📷 یاران میثم تمار ...
⚪️ دوکوهه، ساختمان گردان میثم
که به پیشنهاد فرمانده گردان، شهید سید ابراهیم کسائیان
به ساختمان شهید احمد حاجی خانی
تغییر نام پیدا کرد.
دوران جنگ_تحمیلی
@defae_moghadas2
❣
🔸 آن شب، شیفتۀ دین پدر شدم!
📝 (خاطرهٔ فرزند آیت الله حائری شیرازی از پدر)
تازه نه سالم تمام شده بود. شب ٢١ ماه مبارک رمضان داشتیم آماده میشدیم برای احیای شب قدر. مراسم مسجد شهداء -مسجد بزرگ شهر- را پدر برگزار میکرد. او امام جمعه و نمایندۀ ولی فقیه در شیراز بود. مسجد شلوغ میشد. هر سه شب، من و برادرها هم همراه مادر و پدر به مسجد میرفتیم.
ساعت ٩ شب، پدر داشت وضو میگرفت. رفتم کنارش ایستادم و گفتم: «چرا همۀ ما باید حرفهای یک نفر رو که خداست گوش کنیم؟ اصلاً خدا کیه؟». پدر نگاهی به من کرد و مسح سرش را کشید. ادامه دادم: «من تا ندونم خدا کیه نمیتوانم براش دعا کنم و نماز بخونم. من اصلاً نمیتونم برای کسی که نمیبینمش کاری انجام بدم». پدر مسح پایش را کشید و نشست کنار من.
- خب برو ببین خدا کیه!
- از کجا بشناسم؟ شما که خدا رو میشناسید برام بگید تا بشناسم.
پدر دستم را گرفت و آورد توی ایوان خانه و نشاند کنار خودش. برایم از خدا گفت، مثال آورد و گفت و گفت و گفت. یک ساعتی که گذشت، مادر آمد.
- حاج آقا، مگر مسجد نمیروید؟ دیر میشود. بقیه حرفتان را بگذارید برای فردا.
- میدانم اما امشب باید این بحث را برای فاخره به نتیجه برسانم.
مادر با تعجب به من و پدر نگاه کرد و گفت: «حاجی، پس تکلیف این جماعتی که آمدهاند احیا چه میشود؟ نمیتوانی به آن جمعیت بگویی من باید بحث را برای دخترم تمام کنم!».
پدر بلند شد و رفت سمت تلفن: «درستش میکنم».
شماره گرفت و با کسی حرف زد. تلفن را گذاشت و دوباره شماره گرفت و حرف زد. مادر چشمانش خیره به پدر مانده بود. چیزهایی که میشنید را باور نمیکرد.
پدر تلفن را گذاشت و رو کرد به مادر و گفت: «درستش کردم؛ یکی از دوستان به جای من میرود مسجد برای برگزاری مراسم احیاء. شما هم که ماشین میآید دنبالتان با پسرها بروید احیاء. من با فاخره در خانه میمانم. میخواهیم تا صبح حرف بزنیم».
نمیدانستم چه باید بگویم. از این که بیموقع سؤال کرده بودم، کمی از دست خودم دلخور شدم، اما از این که پدر مراسم احیایش را به خاطر من به هم زد تا جوابم را بدهد خیلی خوشحال بودم. باورم نمیشد. تازه به سن تکلیف رسیده بودم و اینکه پدرم به من اهمیت داد و دیده شدم، خوشحالم کرد.
تا سحر با پدر حرف زدیم تا وقتی که مادر و برادرها از مسجد آمدند. اصلاً حرفی نزد که «امشب شب دعاست و من نتوانستم نمازی بخوانم یا دعایی کنم یا به خاطر تو به مسجد نرفتم. همۀ شب برایم با خوشرویی حرف زد. پدر یک شبِ خود را تمام و کمال برای من گذاشت. پدر با این کار، من را تمام عمر، پایبند و شیفتۀ آن یک شب کرد. شیفتۀ دینی که در آن تربیت شده بود. او پدر من بود و به من اهمیت و عزت داد. بعدها بارها و بارها در جاهای زیادی این خاطره را تعریف کردم و هر بار با یک واکنش مشترک و شبیه به هم روبه رو شدم؛ می پرسیدند: «واقعاً؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟»
حالا که برمیگردم و به زندگیام نگاه میکنم، میبینم تمام روزها و لحظههای زندگی من، چنین اتفاقات درخشانی داشته است.
📖 منبع: کتاب «من فاخرهام»؛ پدرانههای تربیتی آیت الله حائری شیرازی (روایتهای فاطمه حائری شیرازی از پدر)
@defae_moghadas2
❣
چگونه ات صدا کنم ، تورا فرشته گویمت
تورا شهید جویمت ...
در این خیال باقی ام
که مانده ام ز این خیال....
