❣عملیات خیبر بود. گردان ما در نوک خط و نزدیکترین محل به دشمن بود. کسی نمی دانست حاج مجید کجاست، تنها با بیسیم با او ارتباط داشتیم. هر دستوری یا پیشنهادی را که فرمانده لشکر می داد، حاج مجید تأیید می کرد، بعد ما انجام می دادیم. تا جایی که موقعیت به نحوی شد که صلاح بود، عقب نشینی کنیم. مجید هم آمد روی خط و حرف مرا تأیید کرد. وقتی که کار تمام شد و آماده عقب رفتن شدیم، دیدم حاج مجید با بی سیم چی اش [شهید] خیرالله الطافی و [شهید] باقر سلیمانی از سنگری پنجاه متر جلوتر از ما، جایی که تسلط کافی روی دشمن داشت بلند شد.
هیچ وقت حاضر نبود نیروها را تنها به جلو بفرستم و از عقب نیروها و فرمانده ها را هدایت کند. شنیده بودم حاج مجید فرمانده عملیات لشکر حتی از نیروهای تک ور هم جلوتر است، اما باورم نمی شد تا اینکه او را جلوتر از خودمان در دل آتش دیدم. مثل همیشه پشت سر همه ، آخرین نفر به عقب آمد.
☝️راوی:سردار حاج مسعود فتوت
@defae_moghadas2
❣
18.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسنگران مارا در این ره گفتگوهاست
دریادلان، در پیش رو دریاست دریاست..
همراه با شهدا و سرداران
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)
جلسه توجیهی به فرماندهی
جانباز سرفراز سردار حاج علی فضلی
عملیات والفجر ۸
یاد و خاطره :
🌹شهید محمد حسن حسنیان
🌹شهید حاج عبد الله نوریان
🌹شهید مصطفی زواره ایی
🌹شهید حاج جعفر جنگروی
🌹شهید حسن احسانی نژاد
🌹شهید حاج احمد عراقی
🌹شهید حاج حسین میر رضی
🌹شهید رمضان ناظریان
🌹شهید داود حیدری
سردار حاج نصراله سعیدی
سردار حاج اکبر عاطفی
حاج رضا صفر زاده
حاج حسن امیری
و ....
🌴 دوران دفاع مقدس اوج عزت و سربلندی ملت ایران است
@defae_moghadas2
❣
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه اصابت تیر بر پیشانی راننده لودرجهاد و همچنین بر قلب جوانی دیگر حین زدن خاکریز در جبهه، خدا کنه مادر و خواهر و برادر این شهداء فیلم رو نبینند، واقعاً قلب انسان درد می گیرد.
مسئولین و نماینده ها بیشتر ببینند و متوجه صندلی که نشستن باشند.
✍️پ.ن
اون روزها سر صندلی های لودر دعوا بود، در فیلم دیدید که به دقیقه نکشید تا راننده جوان لودر تیر خورد و شهید شد جوان دیگری جای آن را پر کرد، جگر شیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشین.
یاد و خاطره سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی گرامی و روحش شهیدان شاد
کانون سنگر سازان بی سنگر شاهرود. 🌹سلام وصلوات خدا برشهدا🌹
@defae_moghadas2
❣
❣روایت شهادت
شب یازدهم اسفندماه ۱۳۶۳ نامهای برایم نوشته بود !!!
فرازی از نامه که در خاطرم هست به این مضمون بود !!!
امروز روز سختی بود از سحرگاهان تاشب هنگام از آتش ریختن روی خطوط دشمن لحظهای درنگ نکردیم !!!
اینجا صدای غرش گلولههای دوشیکا، تیربار، تانک، کاتیوشا، توپ و خمپاره گوش انسان را کر میکند. زمین رابه لرزه درآورده است!!!
اینجا بوی باروت و خون در هم آمیخته و حال انسان را دگرگون می کند!!!
اینجا تاریک و ظلمانی است. اما گاهی منورها همه جا روشن کرده است!!!
