❣۶۵ سال پیش در چنین روزی؛ ششم آبان ماه ۱۳۳۸، کودکی در محله سرچشمه تهران به دنیا آمد که آرمانش، نابودی اسرائیل شد.
تولدت مبارک پدر موشکی ایران
سرلشکر شهید حسن طهرانی مقدم
@defae_moghadas2
❣
❣تصویری از دلاور مردان "ارتش جمهوری اسلامی ایران" که در راه دفاع از مردم و وطن به شهادت رسیدند🌷❤️
@defae_moghadas2
❣
❣برنامه آن شب مانور شهری بود. نا خواسته تیرش، یک چراغ روشنایی را شکاند. تا صبح به خودش می پیچید، می گفت:« می ترسم امشب بمیرم و این حق به گردنم بماند!»
صبح اول وقت، رفت برای پرداخت پول چراغ تا چیزی از بیت المال به گردنش نباشد.
🌷.. . تازه از جبهه برگشته بود.نشست پای سفره،تلوزیون سخنرانی امام را پخش میکرد.
ناگهان قاشق را انداخت و ایستاد.گفتم چی شد؟
گفت:نشنیدید امام گفت جوان ها به جبهه بروند!
گفتم:حداقل غذاتو تموم کن!
گفت نه،نبایدحرف امام زمین بمونه!
برگشت جبهه.
🌷 دهه اول محرم بود.سربازهای اموزشی را برای راهپیمایی شب به بیرون از پادگان بردیم. مهدی که فرمانده پادگان بود حال عجیبی داشت. پوتینش را در اورده, دور گردنش انداخته بود و پیشاپیش ستون ها روی سنگ و خارها حرکت می کرد, گویی روی زمین نبود و در اسمان ها سیر می کرد, نمی دانستم این کارش برای چیست.
در دامنه کوهی دستور ایستاد داد, همه روبرویش نشستند. مهدی با صدایی بغض الود از سختی های پیش رو در جبهه گفت, تا حرفش را به امام حسین(ع) و کربلا رساند. کلام اخرش این بود...
-این یک دستور نظامی نیست. هر کس دوست دارد به یاد غربت و غریبی اهل بیت امام حسین(ع), امشب پوتینش را در بیاورد و این ارتفاع را با پای برهنه طی کند!
بعد هم با پای برهنه شروع کرد به بالا رفتن. چند دقیقه نگذشته بود که ۱۲۰۰ سرباز و مربی و ... پوتین ها را به گردن انداخته و جا پای فرمانده گذاشته و به یاد غریبی حضرت زینب(س) و اهل بیت امام از ارتفاع بالا می رفتند...
⭐️🌷⭐️
هدیه به شهید محمد مهدی علیمحمدی صلوات،، شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣شهید والامقام :
سیاوش علی بخشی
▪︎ محل تولد :
روستای دره انار شهرستان باغملک
▪︎تاریخ تولد :۱۳۴۳
▪︎ جمعی تیپ : ۴۴قمر بنی هاشم
▪︎ محل شهادت: جزیره ام رصاص
▪︎ تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۲
▪︎ عملیات والفجر ۸
@defae_moghadas2
❣
❣با اینکه قد و قامتش درشت بود، اما 13 سال بیشتر نداشت. یکبار در 12 سالگی به جبهه رفته بود، اما بهخاطر صغر سن نگذاشته بودند به خط مقدم برود. باز پایش را در یک کفش کرده بود که من باید به جبهه بروم. هر جور بود من را راضی کرد، اما پدرش راضی نمیشد. وقتی دید حریفش نمیشود گفت: من به تو کرایه هم نمیدهم تا نتوانی بروی!
خندید و ساعتش را نشان داد و گفت: ساعتم را میفروشم و به جبهه میروم!
دستش را گرفتم و با هم به بسیج داراب رفتیم. قبل از اینکه سوار شود، باز اصرار و خواهش کردم که دست نگهدار، نرو. حداقل بایست تا برادرت از جبهه برگردد بعد برو.
گفت: هر کس کاری میکند برای خودش میکند، هر کس میخواهد کاری پیش برود باید خودش جلو بیفتد و جلو باشد. برادرم برای خودش رفته، من هم باید به سهم خودم برای دفاع از این آبوخاک بروم.
دیدم حریفش نیستم. با او خداحافظی کردم و راهیاش کردم. اتوبوس حرکت کرد. دائیاش جریان رفتنش را فهمید. سوار ماشین به دنبال اتوبوس رفت. در چهلکیلومتری داراب اتوبوس را نگه داشته و میخواست با زور او را برگرداند، اما او هم حریفش نشده و برنگشته و راهی شده بود.
