حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_رضا_ایزدی🕊🌹 شهادت : دی ماه 1365 #کربلای_5 @defae_moghadas2
🍃🌸
✍از بچگی کتاب میخواند خیلی به مطالعه علاقه داشت تقریبا سیزده سالش که شد ،شروع کرد به شعر گفتن.
در مدرسه هر چه به ذهنش میرسید را چک نویس میکرد و بعد که می آمد خانه در دفتر شعرش می نوشت .بعد ها هم عضو انجمن شعرای اهواز شد.
✍دفعه آخر که میخواست برود جبهه ،داشت دنبال دفترش می گشت.آمد گفت مامان هر چه می گردم دفتر شعرم نیست.
دو تا دوست دانشجو داشت که میخواست شعرهایش را بخوانند
گفتم توی قفسه ست ،خودم دیدمش ،هر چه گشت پیدایش نکرد!
آخر سر گفت من میرم دیرم شده،حالا این باشه واسه دفعه دیگه.
✍وقتی برای انجام کاری سر قفسه رفتم دیدم دفترش سر جایش است.بهت زده بودم از این که چطور دفتر را ندیده !وقتی که برنگشت و شهید شد فهمیدم که خداوند می خواست دفترش برایمان یادگاری بماند .
#شهید_رضا_ایزدی🕊🌹
#کربلای_5
❣
@defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_رضا_ایزدی🕊🌹 شهادت : دی ماه 1365 #کربلای_5 @defae_moghadas2
🍃🌸
❣
قسمتی از وصیت نامه ی خاص این #شهید عزیز که حاوی یک غزل از سروده هایش است :
دوش از غصه دلم شکوه به دنیا می کرد
بال و پر می زد و مهر تو تماشا میکرد
آن غلامی که در این دایره سرگردان بود
روز و شب را طلب خانه مولا می کرد
سخت عاشق شد و عزم سر کوی تو نمود
راه بگشا که فدا جان و سر و پا می کرد
ایزدی را ز نهان دید و دل غمزده اش
گفته بودش که هویدا مکن ،اما می کرد...
#شهید_رضا_ایزدی
#کربلای_5
❣
@defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_عبدالحسن_باوی🕊🌹 #کربلای_5 @defae_moghadas2
🍃🌸
❣
🍃 جوانی آرام، خونسرد و بی آلایش بود .
اخلاق حسنه او حکایت از قلب پاکش داشت.
قلبی سرشار از مهربانی و عطوفت نسبت به همرزمان.
🍃هر از گاهی که می توانست کسی را خوشحال کند کوتاهی نمی کرد و به اندازه لبخندی او را شاد می کرد.
🍃قامت بلند و برازنده او مورد توجه فرماندهی قرار گرفته بود و به همین خاطر قبضه آر پی جی به او داده بودند.
و چه زیبا قامت رعنایش در کارزار جنگ، به ابوالفضل العباس اقتدا کرد و در خون خود غلطید.
#شهید_عبدالحسن_باوی🕊🌹
شهادت : #کربلای_5
❣
@defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_عبدالحسن_باوی🕊🌹 #کربلای_5 @defae_moghadas2
🍃🌸
❣بعد از شهادت برادرمان چند شناسنامه از او پیدا کردیم ،چون سن او برای رفتن به جبهه کم بود ،برای اینکه بتواند به جبهه اعزام شود،شناسنامه هایی را تهیه کرده بود که در آنها تاریخ تولد درج شده ، بیشتر از سن واقعی او بود.
❣مادرم بعد از شهادت عبدالرضا ،برادر عبدالحسن خیلی بی تاب بود و بیشتر وقت خود را در بهشت شهدا بر سر مزار فرزند شهیدش سپری می کرد.همین امر باعث شده بود که با رفتن عبدالحسن آن هم در این سن و سال کم راضی نشود.
❣برای همین عبدالحسن همیشه مخفیانه و شب ها که ما خواب بودیم از خانه بیرون می رفت و خودش را به کاروانهای اعزامی می رساند تا مبادا پدر و مادر مانع از رفتنش شوند. برادرم عاشق نبرد با دشمن بود و #شهادت آرزوی همیشگی اش بود.
#راوی : خواهر شهید
#شهید_عبدالحسن_باوی🕊🌹
#کربلای_5
@defae_moghadas2