آخر نامه نوشته بود!!!
شهیدان زنده اند الله اکبر
به خون آغشته اند الله اکبر
در پایان این بیت شعر را گفته بود:
مراقب فرزندم باشید ندیده چون پدر
الله اکبر!!!
سرانجام ساعت ۱۰صبح روز یازدهم اسفندماه سال ۱۳۶۳ سنگر خمپاره انداز شهید خورشید گودل مورد اصابت گلوله مستقیم توپ قرار گرفت و به جمع یاران و همسنگران شهیدش پیوست !!!
در روز پانزدهم اسفندماه ۱۳۶۳در میان حزن و اندوه مردم خون گرم بخش دهرم شهرستان فراشبند از محل پاسگاه تا گلزار شهدا بر روی دستان مردم ولایت مدار دهرم تشییع و پیکر مطهرش با دست برادر بزرگترش (مرحوم پدرم)در جوار شهیدان والامقام حمزه قربان، پور صفری و مرادی به خاک سپرده شد !!!
راوی: همرزم شهید: حجتالاسلام قاسم اسلامینسب
@defae_moghadas2
❣
❣وقتی تازه از تشییع شهید خورشید گودل به منزل برگشتیم مرحوم پدرم به مادر بزرگم «مادر شهید خورشید» گفت: یادته مرحوم پدرم گفت اگر خداوند به من شش اولاد پسر بده یکی را در راه خدا قربانی میکنم؟
اکنون شهید خورشید آن قربانی است که آن زمان به دل آن مرد خدا افتاد. امیدوارم خداوند قبول فرماید!!!
۳۷روز بعد از شهادت، خداوند پسری به او مرحمت فرمود و نام شهید را بر او گذاشتند تا ادامه دهنده راه پاک شهیدان باشد.
کسی میداند جنگ چیست؟
کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را پاره پاره میکند؟
جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هرجا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب اینکه کودکم کجاست؟ جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟ همسرم کجاست؟
عهد با زلف تو بستم خدا میداند
سر مویی نشکستم خدا میداند
«به یاد آن روزهای به یاد ماندنی»
روزهایی که نام و نان بهایی نداشت و آنچه میداندار بود، قیام بود و عروج.
روزهایی که ماندن بیمعنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ.
روزهایی که شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت.
روزهایی که فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. یا یک ترکش سرگردان، یا گلوله قناسه و تیر کلاش.
خاکریزها بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ میسپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوزن خونخوار بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملت قهرمان است!!!
مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان خون آشام، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند. همواره یادشان جاودان.
بیاییم با شهیدان پیمان ببندیم تا آخرین نفس ادامه دهنده راه شهدا باشیم!!!
خورشیدم، هنوز بوی عطر چفیهای که از تو به یادگار دارم از همه عطرها برتر و والاتر است.
هدیه به روان پاک تمام شهدا، از شهدای صدر اسلام، تا پهلوانان دشت کربلا، شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و شهدای والامقام دهرم و شهید خورشید گودل صلوات!!!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
تربت سنگ قبر شهیدان
توتیای چشمم
✍حجتالاسلام قاسم اسلامینسب
@defae_moghadas2
❣
#خاطرات_شهید
●چند روز پیش از اعزام به سوریه مجدد گفت : دوست دارم روزی من را «شهید امیر» صدا کنند. نخستین مرتبه بود که سکوت را شکستم و گفتم : از زندگی با من خسته شدهاید که چنین آرزویی دارید؟
●پاسخ داد: خدا میداند که با تمام وجود از زندگی خود راضی هستم. شما و طه تمام سرمایه زندگی من هستید. من بهترین لحظات عمر خود را در کنار شما داشته و دارم؛ اما اگر من به شهادت برسم، شما تاجی بر سرتان میرود و همسر شهید میشوید و ادامه زندگی عاشقانه ما در بهشت خواهد بود، دوست ندارید؟
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_امیر_کاظمزاده🌷
#سالروز_ولادت
●ولادت : ۱۳۶۱/۱۲/۱۴ تهران
●شهادت : ۱۳۹۲/۳/۱۱ سوریه
شهدا چون خورشید می درخشند
@defae_moghadas2
❣
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 خدایا من آمدم ولو دیر آمدم 😭
🎙 کلام آیت الله ناصری (ره)
@defae_moghadas2
❣
🌹 آخرین قاب پدری و پسری به سبک شهدای حزبالله
#شهدا
#ماه_رمضان
#رمضان
#سید_حسن_نصرالله
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@defae_moghadas2
❣
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لبیک بر رهبر خوش است...
