. 🍃💥🍃💥🍃
💢درسش خوب بود. در سال های تحصیلش هیچ گاه پیش نیامده بود که تجدید بشود. دیپلمش را با معدل هجده گرفتهبود و خیلی مشتاق به ادامهی تحصیل بود. برادرم رضا که در آمریکا زندگی میکرد برای حمید از یکی از دانشگاه های ایالت میشیگان بورس تحصیلی گرفته بود. حمید ویزا و بلیط را تهیه کرد حتی چمدانش را بسته بود و خداحافظی کرده بود.
💢دیگر مطمئن بودیم که رفتنی است اما دو روز مانده بود به پرواز همه چیز عوض شد. وقتی امام اعلام کرد که جوانان ایران وارد عرصه مبارزه شوند و در راهپیماییها شرکت کنند. حمید هم چمدان را زمین گذاشت و گفت: من نمی روم. امام (ره) جوانان را به صحنهی مبارزه با طاغوت دعوت کرده.
💢 بعد از آن انقلاب پیروز شد، هنوز مدتی نگذشته بود که جنگ شروع شد و حمید دیگر وقتی پیدا نکرد که بخواهد به ادامه تحصیل و دانشگاه فکر کند.
✍علیرضا معینیان برادر شهید
@defae_moghadas2
. 🍃💥🍃💥🍃
. 🍃💥🍃💥🍃
@hemasehjonob5
🌷غنچه و گل 🌷
💢شهید حمید معینیان مردی باتقوا، دارای دانش خوب و شعوری بالا بود. کافی بود یک بار او را ببینی در همان برخورد اول مجذوب رفتار گرم، دل نشین و مؤدبانه وی می شدی و دلت نمی خواست او را ترک کنی. نظم و انضباط حمید انگار یک چیز ذاتی بود همیشه مرتب و ٱراسته بود مثل یک گل بود که به مرور زمان شکسته تر می شد.
💢او در هر شرایطی آراسته و پیراسته بود و این یکی از ویژگی های بارز حمید بود، همیشه بشاش بود، خندهی حمید معروف بود هیچ وقت او را غمگین و بی حوصله نمی دیدی. دارای روابط عمومی و روابط اجتماعی بسیار خوبی بود.
💢 مردی ساده و یک رنگ که با یک نگاه می توانستی تمام خصوصیاتش را بشناسی در کارهایش همیشه فعالیت هایی را در نظر می گرفت که نیاز به تعمق، تحقیق و پژوهش بود. با نظم و ترتیب خاصی همهی آنچه را که در اندیشهی خود داشت بیان می کرد و یا روی کاغذ می آورد و به شکل مناسب آنچه را که مطالعه و تحقیق کرده بود ارائه می داد.
💢هیچ وقت از کمبودها نمی ترسید و اعتراض نمی کرد و راهی برای جبران آنها پیدا می کرد. گزارشاتی را که ارائه می داد همیشه کامل و قابل اتکا بود.
✍سردار محمد بلالی - همرزم شهید
@hemasehjonob5
. 🍃💥🍃💥🍃
. 🍃💥🍃💥🍃
#حمید
💢 حمید در 29دی ماه سال 1335 به دنیا آمد. مادرم می گفت : " قبل از تولد حمید یک روز رفته بودم دم در خانه دنبال بچه ها که داشتند در کوچه بازی می کردند و صدا زدم : مراقب همدیگر باشید .
💢در همین موقع خانمی که از جلو خانه ما رد می شد ، به من گفت : خانم این بچه که در شکم شماست پسر است. گفتم : مگر شما از کار و حکمت خدا خبر دارید ؟
💢 من بهت می گم ، قبول کن خانم ! این بچه پسر است . وقتی هم به دنیا آمد ، بالای زانوی راستش یک خال مشکی است . اسمش را یکی از اسم های خدا بگذار مثل حمید ، پسر بسیار آرام و صبوری است . "
وقتی که بچه به دنیا امد و مادرم دید که همه نشانه ها درست است ، اسمش را گذاشت حمید . حمید واقعا صبور ، ساکت و خنده رو بود .
✍ بتول معینیان ، خواهر شهید
@defae_moghadas2
. 🍃💥🍃💥🍃
. 🍃💥🍃💥🍃
#تلاطم دریا
💢دریا یکی از بزرگ ترین نشانه های قدرت خداوندی است و از نظر زیبایی نیز بسیار دل انگیز و چشم نواز است. طلوع و غروب خورشید در کنار دریا صحنه ای است که هر بیننده ای را محو تماشا می کند ، آن لحظه که دریا با همه ی صلابت و تندی اش ، آرامش را به ساحل هدیه می کند .
