معاون لشکر ۹۲ زرهی اهواز
شهادت: ۲۵ مهر ۱۳۶۳ در جزیره مجنون
۱۳۴۳ وارد دانشکده افسری ارتش شد. در سال ۱۳۴۷، راهی شیراز شد.
اقاربپرست به پیشنهاد سیدموسی نامجوی که در دانشکده افسری استاد نقشهبرداری بود، به عضویت یک سازمان مخفی نظامی درآمد
در سال ۱۳۵۰ ازدواج کرد که حاصل این پیوند چهار پسر بود.
در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره تانک عازم انگلیس شد و ۲ سال بعد به آمریکا اعزام شد و دوره جنگهای شیمیایی را گذراند و در بازگشت «بخش جنگ شیمیایی - میکروبی (ش- م- ر)» را در مرکز زرهی شیراز پایهگذاری کرد.
سال ۱۳۵۳ به آمریکا اعزام شد و در بازگشت به کشور عراق رفت و مخفیانه در شهر نجف به دیدار امام خمینی رفت.
در آستانه پیروزی نهضت، در بهمن سال ۵۷ به مدرسه رفاه - ستاد استقبال از امام - پیوست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته انقلاب در ستاد مشترک ارتش حضوری فعال داشت.
پس از انسجام اولیه ارتش به «اداره دوم ستاد مشترک» منتقل شد و با شروع جنگ ایران و عراق داوطلبانه به «لشکر ۹۲ زرهی» در خرمشهر پیوست. در جریان حمله عراق به ایران وی در خرمشهر حضور داشت و از ناحیه گلو مجروح و به تهران منتقل گشت.
پس از سقوط خرمشهر به آبادان رفت و گردان المهدی را با همکاری بسیج سازماندهی کرد.
با وجود اینکه کاندیدای فرماندهی ستاد مشترک ارتش و تصدی پست وزارت دفاع بود، با انتخاب خود به نیروی زمینی پیوست و معاونت عملیات لشکر ۹۲ زرهی اهواز را بر عهده گرفت.
در ۶۲ پس از دو سال خدمت در تهران، دوباره به جنوب بازگشت. در هنگام بازدید از جزیره مجنون در ۲۵ مهرماه ۱۳۶۳ به شهادت رسید.
@defae_moghadas2
❣
قرار بود ایت الله مدنی خطبه عقد ما را جاری کند.قبل از شروع مراسم،علی اقا رو به من کرد و گفت:شنیده ام که عروس هر چه در مراسم عقد از خدا بخواهد خدا #اجابت می کند.
نگاهش کردم و گفتم:چه آرزویی داری؟
درحالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت:اگر علاقه ای به من داری دعا کنید و از خدا برای من #شهادت بخواهید.
تنم لرزید.چنین جمله ای برای یک عروس بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم اما علی مرا قسم داد.بناچار قبول کردم.هنگام جاری شدن خطبه عقد از خداوند بزرگ هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم.
با چشمانی پر از اشک نگاهم را به صورت علی دوختم.آثار خوشحالی در چهره اش هویدا بود.
لحظه ای آرام و قرار نداشت.همه مراحل را پشت سر گذاشت. مسئول آموزش بود.به بچه ها سخت می گرفت.
می گفت:هر چه اینجا بیشتر تلاش کنند در عملیات کمتر تلفات می دهیم .در عملیات بدر به قائم مقامی قرار گاه ظفر منصوب شد
روزهای اخر عملیات .اخر شب آمد پشت خاکریز .
گردان سیدالشهدا نتوانسته بود خودش را برساند.فقط بی سیم چی آنها آمد و گفت:گردان نتوانسته بیاید.
تجلایی رفت برای بررسی . زیر اتش دشمن از ما فاصله گرفت.
ناگهان تیری بر قلبش نشست.
لحظات آخر با دست اشاره ای کرد که معنایش را نفهمیدیم.
پیکر علی در اخرین روزهای اسفند ۶۳برای همیشه در کنار دجله ماند.
مراسم عقد او با حضور ایت الله مدنی و جمعی از پاسداران برگزار شد.نمی دانم این چه رازی بود که همه آن پاسداران ،داماد_مراسم و ایت_الله_مدنی همگی به فیض شهادت رسیدند..
