❣ نفر شماره ۹ در تصویر، شهید حمید ملا حسنی است.
همانکه در عملیات والفجر چهار شهید شد و سالها مفقود بود. بعد از تفحص در بوستان نهجالبلاغه به خاک سپرده شد و بعد از مدتها به خواب خواهرش آمد و نشانی قبرش را داد.
با آزمایش ثابت شد که مدفن حمید همان قبر وسطی است.
رفیق خوبی بود . خدا با شهدای کربلا محشورش بکند و ما را با شهدا همنشین گرداند.
محمد ابراهیم بهزادپور
@defae_moghadas2
❣
❣یک سال و نیم داشت که بیماری سختی گرفت. دیگر هیچ امیدی به زنده ماندنش نداشتیم. برای درمان او را همه جا بردیم و خیلی خرج کردیم اما فایده ای نداشت.
دیدم بچه ام دارد از کف می رود. فکری به ذهنم رسید. روزه گرفتم، نماز خواندم. بعد نماز، خداداد را جلویم گذاشتم و دستانم را بالا بردم و امام رضا(ع) را قسم دادم که فرزندم را شفا دهد و نذر کردم که اگر شفا پیدا کرد 25 روز به پابوس آقا روم.
در حال خودم بودم که شوهرم در اتاق را باز کرد. رنگ و رویش پریده بود، صدایش می لرزید، گفت: در خواب سیدی نورانی را دیدم. گفت به همسرت بگو بچه اش را شیر بدهد!
هیجان زده همین کار را کردم. بعد از چند روز بیماری خداداد کاملاً بر طرف شده و ما برای ادا نذر به مشهد رفتیم.
از همان بچگی با بقیه فرزندانم فرق می¬کرد. مهربان بود و پر از عشق به ائمه اطهار(ع).
🌷سجاده و جانماز مادر پهن بود. منتظر ماندم تا نمازش تمام شود. مانده بودم چطور خبر شهادت خداداد را به مادر بدهم. مادر سلام نماز را داد، وقتی مرا در اتاقش دید پرسید: اتفاقی افتاده؟ چرا رنگت پریده؟
مردم و زنده شدم تا گفتم خداداد رفت. بر خلاف انتظارم، گویی این خبر برای مادر تازگی نداشت. با تعجب گفتم: مادر ناراحت نشدی؟
با آرامش عجیبی گفت: سه شب پیش، پدرت سیدی نورانی با عبای سفید و شال سبز را در خواب دیده بود که گفته بود خداداد پیش ماست، هیچ ناراحت نشوید. همان موقع فهمیدیم خدادا شهید شده.
بی آنکه خم به ابرو بیاورد گفت: پسرم امانت خدا بود، خداداد، خدا گرفت.
@defae_moghadas2
❣
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣هدیه بهشتی یک شهید به مادرش
@defae_moghadas2
❣
❣دانشجوی پزشکی بود, اما تمام و کمال در خدمت انقلاب.
چه بسیار مجروحین انقلاب را که مخفیانه در خانه های مخفی درمان نکرد.
پرونده قطوری در ساواک داشت, چند بار هم طعم شکنجه های ساواک را چشید.
می گفت:در شکنجه گاه ساواک, زیر ناخنم سوزن فرو کردند و زیر ان اتش گرفتند. سوختم اما کلامی نگفتم. ناخنم را کشیدند سکوت کردم. شروع کردند با کابل و سیم شلاق زدن باز چیزی نشنیدند.
تیمسار پهلوان مهره کثیف شاه, شخصا در باز جویی حاضر شد. گفت کار بیهوده می کنید. می خواهید با مشت سندان اهنی را خرد کنید!
💠زره پوش جلو بیمارستان سعدی ایستاده بود. رفتم ببینم چه خبر است, چند سرباز مرا گرفتند و به زور سوار ماشین کردند.
خبر به دکتر فقیهی رسید. به سمت ماشین دوید. اسلحه به سمتش گرفتند. سینه اش را چاک داد, لوله اسلحه فرمانده را روی سینه اش گذاشت
و گفت اگر شیر اسلام خورده ای بزن!
فرمانده خجالت کشید, من را ازاد کرد و با دکتر راهی!
#شهید دکتر سید محمد ابراهیم فقیهی
#شهدای_فارس
#دهه_فجر
@defae_moghadas2
❣
❣روایت عشق
💠سحرگاه ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷بود. در حجره در مدرسه حقانی قم، خواب بودم که با تکان های مهدی به سختی چشم باز کردم.
- مختار... پاشو بریم غسل شهادت بکنیم، امروز امام میاد!
- چی میگی... بزارم بخوام.
- پاشو دیر میشه، باید زودتر برای استقبال امام بریم تهران.
هر جور بود از خواب بلندم کرد. با هم به گرمابه ای که در گذر خان بود رفتیم.
از حمامی جهت قبله را پرسید و غسل شهادت کرد.
برای نماز صبح به حرم حضرت معصومه(س) رفتیم.
نماز که خواندیم به سمت تهران حرکت کردیم. تهران جمعیت موج می زد.
