❣چون هدف بزرگ و مسئوليتي که بدوش امت ما افتاده و انتظاري که محرومان دنيا از انقلاب ما دارند ,عظيم مي باشد، سختي ، دوري، کمبود، نارسايي و ساير عوامل؛ طبيعي بوده و ما بايد صبر و استقامت را از رسول ا...و امامان معصوم آموخته؛ زيرا آنان به وعده خداوند ايمان و يقين کامل داشته اند.
خداوندا انقلاب ما را تا پيوند آن با انقلاب جهاني حضرت مهدي (عج) مستدام بدار.
«قسمتی از وصیتنامه سردار شهید حبیبالله شمایلی»
@defae_moghadas2
❣
❣تو سبزی فروشی کار می کرد
بعد از یه مدت کارشو رها کرد
گفت: دیگه نمیرم
گفتم چرا؟
گفت به سبزیا آب میزنه و اونا سنگین میشن!
این پول و درآمدش شبهه ناکه 😥
رفت تو مغازه لبنیاتی
بازم کارشو رها کرد
گفتم: چرا؟
گفت: داخل شیرها آب می ریزه
درآمدش حرومه
من باید نون حلال بیارم سر سفره ام نه اینجور نونای شبهه ناک رو !
و رفت کارگری و بنایی رو انتخاب کرد.
🌹سردار شهید: عبدالحسین برونسی، فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه
🌹تاریخ تولد: ۱۳۲۱/۶/۳
محل تولد: تربت حیدریه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
محل شهادت: شرق دجله
#شهید_عبدالحسین_برونسی
@defae_moghadas2
❣
❣موتورسیکلت
«روایتی کوتاه از سردار شهید محمدرضا آل عبدی»
🌷بچه های اطلاعات و عملیات محورهای مختلف، روزهای یک شنبه ، برای ارائه گزارش و برگزاری جلسه نیروهای اطلاعات و عملیات به دزفول می آمدند و جلسه در محل ستاد دزفول برگزار می شد. معمولاً هم بعد از جلسه سری می زدند به خانه و خانواده شان و بعدش هم برمی گشتند منطقه!
آن روز هم یکشنبه بود و جلسه بچه های اطلاعات و عملیات برگزار شد و هرکدام از نیروها گزارشات خود را ارائه دادند و جلسه به صورت رسمی به پایان رسید. محمدرضا خداحافظی کرد و رفت، اما تا حرف و حدیث ها و خوش و بش ها و تبادل نظرهای سرپایی مان به پایان برسد، یک ساعتی طول کشید.
دفتر و دستک هایم را جمع و جور کردم و از ستاد آمدم بیرون که چشمم افتاد به محمد رضا. تعجب کردم. درب ستاد ایستاده بود و داشت قدم می زد. پرسیدم: «تو که هنوز اینجایی! چرا نرفتی خونه؟!»
همان لبخند زیبای همیشگی اش را انداخت بین صورتش و گفت: «خیلی وقته اینجام! »
تعجبم بیشتر شد و پرسیدم: « جلسه که یه ساعت تموم شده! کاری داری موندی اینجا؟»
گفت: «نه! چه کاری! یه ساعته منتظرم یکی پیدا بشه منو برسونه خونه!»
یک دسته علامت سوال بالای سرم شروع کردند به رژه رفتن. پرسیدم: «پس با چی از منطقه اومدی شهر؟»
گفت:«خب با موتور! »
گفتم: «پس چرا با موتور نمی ری خونه؟! »
لبخند منتشر شده در صورتش بیشتر گل انداخت و با خنده گفت: «خونه رفتن که کار شخصیه!!»
حیرت کردم! گفتم: «یعنی موتور زیر پاته! یه ساعته اینجا معطلی که بری خونه!»
گفت: «آره!»
گفتم: «بدو! سریع بدو موتورت رو بردار و برو خونه! فردا صبحم زود برو منطقه!»
خنده از لبانش جدا نمی شد!
گفت: «نه برادر! اینطوری که نمیشه! موتور مال سپاهه و برا کارای سپاه! من چطوری باهاش برم خونه؟!»
قدری جدیت ریختم توی لحن حرف زدنم و گفتم: «به عنوان مسئولت بهت میگم موتور رو بردار و برو دنبال کارات! »
سرش را انداخت پایین. معلوم بود نمی خواهد بپذیرد. با تحکم بیشتری تکرار کردم :
«ببین! این یه دستوره! من به عنوان مسئول اطلاعات عملیات دارم بهت دستور میدم!»
معلوم بود ته دلش راضی نیست. اما چشمی گفت و خیلی مظلوم و آرام سرش را انداخت پایین و رفت توی ستاد که موتورش را بردارد.
