eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
افسانه یدالله کلهر می گفت: شبی در مسیر منطقه جنگی، به پایگاهی رسیدم، تصمیم گرفتم شب در آنجا بمانم و صبح بروم. وقتی در میان بچه ها آمدم، یک نفر نشسته بود و از حاج کلهر صحبت می کرد.چه افسانه ها و داستان های دروغی تعریف می کرد. خوب گوش دادم ولی به روی خود نیاوردم، او را شناختم ولی او و دیگران مرا نمی شناختند. فردا موقع صبحانه،دور سفره، خودم را به او رساندم و پرسیدم : شما اهل کرجید؟ گفت : بله نام محله زندگی‌شان را گفتم. پرسید: آره چطور؟ گفتم در ابتدای محله تان یک سربالایی است؟ گفت : آره درسته! برایش عجیب بود که این همه نشانه های دقیق را از کجا می دانم. نگذاشتم که صحبت‌هایمان بیشتر ادامه پیدا کند. صبحانه خوردیم و آماده رفتن شدم. وقتی در ماشين نشستم،آن بنده خدا را صدا زدم و گفتم: چیزی را در این لحظه آخر به شما می گویم. راستش من خود کلهر هستم. این رو گفتم و سریع بدون این که فرصت حرف زدن بدهم، گاز دادم و حرکت کردم. راوی : محمد رضا کلهر @defae_moghadas2
روایتی جالب و خواندنی از سردار شهید محمدرضا زاهدی دقایقی بیش از ورود من به اتاق نگذشته بود که درب اتاق نواخته شد: »تماس گرفته‌اند یکی از بیماران نیاز به ویزیت دارد«. الله اکبر! این جمله کوتاه باعث شد که به رغم خستگی بسیار، با نگرانی زیاد از شرایط تشدید شده دوباره بیمار، فورا بلند شوم. خدا کند کاری نشده باشد و پرسنل مقیم بتوانند بیمار را تا رسیدن ما به بیمارستان و آماده شدن اتاق عمل آنژیوگرافی زنده نگهدارند. چرا که فاصله هتل که بیرون دمشق بود تا بیمارستان زیاد بود. قریب یکساعت زمان می برد. باوجود خستگی سنگین، سریع آماده حرکت شدم. زمانی که سوار ماشین شدم متوجه شدم بیمار مورد نظر، فرد دیگری است غیر از بیماران آن روز بیمارستان؛ نفس راحتی کشیدم. اما به هرحال بدن خسته و کوفته بود و ذهن نیز بعد از یک استرس طولانی سنگین آمادگی کار بیشتری را نداشت. از پذیرش هرکار بیشتر غیر اورژانسی اکراه داشتم. مدیر برنامه‌ها متوجه حال و هوای ما بود این بود که گفت سورپرایزی برایت دارم. این ویزیت آخر شبی، برای معاینه یکی از فرماندهان ایرانی است که ده سال قبل سابقه عمل جراحی قلب باز داشته و اخیرا هم مجدد در سوریه آنژیوگرافی شده بود. خود این خبر، با وجود همه خستگی‌ها اشتیاق مرا برانگیخت که ببینم این مجاهد فی سبیل‌الله و یار جانی روح‌الله و سیدعلی کیست که به رغم سن بالا و مشکلات طولانی قلبی، مدیریت میدانی نیروها را به عهده گرفته است..... ✍دکتر محمود ابراهیمی خاطرات جالبی است به روایت دکتر محمود ابراهیمی جراح قلب و عروق. پی‌دی‌اف را مطالعه فرمائید. @defae_moghadas2
❣حسین به ذکر الهی برقیه خیلی اعتقاد داشت میگفت‌ تا گره‌ای به کارتون افتاد یه تسبیح بردارید و بگید : الهی برقیه خدا حتما به سه ساله ارباب نظر میکنه و مشکلتون‌ حل میکنه 💔:) @defae_moghadas2
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اتفاقی عجیب در فینال مسابقات کشتی! 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت اول اردیبهشت سالروز @defae_moghadas2
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣فیلم دیده نشده از صحبت‌های پدر سردار شهید حاج حسین خرازی درباره سرلشکر شهید حاج محمدرضا زاهدی در جمع رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) مسجد شهرک دارخوین - مهرماه سال ۱۳۶۶ @defae_moghadas2
❣فکر کنید یک جَمعی بوده که همزمان در آن، شهید زین‌الدین، شهید باکری، شهید کاظمی، حاج قاسم و شهید زاهدی بودند. 🔹آدم مبهوتِ وزن و عظمت اون جمع و جلسه میشه @defae_moghadas2
