eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣چيزی را كه من در ايشان نيافتم،‌ علاقه،‌ توجه و فريفتگی به ماديات و زرق و برق دنيــا بود؛ زندگی بسيار سـاده ای داشت. بارها به من می گفت كه هيچ وقت خمس بدهـكار نمی شود و اصلا مهلت نمی دهد خمسی به گردنش بيفتد و سرماه از حقوقش به اندازه مخارجش برمی دارد و بقـيـه را در راه خــدا می دهـد.»  @defae_moghadas2
5.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣مقام معظم رهبری: همه مدیون شهدا ،‌والدین وهمسران شهدا هستید اهانت به خانواده معظم شهدا خیانت به کشور است. امام خامنه ای @defae_moghadas2
❣ده روزی می‌شد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود. علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان می‌کردند که جریان آب تند است و نمی‌شود از آب رد شد. اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش می‌کشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوه‌ی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود. نیروهای شناسایی را خواست و به آن‌ها گفت: آخه این چه وضعشه؟ چرا نمی‌تونین کار رو تموم کنین؟ نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند. حسن خیلی جدی خطاب به آن‌ها گفت: خب! می‌گین چه بکنیم؟ می‌خواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه می‌اومدی ما هم کمک می‌کردیم؛ اون وقت چی جواب می‌دی؟ آن‌ها گفتند: آخه گرداب که بشه همه رو ... . حسن اجازه‌ی ادامه‌‌ صحبت به آن‌ها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرف‌شان و فریاد زد: همه‌اش عقلی بحث می‌کنین! بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک می‌کنه. با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد. @defae_moghadas2
❣امید دشمن به ترس ماست و اگر نترسیم مکر شیطان یکسره بر باد می رود. ما با ایمان پیش می رویم و دشمن وابسته به سلاح است، اما دیگر تکلیف جنگ را آهن مشخص نمی کند. @defae_moghadas2
❣من درحالی که راهم را شناخته و آرزویم را دانسته می‌روم تا با کفار بعثی متجاوز بجنگم و تا آخرین قطره خونم می‌جنگم و از مکتب و کشور شهیدپرورم دفاع میکنم. پیام من به ادامه دهندگان راهم این است که بجنگند و دشمن متجاوز را از وطنمان بیرون بیندازند. برای من هیچگونه ناراحتی نداشته باشید چون من خود این راه را انتخاب کرده و پیروز شدم. قبرم را ساده و در ردیف شهیدان بسازید. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷 لاله‌ای از لاله‌زار بهبهان 🌹شهید: سید بهاءالدین مویدی تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۷/۱۳ تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۲/۱۴ محل شهادت: شوش @defae_moghadas2
❣عبد الله با این که در جبهه بود و کلی مشغله داشت، اما از احوال خانواده و پدر و مادرش غافل نمی شد. گاهی به واسطه هم محلی هایی که در جبهه بودند، برای پدر و مادرش پول می فرستاد. به رزمنده ها توصیه می کرد که احسان و رسیدگی به پدر و مادر  را به بهانه کار و دوری راه فراموش نکنند. می گفت: بروید گشایش حاصل می شود. اگر هم قصد زیارت پدر و مادر را داشته باشید، خدا خرجی تان را از غیب فراهم می کند. 🌹شهید: حجت‌الاسلام عبدالله میثمی تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۳/۱۲ محل تولد: اصفهان تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ عملیات: کربلای پنج محل شهادت: شلمچه محل دفن: گلزار شهدای اصفهان مسئولیت: نماینده امام در قرارگاه خاتم‌الانبیا @defae_moghadas2
شهیدی که برای رفتن به جبهه اعتصاب غذا کرد 🔹️ پدر شهید عباس علومی در احوالات پسر شهیدش می گوید :عباس از اوایل تشکیل بسیج عضو فعال پایگاه حزب‌الله بود و در کارهای فرهنگی و تبلیغاتی بسیج استعداد زیادی داشت که اثرهای مفید او باقی است. ◇ وقتی خبر قبول شدنش را شنیدم ، خیلی خوشحال شدم. گفتم عباس! حالا که دانشگاه قبول شده‌ای، دیگر به درس‌هایت برس. ◇ گفت بابا! تا زمانی که جنگ هست، دانشگاه جبهه واجب‌تر است. ◇ برای رفتن به جبهه و جلب رضایت من چند روز اعتصاب غذا کرده بود، اما من طاقت نیاوردم و یکی از همان شب‌ها سر شام گفتم خانم! صدایش کن، کارش دارم. ◇ پیشم آمد. گفتم خیلی دوست داری بروی جبهه؟ ◇ گفت بله، باباجان. ◇ گفتم پس برو آن کاغذ را بیاور برایت امضا کنم. با خوشحالی رضایتنامه را آورد و من زیرش را امضا کردم. ◇ کنارم نشست و غذا خورد. فردای آن روز از آن برگه چند تا کپی گرفت. وقتی علتش را که پرسیدم. ◇ گفت از این به بعد هر وقت خواستم بروم جبهه، دیگر مشکل ندارم. ◇ رویش را بوسیدم و به خدا سپردم و چند وقت بعد خبر شهادت عباس را آوردند. 🌹شهید: عباس علومی تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۱۰/۷ محل تولد: سمنان تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۳۱ محل شهادت: مهران محل دفن: سمنان @defae_moghadas2
