eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️🌿☘️🌿☘️☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️ 🌿☘️🌿☘️ ☘️🌿 ✍️✍️✍️ راوی: تحویل سال ۶۵ مصادف بود با و شب عید مراسم جشن ولادت برگزار شد. همه ی حضور داشتند. هنوز توی آماده باش بویم و مرخصی به کسی نمیدادند. و تقریبا اون بچه هایی که توی عملیات والفجر هشت مجروح شده بودند خودشون رو به گردان رسونده بودند شب جمعه هم بود.. بعد از برگزاری برنامه شروع شد. برای اینکه لامپ های زیادی توی روشن بود و سفره هفت سین مفصلی چیده بودند قرار شد کسی توی چادرها نباشه و همه ی لامپ ها خاموش باشه که برای موتور برق مشکلی پیش نیاد. برنامه شب سال تحویل و شب عید شیرین کاری های برادر ممقانی بود و بعد از اون مداحی من و . اون شب با توجه به اینکه چند تا روحانی توی گردان بود سخنرانی نداشتیم شلوغ کن های اون شب ، ، و بودند. دوسه هفته از شهادت فرمانده مون میگذشت... بعضی ها تذکر دادند که برادرها به احترام حاج عبدالله کف نزنند. مدام به من تاکید میکرد که برادر طهماسبی بدون کف زدن بخونید. من هم با عصبانیت گفتم: برادر یه دفعه گفتی شنیدم از دور با سر اشاره میکرد که ما میخواهیم کف بزنیم. قرار شد دو انگشتی دست بزنند. تا من میخوندم سعی کردم از دو انگشت بیشتر نشه اما وقتی شروع کرد به سرود خوندن جلسه رو به دست گرفت و یه عده هم از خداخواسته رو رو سرشون گذاشتن. که با شهادت شهید حاج عبدالله فرمانده گردان شده بود هیچ دخالتی نکرد. هرچی پیام از دور به آقا سید اشاره کرد سید توجهی نکرد. اون شب برادر ممقانی هم با شیرین کاری هاش غوغا کرد مخصوصا اون موقع که ادای فخرالدین حجازی رو در آورد. به حالت ایستاده وایساد و آستین هاش رو بالا زد و گفت: نیروی هوایی از هوا.... دوتا دستهاش رو بالا آورد نیروی زمینی از زمین...دوتا دستهاش رو به سمت زمین آورد و نیروی دریایی از دریا.... فاو رو به محاصره خود درآوردن... و محاصره درآوردن رو با چرخوندن کمرش نشون داد. بچه ها از خنده روده بر شده بودن. اون شب خاطراتی بود بیش از ۳۰ شهید اون شب توی جلسه بودند. روز اول فروردین سال ۶۵ ساعت یک و نیم بعد از ظهر سال تحویل شد @defae_moghadas2
(بخش هفتم) بهمن ۱۳۶۵ ـ اردوگاه کرخه همه را با یک چشم می‌بیند سروکله کادر اصلی گروهان شهید باهنر پیدا شد و نیروها را تحویل گرفتند. فرمانده گروهان، همنام فرمانده گروهانمان در گردان حمزه (ع) است: صابری؛ البته سیروس صابری. برادر سیروس صابری می‌گوید: «همه را با یک‌چشم می‌بینم.» خالی نمی‌بندد؛ یک‌چشمش را در فکه موقع دفع حمله عراق، با ترکش نارنجک از دست‌ داده است و اکنون به‌جایش پروتز گذاشته‌اند. همیشه یک فانسقه غنیمتی به کمر دارد که روی قفل فانسقه، آرم عقاب که نماد ملی عراق است، نقش بسته است. البته فانسقه را برعکس می‌بندد که درنتیجه، عقاب واژگون می‌شود و این‌گونه، به ارتش صدام دهن‌کجی می‌کند. خدا به او رحم کند؛ اگر با این فانسقه اسیر شود، معلوم نیست چه بلایی سرش بیاورند. برادر سید جلال متولیان و ابوالفضل پناه هم معاون گروهان است. می‌گویند فرمانده دسته کربلا، برادر بنی‌اسدی است که جذبه خاصی بین نیروهای قدیمی دسته دارد و در عملیات کربلای5 به‌سختی مجروح شده ولی خواهد آمد. برادر محسن کوشکنویی، به‌جای او فرمانده دسته شد. برادر یوسفی که تا حالا عهده‌دار گروهان باهنر بود، با آمدن کادر گروهان، دسته‌ای به نام دسته ویژه شهادت تشکیل داد و فرمانده آن شد. با تکمیل کادر گروهان، اوضاع بسامان شد و برنامه‌های آماده‌سازی نیروها شروع شد. عملیات کربلای5 رسماً به پایان رسیده است؛ اما منطقه شلمچه، ملتهب است و هر زمان ممکن است که دوباره در آن عملیاتی انجام شود. درضمن، پدافندِ بخشی از آن، بر عهده لشکر27 است و گردان‌ها به‌نوبت خط را تحویل می‌گیرند. روز اوّلی که برادر محسن آمد، بساط همه را در چادر به هم‌ریخت. نیروها هرکدام بخشی از چادر را به‌عنوان جای خواب خود در نظر گرفته و طبق روال، وسایل شخصی و اسلحه و تجهیزات را در