب بود که از خواب پریدم. چراغ یکی از اتاق ها روشن بود. رفتم آن را خاموش کنم دیدم داداش رسول داره نماز می خواند، شک کردم چرا این موقع دارد نماز می خواند. نشستم تا نمازش تمام شد. گفتم داداش چرا نماز می خوانی، هنوز که صبح نشده! گفت: اتفاقاً الان بهترین زمان برای خواندن نماز است! وقت اذان بود.گفت دوست داری نماز بخوانی، با خوشحالی گفتم آره! کلی در مورد نماز و نقش آن با من حرف زد. بعد مرا به حیاط برد و وضو گرفتن را یادم داد. چادر نماز نداشتم، روسری مادرم را به عنوان چادر سر کردم، داداش نماز را یادم داد. صبح با هم رفتیم، یک چادر نماز و یک چادر برای مدرسه برایم خرید. من هم به داداش رسول قول دادم که همیشه نمازم را سر وقت بخوام و با حجاب باشم.. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام و خدا قوت با خبر شدیم رزمنده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس حاجیه خانم تاج دینییان مسئول کمیته مرکزی خادمین شهدا خواهران کشور به دلیل جراحات شیمیایی و ریوی در بخش آی سی یو بستری می‌باشد جهت شفای عاجل و کامل همه جانبازان خاصه حاج خانم تاج دینییان آیه شریفه امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء بهمراه سه صلوات و حمد شفا قرائت بفرمایید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
❣مادر و پدر عزیزم بعد از شهادتم برایم گریه و زاری نکنید؛ چون من امانتی هستم از سوی پروردگار نزد شما. از شما خواهش می کنم که برادر و خواهرانم را طوری تربیت کنید که همیشه به اهل بیت (ع)،توسل کنند و الگویشان امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) باشد. اگر فرزندم پسر بود نامش را علی و اگر دختر بود، اسمش را فاطمه بگذارید و او را فاطمه گونه تربیت کنید. به امید پیروزی سپاه اسلام. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷شهید: سیدعلی موسوی خاص تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۹/۱۸ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۳ محل شهادت: کوشک نام عملیات: رمضان @defae_moghadas2
❣ مادر قایقران ۱۵ ساله‌ی لشکر ویژه ۲۵ کربلا آسمانی شد... . ▪️اون روز که رفتیم پیش مادر رضا میگفت : هشت روز قبل از این که پسرم به دنیا بیاد خواب دیدم یک سیدی نزد من آمد و به من گفت ناراحت نباش فرزندت سالم به دنیا می آید و اسمش و رضا بزار منم بعد از تولد پسرم اسمش و رضا گذاشتم . . از بچگی شجاع بود و نترس.چهارده سالگی رفت جبهه.دو سال تو جبهه‌ها بود.باید التماسش میکردم که مرخصی بیاد.پسرم بچه‌ی کوه و جنگل‌های سوادکوه بود.اما نمیدونم از کجا قایقرانی رو یاد گرفت.دوستاش میگفتند انقدر نترس بود ، که فرمانده لشکر آقا مرتضی قربانی اکثر ماموریت‌های سخت جبهه رو به آبروان میداد.بالاخره تو عملیات کربلای ۴ تو همون قایق زدنش و شهید شد.پیکرش بعد چند سال برگشت. @defae_moghadas2
مقتل عشق 🌷 مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما باز باردار بود و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشت. خودش تعریف می کرد دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم. همان شب خواب دیدم بیرون خانه همه و شلوغ است. در خانه هم زده می شد. در را باز کردم. دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد. نوزادی در آعوش داشت، رو به من گفت این بچه را قبول می کنی؟ گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم. آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغر امام حسین(ع) باشد! بعد هم نوزاد را در آغوش من گذاشت و رو چرخواند و رفت. گفتم: اقا شما کی هستید؟ گفت: امام سجاد(ع)! هراسان از خواب پریدم. رفتم سراغ ظرف دارو. دیدم ظرف دارو خالی است! صبح رفتم پیش آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است، آن را نگه دار! آخرین پسر مادر، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود. علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد(ع) شهید شد! 💐🌾💐🌾💐 هدیه به شهید علی اصغر اتحادی صلوات- شهدای فارس ↘ تولد:1339- شیراز شهادت: 1361/8/21- عملیات محرم @defae_moghadas2