#شهید_علی_تجلایی
شادےروح شهدا #صلوات
@defae_moghadas2
❣
❣از همان اوائل بارداری خواب دیدم که به سوی آسمانها پر میکشم و به بالا میروم و روی ابرها نشستهام و آنقدر که زمین و مردمش تو چشمهایم کوچک میشدند. برای هیچکدام از بچههای دیگرم آن حالتها در من شکل نگرفت. گاهی با او حرف میزدم و میگفتم نمیدانم پسر هستی یا دختر اگر پسری که معلوم است پیرو خدا و پیغمبرش هستی و اگر هم دختر که فرشتهای در آسمان. و او بود که مرا به سمت آسمان میبرد و مرا بالای ابرها مینشاند و مسافر پرندهها مینمود. با قاطعیت میگویم او هیچ وقت عصبانی نمیشد و همیشه صورتش خندان بود. منصور بیشتر مایحتاج خانواده را خودش تهیه مینمود و روز به روز هم بیشتر به زندگیمان سر و سامان میداد. منصور به دیدن هرکدام از اقوام و فامیل و دوست و آشنایان که میرفتند دستش خالی نبود. دست خیرش حتی برای غریبهها هم باز بود. او اخلاق خوب و روح لطیفی داشت. مردمدار بود و حق فرزندی را با تمام کمال ادا می نمود. وی بسیار مهربان بود و به سالمندان بسیار كمك میكرد. پیرمردی از اهالی روستا تعریف میكرد كه چون فرزندی نداشت شهید در كاشت و برداشت و فروش سبزی كمكش میكرد. كارهای درمانیاش را انجام میداد منزلش را مرتب میكرد. و چون در روستا بیمارستان نبود پیرمرد را روی دوشش میگذاشت و به دكتر میبرد.
راوی: مادر شهید
🌹شهید والا مقام منصور شجاعی
تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۷/۲۱
محل تولد: بهبهان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۲/۵
محل شهادت: فاو
@defae_moghadas2
❣
❣شهیدمحمد منتظر قائم اولین فرمانده سپاه یزد
شهادت صحرای طبس 5 اردیبهشت 58
@defae_moghadas2
❣
❣شهادت سردار محمد منتظر قائم
🔹محمد منتظر قائم در سال ۱۳۲۷ ش در خانوادهای مذهبی در شهر فردوس استان خراسان به دنیا آمد. پدرش، حاج شیخ علیاکبر منتظر قائم، از مجاهدان مبارز و مادرش بانویی متقی و صبور بود. محمد از کودکی با روحیهای مقاوم و هوشمند در برابر سختیها رشد کرد.
🔸وی از نوجوانی به صفوف مقلدان امام خمینی (ره) پیوست و با توزیع اعلامیههای انقلابی، فعالیتهای ضد رژیمی را آغاز کرد. در دوران سربازی، با تشکیل کلاسهای قرآن و مباحث سیاسی، جوانان را با آرمانهای انقلاب آشنا ساخت. شجاعت او تا حدی بود که عکسی از شاه را در بازار به آتش کشید!
🔹در سال ۱۳۵۱ توسط ساواک دستگیر و ۱۵ ماه تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت، اما هرگز تسلیم نشد. پس از آزادی، به کارگری در کارخانهها مشغول شد و به تبلیغ اندیشههای انقلابی میان کارگران پرداخت.
🔸پس از پیروزی انقلاب، به عنوان بنیانگذار و نخستین فرمانده سپاه پاسداران یزد انتخاب شد. او با مدیریت قاطعانه، توطئههای ضد انقلاب را خنثی کرد و در عملیات آزادسازی مناطق غربی کشور نقش مؤثری ایفا نمود.
🔹در پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹، هنگام بررسی بقایای عملیات طبس که برای نجات گروگانهای آمریکایی انجام شده بود، آمریکا با همدستی مزدوران خودفروخته در ایران، تصمیم گرفت تا باقیمانده بالگردها را منهدم کند تا اسناد سری داخل آنها از بین بروند، بنابراین با هماهنگی «بنیصدر» این منطقه بمباران شد که در این حادثه «منتظرقائم» به فیض شهادت رسید.
@defae_moghadas2
❣
48.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غروب عاشورا بدنیا اومد...
نامش را حسین جان گرفتند.
زمان گذشت و حسین شد
فرمانده ی شجاع لشکر ویژه ۲۵ کربلا.
@defae_moghadas2
❣