❣ همه جمع شده بودند مسابقه حساس والیبال بینِ معلم مدرسه یعنی ابراهیم هادی و منتخب دانشآموزان بود.
وسط بازی توپ را نگه داشت ؛ صدایِ اذان میآمد. با صدای رسا اذان گفت. بچهها صف گرفتند و در حیاط مدرسه نماز جماعت بر پا شد ...
- آری از مهم ترین علل ترقیِ ابراهیم،
اقامھ نماز اول وقت و جماعت بود...
📚 شهید ابراهیم هادی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
@defae_moghadas2
❣
❣چند خط از کتاب خاطرات
به مناسبت سالگرد منصور
محمود احمدی تعریف میکند:
«روز ششم مهرماه 59، منصور معمارزاده، صادق آهنگری، من، و تعداد دیگری از بچههای سپاه در مقر سپاه سوسنگرد بودیم که چند نفر از اهالی بومی خبر آوردند نیروهای عراقی در روستای سبحانیه در حال زدن پل نظامی هستند. سبحانیه در شمال شرقی سوسنگرد قرار دارد و زدن پل در آن نقطه به معنی محاصره کامل سوسنگرد و قطع جاده اهواز ـ سوسنگرد بود. تمام نیروهایی که در آن موقع در سپاه سوسنگرد بودیم 20 بیست نفر هم نمیشدیم. همگی با دو خودرو به سمت سبحانیه حرکت کردیم و در پناه یال رودخانه کرخه سنگر گرفتیم و شروع به تیراندازی به سمت نیروهای عراقیِ در حال احداث پل تیراندازی کردیم. آنها هم متقابلاً به سمت بچهها تیراندازی کردند. این درگیریِ نابرابر چند ساعتی ادامه داشت تا اینکه مهمات بچهها تقریباً تمام شد. در این هنگام یک گلوله به سرِ منصور معمارزاده اصابت کرد و او را به شهادت رساند. من هم که فرمانده آن چند نفر بودم زخمی شدم. صادق آهنگری، که هنوز سالم بود، به کمک سید حمید سید نور، شهید منصور معمارزاده و زخمیها را داخل جیپ آهویی که آنجا بود قرار دادند و به سمت اهواز بردیم.»
اسماعیل نویدی در باره شهادت منصور نوشته است :
«منصور معمارزاده جوانی بلندقامت، تکیده، انقلابی، مؤمن و مهذب، صادق و بیریا، صابر و فهیم، با معرفت و نیکو سرشت، با چهرهای معصوم و دوستداشتنی بود و من بیش از همه، شیفتة اخلاق و منش او بودم و از هر فرصتی برای مصاحبت با وی او و بهرهوری از معنویتی که در وجود او موج میزد، سود میجستم...
@defae_moghadas2
❣
❣نمیدانم خداوند از من راضی است یا نه؛ وقت کم است که بنشینم و چیزی بنویسم. فقط از خدا میخواهم تا موقعی که زندهام لطف کند مرا آرام نگه دارد. من لیاقت شهادت را شاید نداشته باشم؛ چون خود را خیلی مؤمن نیافتهام. برادرانی که این مطلب را میخوانید؛ دین اسلام انقلابیترین مکتب است، من این را لمس کردهام، به خصوص این چند روز آخر و خمینی رهبر کبیر مردی است که تاریخ هرگز این چنین مردانی را به خود ندیده است. او پشت به مشرق و مغرب کرد و این کار کمی نیست کاری که خیلی از انقلابیون غیر
مسلمان، مطمئناً از عهده آن بر نخواهند آمد...
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷 لالهای از لالهزار بهبهان
🌹شهید: منوچهر آصفی
تاریخ ولادت: ۱۳۳۷/۲/۱
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۸/۲۴
محل شهادت: سوسنگرد
نام عملیات: محاصره سوسنگرد
@defae_moghadas2
❣
❣از تمامي دوستان و آشنايان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامين مقام معظم رهبري گوش فرا دهند تاگمراه نشوند زيرا ايشان بهترين دوست شناس و دشمن شناس است و از همه ميخواهـم اشك و گريه هاي خود را نثـار اباعبدالله الحـسين (ع) و فرزندان آن بـزرگوار و خانم زينـب (س) كنند.
#شهید #مرتضی_کریمی
@defae_moghadas2
❣
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣کاش مسئولین ما روزی یکبار این فیلم را می دیدند
🔺️دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ۱۳۴۶ در شهر اصفهان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد . تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثهای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد . شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ۱۳۶۴، در عملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.
🔺️خانواده «عزیز اللهی» ۶ پسر داشته که ۴ نفر از آنها در جبههها حاضر بودهاند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیدهاند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی میباشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.
این فیلم مربوط به ۱۳۶۰ می باشد شهید مهرداد عزیز اللهی تا سال ۱۳۶۴ جنگ در جبهه ها حضور داشت و در کربلای ۴ به شهادت رسید.
