حماسه جنوب،شهدا🚩
❣☘❣☘❣☘
برشی از وصیتنامه
شهید غلامرضا عبدالوند
#به_نام_خدا
انا لله و انا الیه راجعون
💢سلام بر شهیدان، سلام بر امام امت، ای یاران به پا خیزید، چون فتح الهی در انتظار ماست. چون برپا خیزید فتح و نصرت خدا بالای سر شماست. فتح نهایی فرا رسیده، خدا در انتظار شماست. مادر، پدر، برادران و خواهرانم، به شما وصیت می کنم راهم را ادامه داده و با دلداری خانواده های شهدا جنگ را پایان ندهید، زاری نکنید.مرا با لباس رزم به خاک بسپارید.
💢وصیت می کنم که اگر تنی سالم داشتم، مرا با لباس رزمی به خاک بسپارید. به هر فردی که باید چیزی بدهم، از قول من از آنها معذرت بخواهید و هر چه می خواهند به آنان بدهید. به تمام دوستان سلام برسانید و از آنها خداحافظی بنمایید و به آنها بگوید اگر ناراحتی داشتند مرا ببخشند و مرا حلال کنند.راه شهدا را ادامه دهید.
💢مادرم از تو تشکر می کنم که مرا بزرگ کردی تا در راه خدا جهاد کنم و تو پدرم، از تو هم خیلی تشکر می کنم که مرا با زحمت بزرگ کردی تا گام بیشتری در راه خدا بردارم. توصیه می کنم به برادران و خواهرانم که راه مرا ادامه داده و تا آخرین قطره خون خود راهم را ادامه دهند و خانواده های معزّز شهدا را دلداری دهند.
@defae_moghadas2
❣🍀❣🍀❣🍀
❣ پیاده روی #اربعین در سیره #شهید_مهدی_نوروزی
🌷انگار ناف مهدی را با کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند. پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
🔹وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود. رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین». نزدیک کربلا از یکی از موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
@defae_moghadas2
❣
❣شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای نالهاش موجب لو رفتن مَعبر شود:
✍🏻برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم 🌷شهیدحمیدیاصیل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که *دهان شهید پر از گِل شده بود.*
بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. چقدر فرق است بین کسی که دهانش را از گِل پر میکنه تا به دشمن گرا نده، با کسی که دهانش را باید گل گرفت تا دشمن صدایش را نشنود.
🌷 شهید سعید_حمیدی_اصیل
@defae_moghadas2
❣
❣سوم شهریور آغاز #هفته_دولت و یاد و خاطره شهیدان رجایی و باهنر گرامی باد...
#یادشان_گرامی
#راهشان_پررهرو
🕊#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@defae_moghadas2
❣
33.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣به داد خود برسید که وقت تنگ است
وصیت نامه شهید حاج عبدالله نوریان
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
@defae_moghadas2
❣
❣در گرماگرم عملیات بدر دعای کمیل بر پا کرده بودیم. حاج محمود بیش از همه گریه و بی تابی می کرد. دعا که تمام شد به علت علاقه شدیدی که به شنیدن مصیبت آقا اباعبدالله(ع) داشت، از مداح خواست که زیارت عاشورا هم خوانده شود. تا به حال گریه ای این چنین از یک مرد، آن هم یک فرمانده نظامی ندیده بودم. بعد از زیارت عاشورا، یکی یکی بچه ها را در آغوش خود می کشید و حلالیت می طلبید. می گفت: «من آن چنان که می خواستم نتوانستم به اسلام خدمت کنم و از شما تقاضا دارم که جفای من را نکنید و بیش از من در خدمت اسلام باشید.»
آن شب به یاد ماندنی می گفت: «من می دانم که فردا شهید می شوم و پیش سرورم امام حسین(ع) می روم. از شما می خواهم که به خانواده ام سرکشی کنید.»
شب از نیمه گذشته بود که باز هم حاج محمود را دیدم. سر به سجده داشت و با اشک می خواند« انا عبدک الضعیف».
این آخرین منجاتش بود ظهر فردای آن شب به یاد ماندنی، با پنج نفر از یارانش با یک گلوله تانک به وصال دلدارش رسید.
🌷🌹🌷
هدیه به سردار شهید حاج محمود ستوده صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣ده ماه بود ازش خبری نداشتیم.
مادرش میگفت: خرازی! پاشو برو ببین چی شد ای بچه؟ زندهاس؟ مردهاس؟
میگفتم: کجا برم دنبالش آخه؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه یه وجب دو وجب نیست. از کجا پیداش کنم؟
رفته بودیم نماز جمعه حاج آقا آخر خطبه ها گفت: حسین خرازی را دعا کنید.
آمدم خانه.
به مادرش گفتم.
گفت: حسین ما رو میگفت؟
گفتم: چی شده امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
#شهید_حسین_خرازی 🕊🌱
@defae_moghadas2
❣
❣حالا دیگر کربلا رفتن راحت شده
🔺ولی یک زمانی کار زبدهترین نیروهای اطلاعات برون مرزی بود.
🔺شهیدان عبدالمحمد سالمی و سید ناصر سیدنور دو عنصر اطلاعات برون مرزی سریترین قرارگاه جنگ یعنی نصرت، با پیچیده ترین ترفندهای اطلاعاتی و با کمک مجاهدین عراقی بعد از چهار پنج شبانه روز پارو زدن در آبهای هور، به عمق خاک عراق نفوذ کردند. و تا کربلا هم میرسند و شناسایی میکنند.
🔺در تصاویر با پوشش عراقی و در دست داشتن مدارک جعلی ارتش بعث و استخبارات توانستند اطلاعات مهمی را کسب کنند.
🌹 جا دارد در زیارت هایمان یادی از این شهدا کنیم که امنیت و آرامش و عزت را به ارمغان آوردند.
🌷 شادی روحشان صلوات
#قرارگاه_سری_نصرت
#نفوذ_درعمق
#شهید_علی_هاشمی
@defae_moghadas2
❣