❣مراحل شناسائی عملیات ثامن الائمه بود. یک شب مصطفی گفت: من میروم برای بچه های منطقه کُفیشه دعا بخوانم. صبح رفتم دنبالش. بچه های این منطقه صفر کیلومتر بودند و مصطفی را نمی شناختند. پرسیدم: آن آقایی که دیشب برایتان دعا خواند کجاست؟ گفتند: نمی دانیم. دیشب فقط یک نفر آمد اینجا و دید که بچه ها خیلی خسته اند، تا صبح جای آنها نگهبانی داد و الان هم آنجا خوابیده. رفتم یک لیوان آب ریختم داخل یقه پیراهنش و گفتم: مرد حسابی! حالا دیگر کلک میزنی. مگر نیامده بودی که دعا بخوانی؟! خندید و گفت: مگر بد است؟ اما عوضش دعا کردم که تو آدم شوی اما حیف … 🌹شهید: سردار مصطفی ردانی پور فرمانده لشکر امام حسین (ع) تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۱/۱ محل تولد: اصفهان تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۵/۱۵ محل شهادت: پیرانشهر، تپه‌های برهانی نام عملیات: والفجر دو محل دفن: اصفهان @defae_moghadas2
❣خدایا فقط بر تو توکل می‌کنم و زندگیم را در راه تو ادامه می‌دهم. من نمی‌خواهم مأیوس از لطف بی‌پایانت شوم و امیدوار به فضل و کرمت هستم. خدایا چه بسیار که توبه شکستم. چه بسیار از کارهایی که منع کرده بودی، انجام دادم. چه خطاهایی که نکردم و چه ستم‌هایی که به خلقت روا نداشتم مرا به بزرگی خودت مورد عفو قرار بده. خدایا کمکم کن تا در این لحظه و همه لحظات تو در نظرم باشی و آنی از تو غافل نباشم تا کاری خطا از من سر نزند. خدایا تو وعده دادی که هر که بخواهد در راه تو باشد تو کمکش می‌کنی و او را هدایت می‌کنی، خدایا مرا به عقوبات اعمالم شکنجه مکن. خدایا تنها به آن امیدوارم که هر کار اشتباهی و خطایی از من سر زده تو از نیتم آگاه بودی و من آن قسمت کارهای خطا و ستم‌هایی که بر دیگران از طرف من روا شده به نیت بد نبوده و از همه آنهایی که این ستم برآنها روا شده معذرت و طلب عفو می‌نمایم. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷 لاله‌ای از لاله‌زار بهبهان 🌹شهید:دکتر مصطفی شهیدزاده تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۳/۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۲/۲۸ محل شهادت: دارخوین @defae_moghadas2
❣صبح روز اول آذرماه ۱۳۵۹ در اقدامي بي سابقه، براي تقدير وتشكر از شجاعت ها وشهامت هاي او در بيش از ۵۰ ماموريت جنگي خطرناك، بلوار منتهي به منطقه هوايي شيراز را به نام او كرده وحواله يك قطعه زمين را به وی دادند. درباره اين مراسم نوشت: ✍ "غرور و شادي را در چشم هاي همسرم ديدم، خانواده ام نيز خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، فقط به خاطر دل همسرم گرفتم وبه خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند وخوبند پشت تريبون قرار گرفتم، ولي همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم، حواله را پاره كرده و ريختم زمين. يعني فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هایمان را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟!" @defae_moghadas2
عشق و ارادت به حضرت زهرا(س) در سیره شهید مجید شهریاری. 🔸می خواستیم تابلوهای با عنوان “یا فاطمة الزهرا” نوشته و به اتاق های دانشکده نصب کنیم. بعضی دانشجوها می گفتند: “این کارها جاش اینجا نیست”. دکتر موافق نبود. می گفت: “اتفاقا جاش همین جاست. باید این دانشگاه را با اهل بیت (ع) ضمانت کنیم”. دکتر خیلی روی زمان کلاس حساس بود و اصرار داشت که ۹۹ درصد ۱۲۰ دقیقه را درس بدهد. اما روزهایی که به نام اهل بیت (ع) گره خورده بود، قاعده اش فرق می کرد. روز شهادت حضرت زهرا (س) چند کتاب عربی و فارسی همراه خود آورده بود و نیم ساعت درباره حضرت صحبت کرد. نمی دانم آن روز در ذهنش چه گذشت که شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. های های گریه می کرد و ما هاج و واج دکتر بودیم و فقط نگاهش می کردم. 🔹کتاب استاد؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. @defae_moghadas2
ارادت شهید علی اصغر حاجی غلام زاده به حضرت زهرا (س) 🥀 تا روضه حضرت زهرا (س) را می شنید به هم می ریخت. می گفت: تنهاترین چیزی که طاقتش را ندارم روضه حضرت زهرا(س) است. شب عملیات والفجر هشت، وقتی غواص های لشکر برای اعلام وضعیت به طرف جزیره ام الرصاص رفتند؛ خبری از آنها نشد، علی اصغر پیش قدم شد برای آوردن خبر. آخرین خبر، خبر خودش بود. با دشمن درگیر شده بود. صدایش از توی بی سیم می آمد. آخرین کلام کلامش سه بار سلام به حضرت زهرا (س) و نوای سوزناک مادر بود. راوی: هم رزم شهید کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س) @defae_moghadas2