۱
شیر سواد کوه
فرمانده ی غریب و صبور
خونین بال ِ عاشق
سردار شهید سید ابراهیم کسائیان
فرمانده و علمدار گردان میثم تمار
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
جانشین تیپ و مسئول محور
لشگر ۱۰ سید الشهدا(ع)
شهادت: شلمچه، عملیات کربلای ۵
@defae_moghadas2
❣
یاد شهدا
🌷 بسیجی شهید مهدی عشوریان
🌷 تولد ۳۰ دی ۱۳۳۸ اصفهان
🌷 شهادت ۱۸ شهریور ۱۳۶۴
پیرانشهر استان آذربایجان غربی مرز کردستان عراق
🌷 سن موقع شهادت ۲۶ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ پدر و مادرم
من چند کلمه ای با شما حرف دارم،
اول آنکه هرچه خوبی و بدی که از من دیده اید امیدوارم که من را حلال کنید
✅ از شما مخصوصاً مادرم خیلی خیلی ممنون هستم که این همه به پای من زحمت کشیدید و من را بزرگ کردید تا به راه اسلام بروم.
✅ پدر و مادرم عزیزم
من می روم تا با خونم درخت اسلام را آبیاری کنم
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدای دو امام انقلاب اسلامی ،
امام الشهدا
و شهدای عزیزی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد
و این شهید عزیز فاتحه باصلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
@defae_moghadas2
❣
✨این آستین ریشریش شده را خوب ببینید
همچنین این دست را ...
دوربینهای جهان را صدا بزنید ...
همه و همه را بیاورید
که آن آستین سپیدِ ساده
و آن پیرهن کهنه که نخهایش بیرون زده را
مقایسه کنند
با کتوشلوارهای رنگارنگِ کلاسیک بر تن سیاستمداران جهان...
✨خوب نگاه کنید...
لنزهایتان را درست قاب ببندید
این به مانند همان آستینیست
که امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام" با شمشیر کوتاه کرد
و میلی به بازدوختناش نداشت...
آستینی که نمدار میپوشید ...
بیشک صاحب این لباس،
یاور مستضعفان ستمدیده ی جهان است...
این تصویری از ملاقات اوست با کارگزارانش ...!!!
میبینید؟؟؟
او از دنیای شما
به پیرهنی سپید
و انگشتری سرخ بهذکر «العزةلله»
بسنده کرده؛
✨حال به همه بگویید که عزت و قدرت، فقط دست اوست...
عزتی که از آستین این پیرهن بیرون آمده
به مراتب والاترست از دنیای پرزرق و برق و طلاکوبات ...
والعاقبةللمتّقین
🌱
🇮🇷
@defae_moghadas2
❣
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصاویری جدید از پاسخ موشکی ایران به سگ هار نیابتی آمریکا در منطقه، رژیم وحشی و اشغالگر و کودک کش صهیونی
🔹راشاتودی خبر داد که این تصاویر به دلیل سانسور نظامی رژیم صهیونی تاکنون منتشر نشده، اما رژیم صهیونیستی امروز اذعان کرد که دفاتر دولتی رژیم در این حمله مورد اصابت قرار گرفتند.
🔹موشک بالستیک ایرانی در جنگ ۱۲ روزه به ساختمانهای دولتی در حیفا برخورد و دستکم ۲۳ نفر را زخمی کرد و ...
🇮🇷
@defae_moghadas2
❣
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترجمه کلام الهی
🔹سوره مبارکه اسراء، آیات ۷۸ تا ۸۱
@defae_moghadas2
❣
بزرگی تان
از آنجا شروع شد
که تمام آرزوهایتان را
پشتِ جبهه جا گذاشتید ...
.
💢اسفند ۱۳٦۲ ، اردوگاه دز
نیروهای تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)
این نوجوان کوچکترین مرد عملیات خیبر ...
@defae_moghadas2
❣
وقتی نگاه چپ به وطن شد
دختران ما هم مَردانه ایستادند ...
روزهای نخستین جنگ در خرمشهر
و دختران مسلح به اسلحه M1
عکاس: سعید صادقی
#زنان
#دختران
#دفاع_مقدس
@defae_moghadas2
❣
پدری رفت ؛
دختری هنوز ایستاده ...
#دختر_شهید
"سردار عباس طالبی"
در روز تشییع پیکر پدرش
اسلحه او را به دست گرفته است.
@defae_moghadas2
❣
چقدر لذت بخش است
روزهایمان را با نگاه به عکسِ شهیدان
معطر کنیم ...
☑️ بانک عکس دفاع مقدس
@defae_moghadas2
❣
اینهم از شاسی بلند های زرمندگان اسلام ، برای رفتن به
خط مقدم وعملیات ، نه گدابازی درآورد ن ونه طلبکار ملت بودند.
مردان بی ادعا🌹🌹
ما راچه شده آنها کجا واینها کجااااا
@defae_moghadas2
❣