@defae_moghadas2
❣
❣شهیدی که پیکرش در قبر سالم و از آن عطر خوشی به مشام رسید انگار همین تازه او را دفن کرده باشند.
🟢شهیدی که لات بود حضرت زهرا سلام الله در خواب به او گفت بیاید جبهه در سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله به شهادت رسید.
🌹شهید سید حمید میر افضلی سید پابرهنه
🔹در هنگام شهادت نه چشم داشت، نه دست، نه پهلو...
همانند جدش آخر مادر هرکار کند بچه هایش یاد میگیرند...
🔹حسین باقری که شهید شد میخواستیم کنار شهید سید حمید خاکش کنیم.
وقتی قبر را کندیم و رسیدیم به لحد شروع کردیم به کندن پایین پای سید حمید.
🌿یک لحظه آنجا سوراخ شد و من دیدم یک بوی عطری آمد من دیگر نفهمیدم چی شد.
فردی که مسئول تدفین شهید حسین باقری بود گفت: این بوی عطر از کجا آمد؟ گفتم: از اینجا.
گفتم: برود بالا بعد دست کردم در آن حفره که ببینم بدن آن سید اولاد پیغمبر سالم است.
حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کردهاند به این تازگی بود.
✅راوی بردار شهید میرافضلی
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
@defae_moghadas2
❣
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣کدام تکاور ایرانی صدام را به نبرد رو در رو طلبید؟
@defae_moghadas2
❣
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣روایتی از شهید اروپایی دفاع مقدس
@defae_moghadas2
❣
❣یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده
🌹هیچ وقت روزه روزهای دوشنبه و پنجشنبه را ترک نکرد. حتی در هوای گرم و شرجی خوزستان هم این دو روز روزه مستحبی را می گرفت. مادر گاهی به حاج موسی می گفت حاجی تو انقدر روزه می گیری، یه روز با زبون روزه شهید میشی!
پدر می خندید و می گفت خدا از زبانت بشنوه.
یک سحر پنجشنبه از خواب پریدم. دیدم پدرم گوشه ای نشسته و آرام و بی صدا سحری می خورد. کنارش نشستم. گفت بابا، شما خسته نمی شی از این همه روزه مستحبی، تو این هوای گرم روزه واجب هم سخته گرفتنش چه برسه به مستحبی!
خندید و گفت اگر می دونستی چه لذتی توی این روزه گرفتن های مستحبی است، دلت می خواست به جای دو روز، هر روز هفته را روزه می گرفتی!
#شهید_حاج_موسی_رضازاده
@defae_moghadas2
❣
❣گفت: آقا محسن ساعتت را به من میدی؟
با تعجب گفتم: محمد آقا، شما که خودتون ساعت دارید؟
- می خواهم با هم عوض کنیم!
- من ساعتم ده تا یه تومنی خریدم، قیمتش یک سوم قیمت ساعت شما هم نیست!
- می دونم، این ساعت من هم ساعت عروسیم هست، اما من ساعت شما را می خواهم!
- چرا؟
- آخه ساعت شما دیجیتال است،چراغ قوه دارد، شب ها می شود آن را روشن کرد و ساعت را فهمید. ساعت من عقربه ای هست. شب ها مجبورم چند بار بلند شوم و از کنار بچه ها رد بشوم و برم زیر نور تا ساعت را بفهمم. می ترسم این جور بچه ها اذیت بشوند.
ساعتم را در آوردم و دو دستی جلو محمد گرفتم. او هم ساعتش را در آورد و در دست من گذاشت و ساعت من را گرفت. هرچه گفتم قابل ندارد، ساعت خودت هم یادگاری است، قبول نکرد و ساعتش را به من داد. این ساعت دیجیتال تا زمان شهادت پشت دستش بود.
گاهی شب ها که کنارش بودم می دیدم چندین بار این چراغ ساعت را روشن می کند تا ساعت را ببیند. مقید بود به مناجات و نماز نیمه شب و این ساعت خیلی کمکش می کرد. تمام سال هایی که کنارش بودم، محال بود ببینم نماز شبش ترک شود.
وقتی هم جنازه محمد برگشت، روی دستش دنبال ساعت بودم تا یادگاری آن را بردارم، اما عراقی ها آن را از دستش باز کرده بودند.
📖برشی از کتاب ستاره سهیل
🌹🌷🌹
هدیه به سردار شهید محمد اسلامی نسب صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣وصیت نامه ی بسیار عجیب یک شهید...
« بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان بودیم که به طرز غیرعادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی درآوردم. داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملاً سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیتنامه نوشته بود:
من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم.
😔پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز در منطقه میماند. بعد از این مدت، جنازه من پیدا میشود و زمانی که جنازه من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند و...
بعد از خواندن وصیتنامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود، تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ۲۵ روز از آن گذشته است.»
@defae_moghadas2
❣