eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣یکی دو شب به آغاز عملیات مانده بود. هرمز برای آخرین توجیح ها، بچه های گردان را جمع کرد، پس از حرف های معمول از همه حلالیت طلبید و گفت: «خدا شاهد است اگر عصبانی شدم، اگر تند حرف زدم، اگر کسی را تنبیه کردم و اگر دستوری دادم همه برای پیشبرد کار بوده است و رضا خدا، پس برای رضای خدا مرا ببخشید!» 🌷قبل از عملیات از هرمز پرسیدم: «هرمز وصیتنامه هم نوشته ای!» - « مگر من چه دارم که وصیتنامه بنویسم. وصیت نامه را کسانی می نویسند که از مال دنیا چیزی داشته باشند. من به دنیا علاقه ای نداشته و ندارم، هیچ مالی هم ندارم. تنها چیزی که دارم و مرا نگران می کند دختر شش ماه من است که نگران آینده او هستم و تنها سفارشم این است که من نگران تربیت دخترم هستم. همین.» 🌷 چند روزی به آغاز عملیات کربلای 5 باقی مانده بود. هرمز را در مقر اطلاعات دیدم، گفتم بیا تا تو را نسبت به منطقه عملیاتی توجیه کنم. خندید و گفت: «ای بابا ما که چهار روز دیگر بیشتر زنده نیستیم. با توکل به خدا به دشمن حمله می کنیم!» عملیات که شروع شد با گردان حضرت زینب(س) به خط زد. سه شبانه روز بی وقفه می جنگید. روز آخر خودش آرپی جی دست گرفت و چند سنگر تدارکات و اجتماعات عراقی ها را هم سرنگون کرد که مورد اصابت تیر تک تیرانداز دشمن قرار گرفت و به معبودش رسید.» 🌹🌹🌿🌹🌹 هدیه به شهید هرمز دهقان صلوات,,شهدای فارس @defae_moghadas2
«مولود کعبه» روز سیزدهم از ماه رجب سال 30 عام الفیل بود. مسجدالحرام همچون روزهای دیگر شلوغ بود و در هر گوشه ای، جمعی به گفتگو مشغول بودند. فاطمه 9 ماهه باردار بود و به طواف کعبه آمده بود. از کنار حجرالاسود و درب خانه خدا و حجر اسماعیل گذشته بود که درد زایمان به سراغش آمد. او دختر اسد فرزند هاشم بود و همسرش ابوطالب حامی حضرت محمد(ص) بود که هر دو از بزرگان مکه بودند. صورتش قرمز شد. خدایا چکنم؟ آخه اینجا! وسط مردم و بزرگان مکه و در حال طواف؟ با خدایش نجوا کرد که پرودگارا خودت می‌دانی که به پیامبران و کتابهای آسمانی ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم را تصدیق می‌کنم. پس به حق کسی که این خانه را بنا نهاد و به حق کودکی که در رحم دارم ولادت این کودک را بر من آسان گردان و خودت به فریادم برس! به پشت خانه کعبه رسیده بود که یکباره دیوار شکافته شد. به او الهام شد که ای فاطمه وارد خانه شو. فاطمه وارد خانه شد و دیوار به حالت اولش برگشت. همه از این حادثه شگفت زده شده بودند و انگشت به دهان گرفته بودند. آخر مگر می‌شود دیوار خانه کعبه شکافته شود تا زنی به آن داخل شود و زایمان کند؟ اما این واقعه اتفاق افتاده بود. کلیدار خانه که نگران زایمان فاطمه در خانه خدا و آلودگی‌های زایمان شده بود هراسان به سمت درب رفت. کلید را در قفل درب انداخت تا با بیرون کردن فاطمه از این اتفاق جلوگیری کند. اما هرچه کلید انداخت قفل باز نشد. گویا صاحب خانه اجازه ورود به کسی نمی‌دهد. او مهمانان عزیزی دارد و نامحرم حق ورود ندارد. هرچند خدا زاییده نشده و فرزندی ندارد اما صدای گریه گل پسری از درون خانه‌اش شنیده شد تا به همه بفهماند که قلب خانه خدا و توحید را ولایت و امامت علی (ع) تشکیل می‌دهد. سه روز فاطمه در خانه خدا مهمان بود و فرزندش بدون آلودگی‌های زایمان بدنیا آمده بود. او و فرزندش با غذاهای بهشتی پذیرایی