eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 و درود خدا بر او فرمود: در گذشته برادری دینی داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چنان دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود، و از شكم بارگی دور بود، پس آنچه را نمی یافت آرزو نمی كرد، و آنچه را می یافت زیاده روی نداشت، در بیشتر عمرش ساكت بود، اما گاهی كه لب به سخن می گشود بر دیگر سخنوران برتری داشت، و تشنگی پرسش كنندگان را فرو می نشاند، بظاهر ناتوان و مستضعف می نمود اما در برخورد جدی چونان شیر بیشه می خروشید، یا چون مار بیابانی به حركت درمی آمد، تا پیش قاضی نمی رفت دلیلی مطرح نمی كرد، و كسی را كه عذری داشت سرزنش نمی نمود، تا آنكه عذر او را می شنید، از درد شكوه نمی كرد، مگر پس از تندرستی و بهبودی، آنچه عمل می كرد می گفت، و بدانچه عمل نمی كرد چیزی نمی گفت، اگر در سخن گفتن بر او پیشی می گرفتند اما در سكوت مغلوب نمی گردید. و بر شنیدن بیشتر از سخن گفتن حریص بود، اگر سر دو راهی دو كار قرار می گرفت، می اندیشید كه كدام یك با خواسته نفس نزدیكتراست با آن مخالفت می كرد، پس بر شما باد روی آوردن به اینگونه از ارزشهای اخلاقی، و از یكدیگر در كسب آنها رقابت كنید، و اگر نتوانستید، بدانید كه به دست آوردن برخی از آن ارزشهای اخلاقی بهتر از رها كردن بسیار است @defae_moghadas2
🍁 تازه عقد کرده بودیم یه روز عصر وقتی آمد خونمون ، براش میوه و چای که آوردم بهم گفت میشه بری شناسنامه مادر و پدرت را بیاری ؟ 😲 جا خوردم . گفتم شناسنامه پدر و مادرم را برای چی میخواهی ؟🙄 گفت : حالا برو بیار بعد بهت میگم رفتم. رفتم و شناسنامه هر دو را آوردم و با تردید دادم دست علی آقا 🙃💚 اون هم خودکار را از جیبش در آورد و چیزی را یادداشت کرد . نگاه کردم دیدم تاریخ تولد پدر و مادرم را یادداشت کرده 😄 گفتم علی آقا برای چی یادداشت کردی گفت برای اینکه موقع تولدشون یادم باشه هم بهشون تبریک بگم و هم اینکه براشون کادو بخرم 🎁 اولین کادو را که برای تولد پدرم خرید . پدرم بی نهایت خوش حال شد و تا آخرین روز های عمرش این کار علی آقا را تحسین می کرد😍 🍃🌸شـهـید عـلـے پیرو نظر 🌸🍃 @defae_moghadas2
21.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای دوکوهه تو بیا با دل من حرف بزن . . . @defae_moghadas2
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 انتشار برای نخستین بار 🔷محل اصلی مدفن حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه‌السلام) @defae_moghadas2
28.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣تماشایی 🔷قلب که پاک شد؛ قلب که آرام گرفت؛ قلب که ساکت شد ... خدای متعال در او جای میگیرد، و قلبی که خدای متعال در او جای گرفت؛ همیشه حیات دارد... "شهید احمد کاظمی @defae_moghadas2
بنده خدا شويد، نه بنده غير🍃 🌷شهيد «قاسم افراسیابی زاده» در وصیت خود می‌نویسد: «عمرتان را صرف بندگی خدا کنيد و از دارايی‌هايتان در راه خدا انفاق کنيد باشد تا ذخيره‌ای برای فردای خود داشته باشيد ای مردم امروز روز امتحان الهی است و ما در صورتی از اين امتحان رو سفيد بيرون می‌آييم که امام عزيز را ياری کنيم. برادران عزيزم پاسدار خون شهدا باشيد و به مردم بگوييد که شهدا در چه راهی رفتند و چه هدفی داشتند. و شما خواهرم: زينب وار، پيام رسان باش و به ديگران سفارش کنيد که با حفظ حجابشان از خون شهيدان پاسداری نمايند. جوانان و دوستان از پايگاه در جهت خودسازی و ديگران سازی استفاده کنيد...» @defae_moghadas2
💠 شهید به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در نقش شمر لعنت الله علیه را اجرا می کرد، اما وقتی را آتش می زدند، گوشه ای می نشست و اشک می ریخت. در اش نیز نوشت: می روم تا آن دنیا شرمنده (ع) نباشم. 🌷🌷 متولد سال ۷۱ در تهران بود و دی ماه سال ۹۴ پس از ماه ها تلاش و پیگیری به صورت داوطلبانه برای کمک به جبهه های دفاع از حریم اسلام و حرم حضرت زینب(س) عازم شد اما هیچگاه پیکر او پس از شهادت به کشور بازنگشت. مادرش می گفت: خیلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت و همیشه می گفت: دلم می خواهدمثل خانم  باشم 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
حضرت آیه الله مجتهدی تهرانی فرمودند: سعی کن در موارد حلال و حرام وسواس داشته باش به طوری که غذای شبهه ناک را بگو شاید حرام باشد ولی در طهارت و نجاست وسواس نشو و بگو ان شاء الله پاک است @defae_moghadas2
شهید احمد بیابانی با انقلاب امام عاقبتش به شهادت ختم شد. از دوران کودکی میشناختم خونه ما توی خیابون آردایران بود صبح که میخواستم مدرسه برم توی پیاده روی خیابون با دیدن احمد بیابونی مسیر رو عوض میکردم و یا بدو رد میشدم و ظهر هم که از مدرسه میومدم احمد رو توی خیابون میدیدم. ما که بچه بودیم اون هیبت رو میدیدیم می ترسیدم . منزل مادری احمد تقریبا انتهای خیابون بود و تا به خونه برسه اوضاع خیابون خوب نبود من یکی دو دفعه دعواهاش رو دیدم بودم ...سرکوچه یک زمین خاکی بود که مصالح ساختمونی توش انبار شده بود و چند تا سگ هم داشت که بچه هایی مثل من خیلی میترسیدند .. احمد چند بار اینجا دعوا کرد و دست به تیغ شد و از پس همشون براومد... البته به کاسب ها احترام میگذاشت. این، احمد بیابونی بود ... تا انقلاب شد و بعد از انقلاب اون احمد قدیم نبود... یواش یواش همراه شد و وقتی هم اومد مردونه اومد پای کار.... تا اینکه ناامنی های غرب کشور شروع شد و احمد با چندتا جوون دیگه راهی شدند. اون روزها در جنوب عملیات شده بود و همه سرگرم تشییع شهدای عملیات_بیت_المقدس بودند که خبری در محل پخش شد که احمد بیابونی هم به شهادت رسیده ..اونایی که خبر رو شنیدند بلافاصله میگفتن: خوشبحالش عاقبت بخیر شد. پیکر نیمه سوخته احمد ، روی دستان مردم شهرری تا حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تشییع شد (اوی: جعفرطهماسبی) شهید بیابانی به همراه شهید_محسن_حاجی_بابا فرمانده جبهه غرب و شهید_عباس_شوندی در منطقه دشت_ذهاب ، با اصابت تیر مستقیم تانک دشمن به خودروی آنها به شهادت رسیده و پیکرشان در آتش میسوزد. @defae_moghadas2