eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥‌تصاویری جدید از پاسخ موشکی ایران به سگ هار نیابتی آمریکا در منطقه، رژیم وحشی و اشغالگر و کودک کش صهیونی 🔹راشاتودی خبر داد که این تصاویر به دلیل سانسور نظامی رژیم صهیونی تاکنون منتشر نشده،‌ اما رژیم صهیونیستی امروز اذعان کرد که دفاتر دولتی رژیم در این حمله مورد اصابت قرار گرفتند. 🔹موشک بالستیک ایرانی در جنگ ۱۲ روزه به ساختمان‌های دولتی در حیفا برخورد و دستکم ۲۳ نفر را زخمی کرد و ... 🇮🇷 @defae_moghadas2
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترجمه کلام الهی 🔹سوره مبارکه اسراء، آیات ۷۸ تا ۸۱ ‌‌‌‌‌‌‌@defae_moghadas2
بزرگی‌ تان از آنجا شروع شد که تمام آرزوهایتان را پشتِ جبهه جا گذاشتید ... . 💢اسفند ۱۳٦۲ ، اردوگاه دز نیروهای تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) این نوجوان کوچکترین مرد عملیات خیبر ... @defae_moghadas2
وقتی نگاه چپ به وطن شد دختران ما هم مَردانه ایستادند ... روزهای نخستین جنگ در خرمشهر و دختران مسلح به اسلحه M1 عکاس: سعید صادقی @defae_moghadas2
پدری رفت ؛ دختری هنوز ایستاده ... "سردار عباس طالبی" در روز تشییع پیکر پدرش اسلحه او را به‌ دست گرفته است. @defae_moghadas2
چقدر لذت‌ بخش است روزهایمان را با نگاه به عکسِ شهیدان معطر کنیم ... ☑️ بانک عکس دفاع مقدس @defae_moghadas2
اینهم از شاسی بلند های زرمندگان اسلام ، برای رفتن به خط مقدم وعملیات ، نه گدابازی درآورد ن ونه طلبکار ملت بودند. مردان بی ادعا🌹🌹 ما راچه شده آنها کجا واینها کجااااا @defae_moghadas2
اَللهُمَّ طٰالَ الانتِظارُ ... خدایا انتظارِ مَهدی طولانی شد @defae_moghadas2
وای که چه لذتی دارد وجودت را سراسر نشانِ جهاد بگیرد در گمنامی کامل گوشه‌ای از شلمچه خلوتگاه دلت شود ... دلم یک‌باره پرواز کرد بسم الله ... @defae_moghadas2
🛻 یادی کنیم از بچه‌ های با صفای واحد ترابری و تعمیرگاه تو جبهه ؛ وقتی نزدیک خط می‌ شدند همیشه در معرض خطر بودند ؛ صدایِ ماشین مانع از شنیدن صدای سوتِ خمپاره می‌ شد و این خیلی دلهره داشت ... بانک عکس دفاع مقدس @defae_moghadas2
🔼🌹 شهید حسین فلاح زاده ابرقویی اولین شهید رجایی شهر (گوهردشت ) محل شهادت : گیلانغرب جبهه چغالوند تپه کرجی ها تاریخ شهادت ١٣۵٩/٩/١۵ زندگی نامه شهید محمدحسین فلاح زاده ابرقوئی در 30 اسفند ماه سال 1330 در آباده دیده به جهان گشود.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود. وی تحصیلات خود را تا مقطع ششم ابتدایی ادامه داد و به عضویت بسیج درآمد. این شهید گرانقدر سرانجام در 15 آذر ماه سال 1359 در سن 29 سـالگی حوادث ناشی از درگیری در گیلانغرب دعوت حق را لبیک گفت. مزار این شهید در امام زاده؟ قرار دارد. تنها مطلبی که در سایت بنیاد شهید است @defae_moghadas2
🌗 عملیات کربلای 2 منطقه عمومی جاج عمران رزمندگان 🎙ساعت از دوازده گذشته بود که درگیری روی ارتفاعات دوروبر ما شروع شد.سمت راست ما و و بود وسمت چپ ما ارتفاع قرار داشت. با شروع درگیری منورهای دشمن آسمان رو روشن کرد. تا اینجا دشمن هنوز متوجه حضور ما در داخل نشده بود.آتش سنگینی از سوی دشمن روی ارتفاع 2519 و شهید صدر اجرا میشد. مشکل وقتی بوجود آمد که هواپیماهای دشمن با ریختن ای تمام منطقه رو روشن کردند.به طوریکه ما از داخل به وضوح درگیری روی ارتفاعات رو مشاهده میکردیم.