همه به استقبال امام و برای دیدار امام آمده بودند و برای دیدار امام لحظه شماری می کردند.
چشمها به آسمان دوخته شده بود تا آخرین لحظات فراق را با دیدن هواپیمای امام در آسمان بگذرانند.
بالاخره هواپیمای حامل امام در آسمان تهران ظاهر شد.
شادی بود که در خیابان های تهران موج می زد...
- صل علی محمد رهبر ما خوش آمد!
نگاهم به سمت نگاه مهدی رفت.
چشمانش مضطرب و نگرانش به سمت آسمان بود و اشک در چشمش بازی می کرد. از اینکه اتفاقی برای امام بیفتد می ترسید.
همه منتظر بودند، اما انتظار مهدی متفاوت بود، مهدی با غسل شهادت آمده بود که برای امامش جانفشانی کند، در مقدم امامش ذبح شود، اما آن روز، 12 بهمن ۱۳۵۷ قسمتش شهادت نبود، اما حسرتش بر دلش ماند.
همیشه آن روز را یاد آوری می کرد و می گفت: بالاخره در ۱۲ بهمن در سالروز ورود امام ذبیح می شوم.
۱۲ بهمن ۱۳۶۵ بود که حاجت روا شد و در خاک شلمچه، سر از بدن مطهرش جدا شد...
🌱🌷🍃
#شهید_مهدی کریمی
#دهه_فجر
@defae_moghadas2
❣
❣خجسته میلاد سرور و سالار دین حضرت اباعبدالله الحسین و روز پاسدار برشما مبارک
پاسدار همینکه لباس زیبای پاسداری میپوشد یعنی اینکه از این لحظه جان و هستیام فدای دین و کشورم! او با آیه حک شده روی قلبش میگوید با تمام توان و وجودم همه جوره در خدمت دین و ایمانم هستم؛
گاهی غرق خون در میدان نبرد؛
گاهی غرق گِل در کنار سیلزدگان؛
گاهی در کنار زلزلهزدگان در میان آوار؛
گاهی هم در کنار بیماران لاعلاج سرگرم فداکاری؛
او دیگر انسانی الهی است گوش به فرمان مولایش؛
هرجا حکم کند آماده خدمت و جانفشانی است؛
مرز نمیشناسد. ایران و سوریه و عراق و لبنان برایش فرقی ندارد؛
او خودش را وقف اسلام و دینش کرده است؛
برای پاسدار همین بس که مولا و مقتدایش گفت:
کاش من هم یک پاسدار بودم!!
پاسدار مصداق آیه:
أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ است
پاسدار دانشآموخته مکتب حسین است و درس شهادت و جانفشانی از حسین آموخته است؛
پاسدار دعای اول هر روزش دعای عهد و تجدید پیمان با امام زمانش است؛
اَللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَهِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَهً لَهُ فِي عُنُقِي
خدايا در صبح اين روز و تا زندگي كنم از روزهايم، براي آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مي كنم.
پاسدار اطاعت از رهبر و مقتدایش را از مهمترین شئون عاقبت بخیری میداند؛
پاسدار جان میدهد تا جامعه در امنیت باشد؛
خجسته میلاد بزرگ پاسدار دین حضرت سیدالشهدا علیه السلام و روز پاسدار برهمه رهروانش خصوصاً پاسداران جانبرکف مبارک باد.
✍حسن تقی زاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣شهیدی که به همه مردم قرض می داد...
💢شهید حسین جان ایرانمنش به روایت سردار حسنی سعدی...
#شهید_حسینجان_ایرانمنش
@defae_moghadas2
❣
❣به مناسبت روز پاسدار
🔹از طرف سپاه لباس فرم برای پاسداران رسمی آمده بود. یکی هم برای حاج علی کنار گذاشتم و به او اطلاع دادم. روز بعد در حالی که بیمار بود، ساک بدست آمد. همیشه از گرفتن و پوشیدن لباس امتناع می کرد و می گفت من لیاقت پوشیدن این لباس را ندارم
🔹اما این بار تا لباس را به ایشان دادم گرفت، بوسه ای بر آن نشاند و در کیفش گذاشت. قبل از رفتن از من حلالیت طلبید و گفت:« وقتی می خواستم بیایم بر عکس همیشه خانواده مانع من شدند، کودکانم به پایم پیچیدند و می خواستند مرا از آمدن منصرف کنند، فهمیدم که خداوند می خواهد با این کودکان بی گناه مرا آزمایش کند!»
اندکی سکوت کرد، چشمانش فروغ خاصی داشت، آرام و مطمئن گفت: «می دانم که این سفر را بازگشتی نیست!»
🔹بچه های گردان ابوذر نقل می کردند، حاج علی شب عملیات، لباس فرم سپاه را از کیفش در آورد و برای اولین بار پوشید. وقتی با چشمان متعجب ما مواجه شد گفت: « من در این عملیات شهید می شوم و دوست دارم در روز قیامت با #لباس_فرم_سپاه، در محشر محشور شوم!»
🌷🍃🌷
#شهید حاج علی نوری
#کنگره_ملی_شهدای_فارس
#ﭘﺎﺳﺪاﺭ_اﻧﻘﻼﺏ
👇
تولد: 1329، روستای اسیر، لامرد.