دوستانش میگفتند در عملیات قدس 3، کمک تیربارچی بود، در شب عملیات با اینکه از همه کوچکتر بود، پیشاپیش همه میرفت و میگفت: بیاید تا فتح این تپه چیزی نمانده است. میگفتند از ناحیه ران پا گلوله خورد. او را جایی گذاشتیم تا در برگشت او را منتقل کنیم، اما پاتک دشمن مانع شد که به سمت او برگردیم. پنج سال بعد، پلاک او را برایمان از سرزمین بیات آوردند.
@defae_moghadas2
❣
❣بخشی از وصیتنامه نوجوان ۱۳ ساله شهید رستم راستی از داراب:
🌷... بار الها با نام تو و به ياد تو و براى تو قصد عزيمت به جبهه حق عليه باطل نمودم تا كه شايد بتوانم به آرزوى خود كه همان شهادت در راهت میباشد برسم و بتوانم با ايثار خون خود كه همچون قطره اى در برابر دريا است دين تو را دوباره پس 1400 سال زنده سازم و به يارى خودت و ديگر رزمندگان دين تو را در سراسر جهان گسترش دهيم و زمينه را براى ظهور آقا امامزمان مهدى (عج) را فراهم سازيم.
بار خدایا به من توفيق شهادت در راهت را عطا كن زيرا كه من مرگ در بستر را براى يك فرد كه مدعى اعتقاد به خدا میباشد ننگ میدانم.
خدايا دوست دارم كه در روز قيامت در برابر امام حسين (ع) شرمنده نباشم و تن من همانند حسين (ع) تکهتکه باشد انشاءالله...
بارالها انسانى كه يكبار آفريده شده است يكبار نيز میمیرد و سرانجام مرگ است و هيچ راه فرارى نيز از آن نيست، پس چهبهتر كه اين مرگ در راه تو باشد كه صاحب و آفريننده او هستى. كسى كه در راه تو قدم نهاد و تو را يافت هرچه به غير از تو بود بينداخت و عَلم مهر تو را برافراشت.
خدايا چنين كسى هيچگاه مرگ را سرانجام زندگى خود نمیداند بلكه در نظر او اين سرآغاز زندگى ديگرى میباشد كه ديگر پايانى ندارد و آن زندگى ابدى میباشد.
خدايا از تو میخواهم كه گناهان مرا ببخشى و مرا ديگر به خانه برمگردان زيرا اینقدر عاشق هستم كه ديگر صبرم سر رفته است.
@defae_moghadas2
❣
سردار شهید
محمدحسن نوروزی
تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۳/۴
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۵
محل شهادت: شلمچه ، عملیات کربلای۵
سمت: فرمانده آتشبار پدافند هوایی
روحش شادویادش گرامی
*برای شادی روح شهدا صلوات
@defae_moghadas2
❣سال 60، محمد در تنگه چزابه به شدت از ناحیه دست و پا مجروح شد و او را به بیمارستان شریعتی مشهد مقدس انتقال دادند. تا جریان را فهمیدم سریع خودم را به مشهد رساندم. پزشکان معالج پس از معاینه و عکس برداری از دست ایشان تشخیص دادند که شدت جراحت به حدی است که باید دست محمد از آرنج به پائین قطع شود!
محمد خیلی بی تابی می کرد و راضی به این کار نمی شد، به محمد دلداری می دادم که این کار به نفع خود اوست. محمد با گریه گفت: «برادر امشب مرا به حرم آقا امام رضا(ع) ببر!»
شب ایشان را مرخص کردم و با هم برای زیارت، به حرم امام رضا(ع) رفتیم. حال غریبی داشت، با گریه و زاری با امام رضا(ع) درد دل می کرد و حاجات خود را می خواست. به نیمه شب که نزدیک شدیم من خوابم برد، ناگهان از خواب پریدم. دیدم محمد بلند گریه می کند و می گوید: «برادر بیا، امام رضا(ع) مرا شفا داد.»
صبح بیمارستان برگشتیم. تا پزشک معالج برای معاینه آمد، محمد با شعف خاصی گفت: «دست من خوب است، دیگر نیاز به جراحی ندارد!»
پزشک با چشمانی متعجب و ناباورانه به محمد خیره شد. محمد خواهش کرد تا دوباره از دست ایشان عکس گرفته شود. با اصرار محمد را برای عکس برداری به رادیولوژی بردند. وقتی پزشکان عکس را دیدند با تعجب گفتند: «این دست مشکلی ندارد و نیازی به قطع کردن آن نیست!»
🌷🌸🌾🌸🌷
هدیه به شهید محمد آزمون صلوات- شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
❣امام خمینی بر سر مزار طیب:
طیب، تو که عاقبت به خیر شدی؛ دعاکن خمینی هم مثل تو عاقبت به خیر شود
یازدهم آبانماه سالروز شهادت طیب حاج رضایی
🌹شادی روحش الفاتحه مع الصلوات
@defae_moghadas2
❣