❣درود به این امت شهید پرور و مبارز که با دادن عزیزان خود در راه خدا مانند سدّ فولادی در برابر کافران و دشمنان خدا می‌ایستند؛ و آنها را با سلاحهای خود و با سلاح ایمان و به پیروی از روح الله آنها را سرنگون و نابود می کنند. من از امت قهرمان و شهید پرور می خواهم که با خط امام که خط خدا و رسول خداست بروند و تا آخرین قطرۀ خونی که در رگ دارند به راه خود ادامه دهند و کافران را نابود کنند. و نگذارید این کافران و منافقان به امام آسیبی برسانند. من از پدر و مادرم می‌خواهم که مرا عفو نمایند و من از اینکه نتوانسته‌ام فرزند خوبی برای آنها باشم مرا ببخشند. و من از آنها و همچنین دوستان و خویشان می خواهم که بعد از شهادت من گریه و زاری نکنند و برا ی من از خدا طلب مغفرت کنند. وظیفه هر فرد مسلمان است که در راه خدا جهاد کند و به گفته امام که می فرماید چه بکشیم و چه کشته شویم ما پیروز هستیم . مادر، پس از شهادت فرزندت همچون زینب سلام الله علیها صبر و طاقت کن و افتخار کن که فرزندت را در این راه داده ای. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷شهید: خیرالله حلبی ساز تاریخ ولادت: ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۳ محل شهادت: کوشک نام عملیات: رمضان @defae_moghadas2
❣صبح یکی از روزهای کربلای ۵ بود. بعد از نماز بچه ها شروع کردند به خواندن زیارت عاشورا. ناصر زیارت را می خواند و اشک می ریخت تا به فراز سلام زیارت رسید... السلام علی الحسین و ... بغضش ترکید. گفت اقا در روایت داریم جواب سلام واجب است. ما به شما سلام دادیم, جواب سلام ما واجب است, ما را دریاب... ان روز, شب نشده, ناصر شهد شیرین شهادت را چشید تا جواب سلام مولایش را بشنود. قبل از شهادت رادیو کوچک و شخصیش را در اورد, موج رادیو را تغییر داد. رادیو را به یکی از بچه ها داد و گفت: خبر شهادت من را که شنیدی, بدون اینکه موجش را عوض کنی, روشنش کن! خبر شهادتش که امد. رادیو را روشن کردیم. همزمان در رادیو قاری شروع کرد به تلاوت این ایه ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا... هرگز مپندارید انها که در راه خدا کشته می شوند, مرده اند. بلکه زنده و نزد پروردگار خود روزی میگیرند! 💐🌾💐🌷💐🌾🌷 هدیه به شهید ناصر ثابت اقلیدی صلوات,, تولد:۱۳۴۷-اقلید شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۹-شلمچه @defae_moghadas2
❣یادی از سردار شهید عبدالرسول محمدپور 🌹هر وقت بحث شهادت را پیش می کشید می گفت: خوش به حال آنان که وقتی شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوست دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقی نماند. می گفت اگر خدایی نکرده من شهید نشدم و مُردم، بدنم را به کالبدشکافی دانشگاه بدهید، شاید با تکه تکه شدن پیکر من چند دانشجو که می خواهند فردا پزشک شوند چیزی یادبگیرند و به دردشان بخورد. هر چیزی که می نوشت یا شعر هایی را که می سرود چند روز بعد تکه پاره می کرد یا می سوزاند. وقتی علت را می پرسیدیم می گفت: نمی خواهم در این دنیا هیچ اثری از من باقی بماند. دوست دارم بی نام و نشان باشم همین طور هم شد. @defae_moghadas2