و وقتی منوّرهای خوشه ای از نورافشانی میوفتادند باقی مانده اون مثل گلوله های آتش به سمت زمین میومد و منطقه درگیری ما هم بیشه زار خشکی بود که به دشت منتهی میشد.و ارتفاع علف های گندمی تا ساق پا میرسید یکپازچه آتش میشد. از بود که منطقه رو شناسایی کرده بود.دیدم خیلی نگرانه..گفتم اسماعیل چیه؟؟؟گفت باقی مونده این منورها زمین رو آتیش میزنه. خدا به ما رحم کنه. صدای مکالمه بی سیم میومد.از قرارگاه میگفتند چرا درگیر نمیشین.از وقتی اسماعیل از سوختن علفهای خشک گفت ، تو فکر رفتم که خب !!!! اگه زمین آتیش بگیره چه جوری باید وارد شد و چه جوری باید معبر زد . توی این فکرها بودم . که شنیدم از بی سیم صدا میاد که ..میدون مین آتیش گرفته.تا این خبر رو شنیدم دلم ریخت..چون دو تا تیم از که مامور به گردان علی اصغر علیه السلام بودند باید تو این میدون معبر میزدند.و از همه بیشتر نگران بودم.چون میدونستم "حسن" به آتیش میزنه..به اسماعیل گفتم اسماعیل!!! مسیر معبر حسن مقدم رو بلدی که اگه نیاز شد کمکشون کنیم.گفت آره. اتیش دشمن روی بچه ها قفل شده بود و از زمین و آسمون آتیش میریخت و شب از نیمه گذشته بود و هر چه میگذشت به صبح و روشنایی هوا نزدیک و فرمانده ها نگرانتر میشدند . دستور رسید که تا هوا روشن نشده نیروها رو از منطقه درگیری خارج کنید. همه متحیر بودند که چه اتفاقی افتاده اما دستور این بود وباید اجرا میشد. در مسیر برگشت پشت یک تخته سنگ دیدم که همراه حسن بود نشسته. تا من و دید اومد به سمتم و گفت حسن هم پرید. گفتم اکبر چی میگی؟؟؟ گفت پشت میدون مین خمپاره خورد وسط بچه ها و حسن هم یک ترکش بزرگ خورد توی سرش و شهید شد . خبر شهادت حسن برای من که روحیات او رو روزهای آخر دیده بودم غیر منتظره نبود اما نگران بودم پیکر حسن روی زمین بمونه. به اسماعیل گفتم من میرم سمت بچه ها و بر میگردم ..اما آتش تیربارهای دشمن و انفجار پی در پی خمپاره ها اجازه نمیداد و از طرفی هم بوی باروت و سوختن خارو خاشاک تنفس رو مشکل کرده بود و صدای سرفه بچه هایی که عقب میومدتد به گوش میرسید.. به فکرم رسید که بچه ها رو عقب ببریم و بعد بیاییم سروقت حسن. نگران بودیم که در مسیر برگشت چون بچه ها با عجله عقب میان وارد شوند . دوسه گردان نیرو پائین رفته بودند و باید بالا میومدند. جاده ای که نبود و همه مسیر صخره ای و سنگلاخ بود و من هم با عملیات رفته بودم و آنقدر روی صخره ها دویده بودم که کف کتونی ام نازک شده بود و پاهام رو اذیت میکرد. بخش زیادی از مجروح ها و نیروهای خسته از عملیات رو تا آوردیم و قدری استراحت کردیم و نزدیک ظهر بود که آماده شدیم برای رفتن به محل شهادت بچه ها که فرماندهان اجازه ندادند و گفتند احتمال اینکه به اسارت دشمن بیفتید خیلی زیاده و هرچه اصرار کردیم اجازه ندادند. عملیات کربلای 2 واقعا کربلایی بود مجروح های عملیات به سختی و طی چند روز بالا آورده شدند و شهدای عملیات خیلی هاشون یکی دو ماه بدنهاشون روی زمین افتاده بود. 5 روز تا محرم مونده بود و آوردند یک از شهادت اربابش امام حسین علیه السلام گذشته بود .یعنی بیش از 50 روز بدن روضه خون 19 ساله مثل اربابش روی زمین قرار داشت . آرزویش این بود که به اربابش برسد و به آرزوش رسید و ما موندیم که برای امام حسین (ع) سینه بزنیم . حالا ما سینه هامون در فراق اونا تنگ شده ایکاش اونا هم پیش اربابشون امام حسین علیه السلام دلتنگ ما بشند و نام ما رو ببرند و یادی از ما کنند. (راوی : جعفر طهماسبی) ﴿از نیروهای تخریب لشگر ۱۰﴾ @defae_moghadas2