سمت: فرمانده گردان ابوذر، لشکر 33 المهدی(عج)
@defae_moghadas2
❣
❣ جانباز یعنی کوه درد اما دریغ از یک لحظه آخ. جانباز یعنی جسمی غرق زخم اما به جای گفتن آه زیر لب مدح خد. جانباز یعنی داشتن اعصاب خُرد از موج انفجار. جانباز یعنی نابینا شدن از گاز خردل. جانباز یعنی خس خس سینه یعنی سرفه های مدام. جانباز یعنی نَفَس فقط با کپسول هوا. جانباز یعنی شیرمردانی حبس در آسایشگاهی بنام اعصاب و روان. جانباز یعنی ذُل زدن سالها بر سقف اتاق. جانباز یعنی زخمهای عمیق و جانگداز از بسترِ در زیر پا. جانباز یعنی غم یعنی غصه از درد فراق. فراق یاران شهید سر جدا. جانباز یعنی عباس. جانباز یعنی گوش به فرمان مقتدا تا پای جان. جانباز یعنی علم بر دوش چون علمدار کربلا.
جانباز همان شهید است اما چند روزی مهمان در این جهان.
میلاد علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس(ع)برهمه شما عزیزان خصوصاً جانبازان جان برکف مبارکباد.
@defae_moghadas2
❣
🌱سربازان در گهوارهای امام خمینی🌱
🔸 برای شهید علی بهزادی
🌹یادی که در دل ها، هرگز نمی میرد
یاد شهیدان است .
🍃چهل و ششمین سالروز، پیروزی انقلاب مبارک باد .
🍃در ایام پیروزی انقلاب اسلامی که روح جوانان در کلام و اراده امام شکل گرفته بود و دلهایشان جز در گروه او چیزی نمیدیدند و نمیخواستند. از او به یک اشاره و از آنها بسر دویدن بود.
🍃در همان بحبوحه انقلاب شرایط مالی و دسترسی به کالاها بخاطر اعتصابات اوضاع بدی پیدا کرده بود.
🍃برای حل این مشکل حضرت امام خمینی، توصیه به تشکیل فروشگاههای اسلامی کردند.
🍃شهیدان: عزیز علی بهزادی، شهید عزیز، مسعود برامالکی، به اتفاق دوست خود، حاج سید محمد امام، با تشکیل یک فروشگاه اسلامی، دست به کار فروشگاهی تعاونی شدند تا ارزاق را بدون سود و ارزانتر به دست مردم برسانند. در این ایام جوانان سر از پا نمیشناختند و خالصانه و به عشق امام کار می کردند و لحظه ای از پا نمینشستند. این کار با استقبال اهالی محل، همراه شده بود.
🍃در روز ۱۲ بهمن، گزارش ورود رهبر کبیر انقلاب به ایران، پس از ۱۴ سال، از تلویزیون پخش می شد. فروشندگان جوان که تا لحظاتی قبل از آن بشدت کار میکردند، فروشگاه را رها کرده، برای دیدن لحظه تاریخساز ورود امام به خانههایشان میروند.
🍃افرادی که متوجه حرکت بچه ها شده بودند، با تعجب میپرسیدند: چطور فروشگاه را رها کردین؟ برایشان جالب بود عشق امام چگونه در اعماق قلوب آنها رسوخ کرده است.
🍃این عزیزان، از همان گروه کودکانی بودند، که حضرت امام هنگام تبعید، فرمودند: سربازان من در گهواره هستند .
شادی روح آسمانی حضرت امام و شهیدان امام راحل . صلوات 🌹🌹🌺🌸
@defae_moghadas2
❣
❣#خاطرات_شهید
‼️روز عملیات نام کسانی را که قرار بوده است در عملیات شرکت کنند خواندهاند و اسم حسین آقا در فهرست نبوده است.
حسین آقا برای گرفتن رضایت فرمانده محور، پیش او میرود اما فرمانده مخالفت میکند.
‼️همسرم که اصرار را بیفایده میبیند به فرمانده میگوید: من بچهی مشهدم اگر من را به این عملیات نبرید به محض برگشتن به حرم امام رضا(ع) میروم و از شما پیش آقا شکایت میکنم...
فرمانده محور وقتی صحبتهای شهید محرابی را میشنود بالاخره به او اجازه میدهد.
‼️در همین لحظات یکی از همرزمانشان به بقیهی مدافعانحرم میگوید: همهی ما از مشهد آمدهایم، فردا شهادت امام رضا علیه السلام (ع) است و خوش بحال کسی که فردا شهید شود.
‼️هنوز حرف این مدافعحرم تمام نشده بود که شهید محرابی به همرزمانش میگوید:" آن کسی که میگویی فردا "شهید" میشود من هستم
فردای آن روز، روز شهادت امام رضا در سوریه تیر به قلب ایشان اصابت کرد و در حالی که در "سجده" بودند و آخرین کلمهای که گفتند
"یاابالفضل"بود به شهـادت رسیدند.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_حسین_محرابی
@defae_moghadas2
❣