شدند. خورشید صبح روز چهارم، که از پس کوههای مشرق سر بر آورد، ناگهان در میان ناباوری مردم، بار دیگر دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که کودکی را در آغوش می فشرد، بیرون آمد. فاطمه با فرزندش از خانه خدا بیرون آمد و هاتفی ندا داد که ای فاطمه نام فرزندت را علی بگذار که برگرفته از نام خداست. فرزندی که در خانه خدا بدنیا آمده و مهمان خدا بوده کسی جز خدا حق نامگذاری او را ندارد و باید نامش را هم خدا انتخاب کند. میلاد ولی خدا امیرالمومنین حضرت امام علی علیه السلام و روز پدر و روز مرد برهمه شما عزیزان خصوصاً پدران و مردان ایران‌زمین مبارک باد. ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
شفا گرفتن زن غریبه به دست شهید. 🌱در به در دنبال خانه مادرم می‌گشت. تا بالاخره پیدا کرد. درب منزل را دق‌الباب و مادر در به رویش گشود. اجازه گرفت و وارد شد. در و دیوار خانه را بوسید و گفت: کلی دنبال منزلتون گشتم تا پیدا کردم. شهید شما درد کلیه من که نیاز به عمل داشت را شفا داد. مادر جریان را پرسید. اینطور جواب داد. از درد کلیه رنج می‌بردم. به دکتر مراجعه کردم. گفت کلیه‌ات نیاز به عمل جراحی دارد. شب از درد و نگرانی خوابم نبرد. لحظاتی به خواب رفتم. در عالم خواب جوانی بر بالینم آمد. کاسه‌ای آب به دستم داد. گفت بخور تا درد کلیه‌ات خوب شود. از دستش گرفتم و نوشیدم. نامش را پرسیدم. گفت بنده شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی هستم. از خواب بیدار شدم. متوجه شدم دیگر دردی ندارم. صبح به دکتر مراجعه کردم. عکس و آزمایش گرفتم. دکتر گفت کلیه شما سالم است و نیاز به هیچ عملی ندارد. به گلزار شهدا رفتم. گشتم تا مزار شهید را پیدا کردم. کنار مزارش نشستم. قرآن خواندم و دعایش کردم. از چند نفر آدرس منزل شما را پرسیدم. آنقدر گشتم تا آدرس را پیدا کردم. حال آمده‌ام تا کسی که در خواب دیدم را ببینم. عکس شهید را نشانم بدید تا حرفم ثابت شود. مادر چند عکس را نشانش داد. عکس مورد نظرش نبود. تا اینکه عکس مورد نظرش را دید. آن را بوسید و گفت: شهید با همین قیافه آمد و آب را به دستم داد. بعداز آن روز هر سال، تا پدر و مادرم زنده بودند در همان تاریخ به منزل ما مراجعه می‌کرد و هدیه‌ای برای آنها می‌آورد. ۲۶ دی ماه سالگرد شهادت شهید بر اثر بمباران شیمیایی در عملیات کربلای پنج گرامی باد. ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
۲۵ دی ماه سالروز شهادت سردار صدراله فنی فرمانده قرارگاه رمضان گرامی باد‌
❣حوادث مهم تاریخی و سرداران و فرماندهان شهید 26 دی 🌹شهادت سردار غلامرضا بامروت در شلمچه. و امین اصغری از رشت 🌹شهادت سردار رحیم کریمی 65 .شلمچه (از سرخرود )فرمانده سپاه محمودآباد. 🌹شهادت سردار ماشاالله قربانپور فرمانده گردان زرهی لشکر مازندران از کاشان. 🌹 شهادت سردار حاج رضا هاشمی از لرستان 🌹شهادت شهید غریب اسارت عبدالخالق داوردان از خوزستان 🌹فرمانده شهید محمد امیری مقدم از تهران 🌍 فرار شاه خائن از کشور و نپذیرفتن او از طرف اربابانش در 1357 🌹شهادت سردار شهید عباس خوش سیما فرمانده مهندس رزمی از قوچان 🌹شهادت اولین شهید محراب کردستان ماموستا ملامحمدذبیحی از کردستان @defae_moghadas2
هدایت شده از حسن تقی زاده
هدایت شده از حسن تقی زاده
هدایت شده از حسن تقی زاده
هدایت شده از حسن تقی زاده
هدایت شده از حسن تقی زاده