همان جای خواب می‌گذاشتند. برادر کوشکنویی، محلی را در انتهای چادر برای نگه‌داری وسایل و اسلحه و تجهیزات تعیین کرد. با طناب حلقه‌هایی درست شد و سلاح و تجهیزات هر نفر منظم به این حلقه‌ها آویزان شد. معمولاً نیروهای قدیمی هرکدام به‌فراخور، جعبه مهمات کوچک و بزرگی برای نگه‌داری وسایل شخصی دارند. دورتادور چادر هم مرتب پتوهای تاخورده چیده شد و پتوهای اضافی نیز به انتهای چادر منتقل گردید. چادر، قیافه تمیز و شیکی پیدا کرد. نمی‌دانم این نظم و ابتکار، سلیقه خود برادر کوشکنویی است، یا میراث برادر بنی‌اسدی. کار خوب دیگر برادر محسن، این است که اعتقادی به اصل غافل‌گیری در رزم شبانه ندارد. شبی که رزم شبانه داشتیم، اعلام کرد بچه‌ها آماده بخوابند. قبل از شروع برنامه هم آهسته نیروهای دسته را بیدار کرد. درنتیجه، وقتی صدای شلیک سلاح‌ها و انفجارها بلند شد، خیلی سریع نیروهای دسته کربلا جلوی چادر آماده و به‌خط بودند. بقیه دسته‌ها که از رزم شبانه خبر نداشتند و آماده نبودند، سراسیمه و با تأخیر به‌خط شدند. بو برده بودند که ما از برنامه خبر داشته‌ایم؛ ولی ما چیزی را لو نمی‌دادیم. کتاب «تا آسمان راهی نبود»، جلد 3 ، ص 38 (خاطرات مربوط به عملیات تکمیلی کربلای 5) ادامه دارد ... @defae_moghadas2
🔷 در بهار طبیعت جای سرباز امنیت خالی است. ♦️شهید آوینی: «افسوس که ما گرفتاران جهان عادات، دیگر چشم تماشای راز نداریم و در عالم بیرون از خویش آنگونه می نگریم که روح عافیت طلبی و تمتع اقتضا دارد و چنین است که انقلاب شگفت انگیز بهاری، دیگر حتی شگفتی ما را نیز بر نمی انگیزد، چه برسد به آنکه نشانه ای تاویلی باشد برای تقرب به حقیقت وجود» 🔸منبع: کتاب «آغازی بر یک پایان»، مقاله «تجدید و تجدد» @defae_moghadas2
(22) يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ يَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَهِ یا مَنْ لَمْ يَهْتِكِ اَلسِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ یا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَهِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَهِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَي يَا مُنْتَهَي كُلِّ شَكْوَي ذکر قنوت همیشگی شهید عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی در این شب قدر همه شهدا خصوصاً این شهید عزیز را فراموش نفرمایید.
دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان @defae_moghadas2
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ‏اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَللّـهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اللّٰهمَ العَنْ قَتَلةَ اَمیرالمُؤمِنین ... (ع) بر شیعیان تسلیت باد🥀🏴
8.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | اگر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین مي‌گردد، همه‌ی شب‌های جبهه شب قدر است و از همین‌جاست كه تاریخ آینده‌ی كره‌ی زمین تقدیر مي‌شود. 🌗 شب‌هایی كه ملائكه‌ی خدا نازل مي‌گردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی كه با نور فرش شده است به معراج مي‌برند. شاید آن شب، شب قدر رضا* نیز باشد؛ همان شبی كه شهادت او تقدیر مي‌گردد. خدا مي‌داند. 🌿 راوی: شهید سید مرتضی آوینی🌷 ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱 * شهید رضا مرادی ‌نسب‌ ، صدابردار گروه تلویزیونی و همکار شهید آوینی که در اسفند ١٣٦٣ در عملیات بدر آسمانی شد💕 @defae_moghadas2
شهید غریب اسارت 🔹️شهیدی از گردان صاحب الزمان لشکر ویژه ۲۵ کربلا که بخاطر عدم توهین به حضرت امام با اصابت باتوم به سر در اردوگاه تکریت عراق بشهادت رسید... 🔹️مهدی احسانیان اهل کوهی خیل جویبار بود. از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ چندین مرتبه عازم جبهه‌ها شد. تا قبل از اسارت و شهادت دوبار مجروح شد. ترکش به سر و ترکش به دست. کربلای پنج تیر به پایش اصابت کرد و به اسارت درآمد. ۷ ماهی در اسارت به سر برد تا اینکه بخاطر عدم توهین به امام بر اثر شکنجه و اصابت باتوم به سر بشهادت رسید. 🔹️پیکر پاکش بعد ۱۵ سال به میهن بازگشت... شهید مهدی احسانیان شادی روحش صلوات🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @defae_moghadas2