@defae_moghadas2
❣
❣آب گرفتگی شلمچه، یک مانع مصنوعی بسیار پیچیده بود که از یک طرف پوشیده از انواع موانع از سیم خاردار، هشت پری و انواع مین ها بود، از طرف دیگر متوسط عمق آب 40 سانتی متر بود، یعنی عمقی که نه می شد در آن غواصی کرد، نه قایق رانی. مشکل اصلی ما حمل نیروها با قایق از این آب گرفتگی بود. قبل از کربلای ۴، من و برادرم "شــهید مجتبی شیخی" هر شب یک نوع قایق توی این آب گرفتگی می بردیم و آزمایش می کردیم. هر قایق باید هشت نفر را حمل می کرد. شهید حاج مجید سپاسی و حاج رسول استوار هم برای کمک می آمدند، ما بقی وزن را هم با ریختن سنگ در قایق پر می کردیم. شاید هشت نه مدل قایق را آزمایش کردیم و هیچ کدام جواب نداد و موتور همه با سنگین شدن، در گل و لای گیر می کرد. به این ترتیب عملاً امکان ترابری نیروها با قایق در این آب گرفتگی ممکن نبود. یک روز ظهر در پادگان شهید دستغیب اهواز بودم. برادرم مجتبی پیش من آمد و گفت: من مشکل را حل کردم!
به سمت مقر یگان دریایی رفتیم. دیدم پاشنه قایق را با جوشکاری بالا آورده است و موتور را از جای معمول خود بالا تر نصب کرده است، به نحوی که به راحتی در عمق کم پروانه بدون گیر کردن به گل و لای حرکت می کرد. شب قایق را در آب گرفتگی شلمچه آزمایش کردیم خیلی خوب جواب داد. حالا مشکل این بود که ما برای شب عملیات 75 قایق نیاز داشتیم. خود مجتبی تیمی از بچه ها را جمع کرد و شبانه روز مشغول جوشکاری و اصلاح ساختار قایق ها شدند تا برای شب عملیات آماده شدند.
⭐️🌹⭐️
هدیه به سردار شهید مجتبی شیخی صلوات،،شهدای فارس
@defae_moghadas2
❣
#وصیت_نامه_ای_که_خودش ننوشت..
#تخریبچی_شهید_غلامرضا_زعفری
✍🏿✍🏿 : #جعفر_طهماسبی
یک روز گفت #جعفر میخوام یک وصیت نامه خ خ خ وشگل برام بنویسی.
با تعجب گفتم من برات #وصیت_نامه بنویسم. گفت آره. گفتم حالا چی بنویسم . گفت از اون چیزهای خوبی که خودت بلدی.
من هم عین وصیت نامه خودم رو براش نوشتم... بعد گفت بخون چی نوشتی. من هم خوندم و خیلی توی حال رفت و چند تا قطره اشک هم ریخت و آخرش گفت این سفارشات رو به خانواده ام بنویس و بدهی ها و طلب کاری هاش به مردم و خدا رو گفت و نوشتم و اون هم آخر زیرش رو امضاء کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
شهدا را با ادامه دادن راهشان در سبک زندگی و ایستادن در مقابل شیطان نفس خشنود کنیم .
@defae_moghadas2
❣