●خستگی نداشت. می گفت من حاضرم تو کوه با همتون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده… اینقدر بدن آماده ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بیسیم چی. بیسیم چی (شهید) پور احمد… ●اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشه. ●هر کار می کرد، برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه! عجیب نسبت به بچه های یتیم هم حساس بود، کمک به یتیمان هیچوقت فراموشش نمی شد… ●یه بار که تو منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو در آورده بود، جمعشون کرد و بهشون گفت: “نکنه فکر کنین که فلانی ما رو آموزش می ده، من خاک پاهای شماهام. من خیلی کوچیکتر از شماهام… اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم….” ولی دلش رضا نداده بود و با گریه از همه خواست که دراز بکشن. همه تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه. همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف پوتین بچه ها و خاکش رو می مالید رو پیشانیش…. می گفت: من خاک پای شماهام …. 📎بیسیمچی‌گردان انصار لشگر۲۷محمدرسول‌الله @defae_moghadas2
روایت یک دیدار به یاد سردار شهید سید رضی موسوی، خدمتگزار ارشد جبهه مقاومت «قسمت اول » «والنّاشطات نشطا» «والسّابِحاتِ سَبحاً» «فالسّابقاتِ سَبقا» «فالمُدَبِّراتِ اَمرا» خداوند سید رضی را رحمت کند، به نظر می آمد موثرترین نیروی سپاه ایران در سوریه بودند. بیش ازسه دهه از بهترین لحظات عمر خود را ، در آن منطقه پر تنش و پر فتنه، میدان دار اصلی فعالیت تمام نیروهای ایرانی اعم از نظامی و غیر آن بود. از تامین کوچکترین نیازها تا دقیق ترین آنها با انجام کاملترین هماهنگی‌های اجرایی و عملیاتی، با سرعت و نشاطی کامل، هرچند با ورود به اقیانوسی از آب و آتش. تا سالها، لازمه هر حرکتی حتی در دمشق و حومه آن ، عبور سریع از محورهایی بود که تک تیراندازان تکفیری بر آنها مسلط بودند و این اولین و ابتدائی‌ترین خطر و مانع راه بود در برقراری ارتباط و تأمین نیاز مجاهدان. 🌹 در بهمن سال ۱۳۹۹ که به همراه تعدادی از دوستان پزشک در محل کارشان در دمشق، مهمان ایشان بودیم از حیطه اشراف و مدیریت وسیع همه جانبه عملیاتی ایشان متحیر ماندم. چنین تصوری در من شکل گرفت که هیچ ایرانی پای در پلکان هواپیما برای سوریه نمی گذارد الا اینکه از ابتدا تا انتها تحت اشراف حمایتی ایشان قرار می گیرد. منهای نیازهای گروهی به نیازهای فردی و اجتماعی آنها نیز توجه دارد. در ورود به سوریه، با کمال تعجب دیدم که پاسپورت ما را مهر نزدند. پرسیدم چرا؟. گفتند: چون شما برای خدمت آمده‌اید این اقدام انجام شد تا به علت محدودیت‌هایی که آمریکا و غرب برقرار کرده‌اند مسافرت شما به این کشور، مانع کسب ویزای دیگر کشورها و نتیجتاً مانع حضور شما در کنگره‌های بین‌المللی نشود! افراد گروه که با آگاهی از این امر وارد سفر سوریه شده بودند قید این ممانعت‌ها را زده بودند اما ملاحظه این ظرافت کاری تیم هماهنگ کننده بسیار دلگرم‌کننده بود. در پایان سفر متوجه شدم که نیروی اصلی تصمیم‌گیر و هماهنگ کننده این کار، خود مرحوم سید رضی موسوی بوده‌اند! این هوشمندی کاری در نزد تیم پزشکان بدون مرز ایرانی بسیار ارزشمند بود. در ایام شهادت خانم سیده رقیه (علیه‌السّلام)، که کاروان‌های زیارتی زیادی وارد دمشق شده بودند، با آنکه سید از این اقبال عمومی مردم به زیارت پس از سالها تعطیلی خوشحال بودند اما از اینکه ظرفیت هتل‌ها پاسخگو نبوده و بعضی گروهها با امکانات کم در موکب‌ها اسکان یافته‌اند بسیار ناراحت بودند در حالی‌که اساساً تدارک کاروان‌های زیارتی به عهده ایشان نبوده است. ✍دکتر ابراهیمی دی‌ ماه ۱۴۰۲ @defae_moghadas2