❣سال ۵۳ ، بود. ظهر در خانه نشسته بودم که کسی درب خانه را زد. در را باز کردم, مهدی بود. ان روز ها هجده ساله بود, هفت, هشت سال از من کوچکتر. گفت یک حرف خصوصی دارم.
با هم رفتیم زمین خالی پشت خانه. حرفش را از فساد های جامعه شروع کرد تا بی کفایتی نظام شاهنشاهی. بعد هم از امام و حرکت انقلابی مردم. گفت اگر دوست داری به گروه ما ملحق شو.
شش نفر بودیم. یک دستگاه استنسیل گرفتیم و شروع کردیم به تکثیر اعلامیه های امام. عمده کار اوردن اعلامیه را هم مهدی انجام می داد.
🌷مهدی خیلی پنهان کار بود, اگر نمی خواست چیزی بگوید محال بود از او بشنوید. یک روز گفت بی انکه کسی متوجه شود, اماده شو باید برویم. همراهش شدم, لب مرز پاکستان فهمیدم دارد مرا از مرز رد می کند.قرار بود از انجا جهت اموزش نظامی به لبنان برویم که به مشکلاتی پیش امد.یک ماهی انجا ماندیم. من برگشتم ایران, مهدی رفت اروپا. مدتی انگلیس, مدتی هم فرانسه, بعد هم لبنان.
🌷برای دفاع از انقلاب سر از پا نمی شناخت, از مال و جان خود برای انقلاب می گذاشت. یک روز معترض شدم. گفتم:یکم هم برای خانواده ات وقت بذار.
گفت با این همه منافق و ضد انقلاب مگه چند نفر داریم که بتواند انها را شناسایی و پیدا کند.
می گفت من بابت سه هزارتومن حقوقی که از سپاه می گیرم باید از مردمی که مثل صدر اسلام از دارایی خودشان برای انقلاب خرج می کنند خجالت بکشم.
همین کارها و بینشش بود که باعث شد منافقین این جوان ۲۵ ساله, را با هجده گلوله به شهادت برسانند.
راوی سردار جعفر اسدی
@defae_moghadas2
❣
❣مژده ای دل که مهین آیت یزدان آمد
مشعل راه هدا ختم رسولان آمد
مسلمین را بده از قول خداوند نوید
اشرف خلق جهان نیز تابان آمد
میلاد خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) و گل بوستان نبوی، وامدار شیعه علوی امام جعفر صادق(ع) بر شما مبارک باد
@defae_moghadas2
❣
4.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣۳۱ شهریور آغاز هفته دفاع مقدس گرامی باد.
@defae_moghadas2
❣
❣قشنگ ترین خواب دنیا را وقتی می کنی که دشمن با همه آهن پاره هاش و گلوله ها و ترکش های آهنیش
نتونسته از یک متر خاک جلوت عبور کنه و دست از پا درازتر برگشته...
خسته پشت همون خاک ریز دست بزاری زیر سرت و بخوابی...
خسته نباشی دلاور
هفته دفاع مقدس مبارک🌷
@defae_moghadas2
❣
❣وقتی داری می ری عملیات و شاید دیگه طلوع خورشید روز بعد را نبینی...
قلم دست می گیری و آخرین توصیه ها را می نویسی که هزاران طلوع خورشید هم رد بشه، حرف های دلت گم نشه!
هفته دفاع مقدس مبارک🌷
@defae_moghadas2
❣
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣هفته دفاع مقدس گرامیباد
🎙 وقتی حاج صادق آهنگران ،
جگر پاسداران را سوزاند...
🔹زمان : شهریورماه ۱۳۹۵
🔹مکان : حسینیهء امام خمینی(ره)
دیدار فرماندهان سپاه با رهبر معظم انقلاب.
@defae_moghadas2
❣
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣نماهنگ باغ سحر سحرخیزان
.
شاعر:
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
خواننده، آهنگساز و تنظیمکننده:
ساسان نوذری
.
@defae_moghadas2
❣
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣نماهنگ فرزند کلاس اوّلی شهید مدافعحرم
کجایی ببینی گلت کلاس اولیه...
گفتن که بابات کجاست گفتم که توی سوریه 💔
گفت که شغل بابات چیه گفتم غلام حضرت زینب (س)
گفتش که الان کجاست گفتم هنوز نیومده😭
🕊 #شهید_جهانپور_شریفی
🌷پنج صلوات هدیه به ارواحطیبهشهدا
اَللّٰهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
@defae_moghadas2
❣
❣چقدر این روزا جات خالیه حاجی ...
نیستی ببینی غزه و لبنان چه خبره !!!
سکوت ها و طعنه ها و نیش و کنایه ها را !
بیا و با همان ابهت بگو که کمتر از ۳ ماه
دیگر اسرائیل از صفحه روزگار محو خواهد شد ...
@defae_moghadas2
❣
4.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣سنگ مزار متفاوت یک شهید
درکل کشور فقط در قزوین
@defae_moghadas2
❣
❣انتظار
🌹در لحظات آخر قبل از شهادتش پرسیدند شاپور در چه حالی؟
گفت:
انتظار انتظار!!
و لحظاتی بعد این انتظار به وصل مبدل شد و شهید شیرین شهادت را نوشید!!🌷
پنجم مهرماه سالروز شهادت سردار شهید شاپور طاهری در عملیات ثامنالائمه گرامی باد.
@defae_moghadas2
❣
❣شهریورماه 1360 بود. سید رضا میخواست به جبهه برود. من، مادرم و همسرش پشت در ایستادیم. مادر قرآن گرفت و سید رضا را از زیر قرآن رد کرد. سید رضا و با برادرم سید علی با موتور رفتند. مادر کاسه آبی که در دست داشت را پشت سر سید رضا ریخت. چشمم به آب که روی آسفالت سیاه شُر کرده بود افتاد، دیدم آب نیست، خون است که روی زمین جاری شده است!
ترسیدم چیزی بگویم. مادر و همسر سید رضا به داخل برگشتند. اما من یکچشمم به موتور سید رضا بود که دور میشد، یکچشمم به خونی که در مسیرش جاری بود.
🌷با موتور به سمت پادگان شهید عبدالله مسگر [پادگان امام حسین (ع) فعلی] آمدیم. در بین راه گفت: سید علی حواست به خانه باشد، مراقب پدر و مادر باش.
گفتم: چشم، حواسم هست.
تا برسیم مرتب سفارش این و آن را میکرد. به در پادگان رسیدیم. پیاده شد تا وارد شود. برگشت. من را محکم در آغوشش گرفت و بوسید. نگاهی به موتورش کرد و گفت: این را از تعاونی سپاه گرفتم. اگر شهید شدم، به یکی از برادران سپاه با همان قیمت تعاونی بده، یکوقت گرانتر ندهی!
گفتم: چشم.
خداحافظی کرد و داخل پادگان شد. با تمام این سفارشهایش، هنوز نفهمیده بودم تمام این مسیر و آن درخواست آخرش وصیت بود و این آخرین دیدارم با سید رضا است.
🌹🌷🌹
هدیه به شهید سید عبدالرضا سجادیان صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