🍃🌸
امت قهرمان موهبتی در چارچوب انقلاب اسلامی به وسیله رهبری قاطع امام و همت بلند خود شما پیش آمده که از آن همه کجروی و منجلاب نجات پیدا کنید باید روی این نکته عنایت خاص داشته باشیم و بدانیم که اگر خدشه ای به این حرکت عظیم وارد شود. به اسلام وارد شده است.
#شهید_عزیزالله_الماسی🕊🌹
فرمانده مهندسی نیروی قدس سپاه
@defae_moghadas2
🍃🌸
#شهیدمحمدرضاپورکیان🕊🌹
اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران در دفاع مقدس است كه در خطه دلاور خيز خوزستان در نبرد تن با تانك و در بیست و سوم مهر سال 59 به درجه رفيع شهادت نائل آمد وحماسه اي ماندگار را براي نسل امروز و فرداي ايران اسلامي به يادگار گذاشت.
متولد : 1338 آغاجاری
شهادت : 1359/7/23
@defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهیدمحمدرضاپورکیان🕊🌹 اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران در دفاع مقدس است كه در خطه دلاور خيز خو
🍃🌸
#شهیدمحمدرضاپورکیان🕊🌹
روز بيست و سوم شروع جنگ كه صداي غرش تانك هاي دشمن در دشت خوزستان به گوش رسيد و خيانت ها از ستون پنجم در همكاري با آنها آشكار شد حماسه اي در دفاع از سوسنگرد شكل گرفت و اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سردارپاسدار#شهید_محمدرضا_پوركيان جانشین فرمانده سپاه اهواز وفرمانده سپاه سوسنگرد دلاورانه نبرد تن با تانك را تاريخي نمود و نداي ارجعي شنيد و دعوت حق را لبيك گفت.
@defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهیدمحمدرضاپورکیان🕊🌹 اولين فرمانده شهيد سپاه پاسداران در دفاع مقدس است كه در خطه دلاور خيز خو
🍃🌸
#خاطره🔴
در اوايل جنگ در نزديكي حميديه عراقيها جاده حميديه سوسنگرد را تهديد مي كردند در آنجا من بياد دارم كه برادر شهيدم « پوركيان » وقتي فهميده بود كه جاده حميديه سوسنگرد مورد خطر قرار گرفته به اتفاق 15 نفر از برادران با دو ماشين به سمت عراقيها حركت مي كنند. عراقيها كه اين دو ماشين را مشاهده مي كنند سوار بر تانكها و نفربرها شده و با سرعت به سويشان حركت مي كنند برادرها هم از ماشين پياده مي شوند و در شيارها و جويها سنگر مي گيرند. تانك ها مي آيند تا به 25 متري اينها مي رسند. تعدادي از برادرها در اينجا شهيد مي شوند و 5 تانك را نيز مي زنند از طرف ديگر تمام فشنگهايشان تمام مي شود. (چون اينها احتمال درگيري طولاني نمي دادند.) وقتي فشنگها تمام مي شود برادرمان « پوركيان » به ديگران مي گويد برگرديد! خودش دو نارنجك را مي كشد و آماده مي شود كه اگر عراقيها نزديكش آمدند اقدام كند. آنها هم حركت مي كنند و به ستون يك عقب نشيني مي كنند.... برادرمان « پوركيان » با دو نارنجك خود يك تانك ديگر عراقي را ناقص مي كند و خودش هم شهيد مي شود و در همان جا مي ماند. او يكي از فرماندهان سپاه در خوزستان بود كه ماموريت سوسنگرد به او محول شده بود.
گفتنی است وی در زمره حماسه آفرينان و مدافعين سوسنگرد و نخستين فرمانده شهيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در جنگ تحميلي دفاع مقدس محسوب مي گردد.
راوی : #سردار_محسن_رضايي
فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
@defae_moghadas2
🍃🌸
❣
🔻 من با تو هستم3⃣3⃣
خاطرات همسر سردار شهید
سید جمشید صفویان
از جبهه که بر می گشت، مدام این بچه ها می آمدند دم در و کارش داشتند. بیشتر وقتش را در جلوی در خانه بود و با بچه های رزمنده یا بچه های کمیته صحبت می کرد. یک روز که بعد از یکی، دو ساعت صحبت کردن به داخل خانه برگشته بود، قبل از اینکه من اعتراض کنم پیش دستی کرد و گفت: «خوبه جای شاسی زنگ و خود زنگ رو عوض کنیم!»
گفتم: «یعنی چی؟ منظورت چیه؟!» گفت: «زنگ رو بذاریم دم در و شاسی زنگ رو بذاریم داخل خونه!» بعد ادامه داد: «آخه من که معمولا دم در هستم. اگه شاسی زنگ داخل باشه، این جوری لااقل هر وقت که شما با من کار داشتید زنگ می زنید تا من بیام داخل ببینم چی کار دارید!»
از جبهه که برمی گشت، اولین کارش این بود که گوشه ی حیاط می نشست. آینه ای می گذاشت جلویش و ریشش را مرتب می کرد و بعد به حمام می رفت. خبرها خیلی زود در محل می پیچید و برگشتن سید جمشید، خانواده هایی که با شروع عملیات نگران فرزندانشان بودند پشت سرهم می آمدند تا از فرزندانشان خبری بگیرند. هر کس که می آمد، سید جمشید به احترام او سریع می رفت داخل حمام، موهایش را می تکاند و لباس مرتبی می پوشید و می آمد و با او صحبت می کرد. بعضی اوقات هم نصف ریشش را کوتاه کرده بود که می آمدند. دستش را می گرفت جلوی چانه اش و با آنها صحبت می کرد. یک بار که من شمردم، ده مرتبه این قضیه پیش آمد و هر بار با خونسردی و آرامش کامل میرفت و با آنها صحبت می کرد.
یکی، دو بار شنیدم که خانم ها در حال خروج از منزل زمزمه می کردند که: «بچه های ما رو میبرن و خودشون صحیح و سالم برمی گردن.» یک بار هم سید جمشید این حرف را شنید ولی به روی خودش نیاورد و به او چیزی نگفت. وقتی که برگشت و دوباره بساط اصلاح را برپا کردیم.
گفت: «خب، منم ناراحتم! من هم از این دوری خانواده ام خیلی اذیت میشم. من هم دوست دارم کنار بچه ام باشم و شاهد لحظه لحظه های رشد بچه ام باشم! من هم دوست دارم از زندگی لذت ببرم. اگه دوست نداشتم که ازدواج نمی کردم. ولی خب چی کار کنیم؟! مشکلیه که پیش اومده. خدا لعنت کنه کسانی رو که این جنگ رو شروع کردن و نذاشتن که این انقلاب مسیر رشد خودش رو ادامه بده.» زخم معده داشت و این جور مواقع که ناراحت میشد معده اش درد می گرفت.
همراه باشید با قسمت بعد 👋
@defae_moghadas2
http://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