و من هنوز در حیرت بودم که این بچه ها چقدر حد و مرز می شناسند و چقدر برای رضایت خدا حاضرند از راحت و آرام خودشان بگذرند.
راوی: حاج علی صولتی
سردار شهید محمدرضا آل عبدی، متولد ۱۳۴۰، مسئول اطلاعات عملیات تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) ، در عملیات محرم و در خط مرزی عین خوش در مورخ ۱۵ آذرماه ۱۳۶۱ به شهادت رسید و مزار مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است.
@defae_moghadas2
❣
❣بیسیمچی گردان حنظله حاج همت را خواست.
حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
صدای ضعیف و پر از خش خش … را از آن سوی خط شنیدم که میگوید:
احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام می شود. عراقیها عنقریب می آیند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظی می کنم.
حاج همت همانطور که به پهنای صورت اشک می ریخت، گفت:
بیسیم را قطع نکن… حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن.
صدای بیسیم چی را شنیدم که می گفت:
سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ.
۳۰۰ تن از رزمندگان گردان حنظله درون یکی از کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در می آیند. آنها چند روزو صرفا با تکیه بر ایمان سرشار خود به مبارزه ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و با عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ.
#شهـید_حسینیارینسب
@defae_moghadas2
❣
❣پوتین
رفتم جلوی چادر تدارکات گردان و گفتم: پوتینهایم پاره شده و دیگر قابل استفاده نیست. و با دستم اشاره کردم به پوتینهایم که دهان باز کرده بودند و ... . مسئول تدارکات گفت: باید از آقا سید نامه بیاوری، اگر او نوشت، من پوتین میدهم وگرنه، نمیتوانم. رفتم دنبال آقا سید. گفتم: آقا سید، پوتینهایم پاره شده، گفتند شما باید نامه بدهید تا تدارکات... سید گفت: ببر کفشدوزی درستش کند. گفتم: بردم. درست بشو نیست. وضعشان خیلی خراب است. میبینید که. گفت: پوتینهای من، وضعشان بهتر از پوتینهای شما نیست، اما باید تحمل کرد. موقع نماز جلوی حسینیه تخریب، پایش را گذاشت روی یکی از پلهها، بند پوتینش را باز کرد. وقتی به پوتینش نگاه کردم از تقاضای خودم شرمنده شدم. پوتین سید هیچ کفپوشی نداشت. همهاش، همان کف زیرین زبرِ خانه خانه بود. دیگر حرفی برای گفتن نداشتم. بعد از نماز مغرب و عشا در حسینیه نشسته بودم غرق در فکر و خیال که دستی به شانهام خورد. تا خواستم سرم را بلند کنم، دستی به طرفم دراز شد، یکی از بچههای گردان بود. کاغذی در دستم گذاشت و رفت. باز کردم و یادداشت را خواندم: تدارکات، لطفا یک جفت پوتین تحویل حامل نامه بدهید.
سردارشهید: سید داوود علوی معاونت واحد تخریب لشکر ۳۱ عاشورا
تاریخ تولد: ۱۳۴۲
محل تولد: سراب
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹
نام عملیات: کربلای پنج
#شهید_سید_داوود_علوی
@defae_moghadas2
❣
❣بچه که بودیم گاهی روزهای تعطیل به خانه پدربزرگمان می رفتیم و وقتی از بیکاری حوصلهمان سر می رفت، یک توپ پلاستیکی می خریدیم و فوتبال بازی می کردیم. وسط شور و نشاط بازی، ناگهان عباس غیبش می زد! صدایش می کردیم و جوابی نمی شنیدیم. با کنجکاوی به دنبالش می گشتیم و می دیدیم که در حال وضو گرفتن است. بزرگ تر که شدیم، دیگر می دانستیم که حتی در گرماگرم بازی ، عباس نمازش را به موقع می خواند. این باعث شده بود که ما هم به تبعیت از او، بازی را تعطیل کنیم و نماز بخوانیم.
🌹شهید عباس دانشگر
تاریخ تولد: ۱۳۷۲/۲/۱۸
محل تولد: سمنان
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۳/۲۰
محل شهادت: حلب سوریه
محل دفن: امامزاده حضرت علی اشرف(ع) سمنان
#شهید_عباس_دانشگر
@defae_moghadas2
❣
12.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣کلیپی از تصاویر شهید رضا خاکساری اختصاصی ارجان نیوز
🔹آرامگاه شهید رضا خاکساری در هویزه است که تصویر آن در کلیپ وجود دارد ,اما بطور نمادین قبر ایشان کنار شهید زیبایی ردیف شهید بخردیان در شهیدآباد بهبهان قرار دارد.
🔸 با ذکر صلوات و فاتحه برای همه شهدای اسلام که جان خودشان را در راه وطن و اسلام فدا کردند.
@defae_moghadas2
❣