💢آن زمان که در دفتر هماهنگی سپاه در شهربانی مشغول بودیم ، حمید عکسی از امان خمینی " ره " را به دیوار زده بود که امام با صلابت و قدرت همیشگی در حال سخنرانی بود و روی کاغذ سفیدی زیر عکس با خط بسیار زیبا نوشته بود : " وقتی امام می خروشد دریا از تلاطم باز می ماند . "
💢 عکس آن قدر زیبا و جذاب بود که هر کس وارد اتاق می شد، محو تماشای عکس و جمله همراه آن می شد . اگر کسی سوال می کرد : " اقای معینیان ! اگر روزی برسد که خدای ناکرده امام " ره " نباشد چه می کنی ؟" جوابش این بود : " من از خدا خواستم ام که پیش از ایشان از دنیا بروم ، این دنیا را یک لحظه بدون امام " ره " نمی خوام . سرو جانم به فدای امام " ره ".
✍مرحوم مهدی صابونی ، هم رزم شهید
@defae_moghadas2
. 🍃💥🍃💥🍃
. 🍃💥🍃💥🍃
#رساله
💢 سال 1342 حمید در کلاس اول دبستان مشغول تحصیل شد و همان سال آغاز زمزمه های انقلاب بود . در روزهایی که بسیاری از خانواده ها اسمی از امام نشنیده بودند و یا هیچ فکری در این مورد به ذهنشان خطور نمی کرد ، حمید که پسر بچه7-8 بود ، چون تابستان ها به کتاب فروشی آقای کفایی می رفت ، با این مسائل آشنا شده بود. آقای کفایی نمایندگی مجله ی مکتب اسلام بود که ایت الله ناصر مکارم شیرازی آن را چاپ می کرد و حمید هم مجله ها را به افراد و اشخاص فعال سیاسی می رساند . حضور در این جمع هاباعث شده بود تا حمید در جریان مسائل انقلاب قرار بگیرد و علاقه مند شود . به همین دلیل شروع کرده بود به مطالعه ی کتاب های شریعتی و جلال آل احمد و دیگران .
💢 یک شب در حالی که خیلی هراسان و دستپاچه بود ، سراغ پدر آمد و گفت : آقاجان می شه این بسته را برایم پنهان کنی ؟
حمید جان این چیه ؟
رساله ایت الله خمینی .
💢پدرم قسمتی از دیوار حمام را سوراخ کرد و رساله را در پلاستیک پیچید و در دیوار گذاشت و با سیمان و گچ سوراخ را پوشاند . بعد از آن شب بود که متوجه فعالیت های حمید شدیم .
💢 پدرم مدام به او می گفت : حمید جان مراقب خودت باش . حواست به دوستان و اطرافیانت باشد . نمی شود به هر کسی اعتماد کرد .
داشتن رساله ی امام جرم بود و اگر در خانه کسی پیدا می شد ، ساواک روزگارش را سیاه می کرد . بعد از مدتی یک شب حمید آمد و سراغ رساله را گرفت ، پدرم هم رساله را از میان سوراخ بیرون آورد . حمید آن شب به پشنهاد پدر در جمع خانواده مقداری از رساله را خواند و همه ی ما را با امام خمینی " ره " آشنا کرد .
✍ علی رضا معینیان ، برادر شهید
@defae_moghadas2
. 🍃💥🍃💥🍃
. 🍃💥🍃💥🍃
#زندگینامه_شهید
✨قائم مقام فرمانده آموزش نظامی لشکر7ولی عصر(عج)"سپاه پاسداران انقلاب اسلامی"
💢خوش اخلاق بود و مهربان، صداقت در وجودش موج می زد، دستهایش به مهربانی باران بود. لبخند های زیبا و مهربانش هیچگاه قطع نمی شد، اگر فقط برای لحظه ای او را می دیدی ، فکر می کردی سالها ست او را می شناسی، با نگاه های نافذ و مهربانش قلب تو را تسخیر می کرد.
💢سال 1335 ه ش در اهواز طلوع کرد، نامش را حمید گذاشتند تا پسندیده دو عالم گردد . دوران تحصیلات را تا مقطع دبیرستان ، در اهواز سپری نمود و موفق به اخذ دیپلم در رشته ی ادبیات شد.سال 1354 به خدمت سربازی رفت .
💢در آن سالهای خفقان زده که خیلی از مردم ایران حتی نام امام خمینی را هم نشنیده بودند,او به توزیع پیام های امام مبادرت می کرد. مطالعه ی کتب ممنوعه انقلابی از کارهایی بود که حمید در ارتش شاهنشاهی انجام می داد .بارها توسط واحد ضد اطلاعات محل خدمتش مورد بازجویی قرار گرفت.
#پیگیر_باشید 👇
@defae_moghadas2
. 🍃💥🍃💥🍃