33.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔼 روزهای حضور حاج کاظم رستگار و بچه هایش در مجنون ✅ رزمندگان لشکر ده حضرت سیدالشهدا علیه نبرد تن با تانک ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ @defae_moghadas2
(بخش هشتم) 21 بهمن ۱۳۶۵ ـ اردوگاه کرخه جشن سالگرد پیروزی انقلاب بار اوّلی است که بیست‌ودو بهمن در جبهه هستم. البته دفعه اوّل، در عملیات والفجر مقدماتی دهه فجر در جبهه بودم؛ اما به بیست‌ودو بهمن نرسیدم. معلوم است که امشب برای جشن پیروزی انقلاب تدارک دیده‌اند. جلوی حسینیه، بساط پذیرایی با شربت و بیسکویت برپاست. ساعت 9 که شد، غریو تکبیر رزمندگان با رگبار گلوله‌ها و پرتاب منور توأم شد. یک دسته از رزمنده‌ها راه افتاده‌اند و با سردادن سرود و شعارهای انقلابی و الله‌اکبر، دوره افتادند. چادر به چادر به جمعیت آن‌ها افزوده می‌شود. بعضی‌ها پشتک و وارو می‌زنند و عملیات آکروباتیک انجام می‌دهند. جلوی یکی از چادرها، یک نفر مشعلی به دست گرفته و با دهانی پُر از نفت، به مشعل فوت می‌کند و از دهانش یکی ـ دو متر آتش بیرون می‌زند. یک سیرک حسابی برپاست و فقط جای بندبازی و نمایش حیوانات، خالی است! ورزش رزمی یکی از نیروهای گردان که احتمالاً استاد فنون رزمی است، صبح و عصر در کنار رودخانه برای عده‌ای که علاقه دارند، کلاس آموزش فنون رزمی گذاشته است. خودش لباس مخصوص کاراته و نانچیکو دارد و برخی از شاگردان هم نانچیکو دارند و تمرین می‌کنند. برنامه خوبی برای گذراندن اوقات فراغت است و طبق معمول، بنده علاقه‌ای به شرکت در این‌گونه برنامه‌های ورزشی ندارم و مشارکت من منحصر به این است که لب چادر بنشینم و آن‌ها را تماشا کنم. خلوت قبر اردوگاه کرخه، جای دنجی برای خلوت کردن است. بعضی از نیروها دور از محوطه گردان، برای خود جایی پیدا نموده و قبری حفر کرده‌اند و شب‌هایی که فرصت می‌کنند، می‌روند و در قبر خلوت می‌کنند و به یاد موت و حساب‌وکتاب شب اوّل قبر، اشک می‌ریزند. یکی از بچه‌های قدیمی دسته می‌گفت: «وقتی شب‌ها می‌روید لب کرخه، مواظب جلوی پاتون باشید.» ادامه داد: «یه شب که با یه نفر دیگه رفته بودم لب کرخه، داشتیم سمت چادرهای گردان برمی‌گشتیم. همین‌طوری باهم حرف می‌زدیم و نورافکن‌های گردان توی چشامون افتاده بود و جلوی پامون رو نمی‌دیدیم. یه دفعه زیر پامون خالی شد و افتادیم توی یه گودال! توی گیجی بودیم که چه اتفاقی افتاده که متوجه شدیم یه چیزی زیرمون دست‌وپا می‌زنه. با ترس از گودال پریدیم بیرون و شروع کردیم سمت چادرها دویدن. پشت سرمون هم یه نفر که کمرش رو گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد. وقتی به چادرها رسیدیم، فهمیدیم افتاده بودیم توی یکی از اون قبرها! اون بنده خدایی هم که پشت سرمون داد و بیداد می‌کرد، توی قبر خوابیده بوده که ما افتادیم روش. حس و حالش رو به‌ هم‌ ریخته بودیم.» کتاب «تا آسمان راهی نبود»، جلد 3 ، ص 40 (خاطرات مربوط به عملیات تکمیلی کربلای 5) ادامه دارد ... @defae_moghadas2
❣پروردگارا اگر دعایم در مورد شهادت قبول نگردد و سببش سیاهی قلبم باشد حاضرم اعضای بدنم را تقدیمت کنم. دستهایم را، پاهایم را و یا چشمهایم. اما از تو تقاضا می‌کنم که نکند من پس از معلول شدن به مردم فخر بفروشم و یا اینکه آن را وسیله ریا قرار دهم و اگر می‌دانی که از عهده هیچکدام برنمی‌آیم پس خود رحمی به من کن و راه را نشانم بده. 🌷 لاله‌ای از لاله‌زار بهبهان 🌹شهید: اسماعیل قنبریان تاریخ تولد: ۱۳۳۹/۷/۲۷ محل تولد: بهبهان تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱/۲ محل شهادت: شوش نام عملیات: فتح المبین محل مزار: گلزار شهدای بهبهان @defae_moghadas2