یک شب داخل کانتینر تخریب واردشدم، ناگاه افتادن چیز نرمی را بر کف سر خود احساس کردم.
بلادرنگ با کشیدن دست بر سر خود هر آنچه را بر کله سرم افتاده بود را به ضرب دست بر زمین پرت کردم. در سیاهی کانتینر چیزی راه می رفت، کاسه ای از جنس روحی در آن نزدیکی بود روش انداختم و رفتم خوابیدم. تا فردا در روشنایی آنرا شناسایی کنم.
⤵️⤵️⤵️
صبح گیج و منگ از خواب برخاستم تب داشتم به بهداری رفتم. به محض قرار گرفتن داخل بهداری از دیدن کف سرم تعجب کرده گفتند چه شده؟ یاد واقعه دیشب افتاده گفتم یک جانوری از بالا تو سرم افتاد نمی دانم چه بود!!! شرح موضوع را گفتم. یکی از بچه های درمان گفت به احتمال زیاد رتیل بوده؛ زیرا رتیل خودش را از بالا به طرف پایین پرت می کند.
سطح پوست سرم به اندازه چهار انگشت خراش خورده، چرکین شده بود!
سریع آمپول و دارو تجویز شد.
⤵️⤵️⤵️
وقتی از بهداری برگشتم یک راست داخل کانتینر رفتم سراغ آن نامرد،
ظرف غذا را برداشتم، برای اولین بار بود که عنکبوتی به این درشتی می دیدم.
خواستم با پوتین بکشمش،
با چپ کردن مجدد “کاسه روحی” و با رد کردن مقوا از زیر کاسه بلندش کرده, به احترام سوره عنکبوت و شان نزول سوره که به #رسول_خدا ص خدمت کرده بود، به بیرون از محوطه سنگرها برده، رهایش کردم.
راوی: #میر_عبدالامیر_مقدم_نیا_زند_دزفولی
@defae_moghadas2
🌹🌿🌹
🌿🌹
🌹
صبح را با شما آغاز میکنم
که عطر یادتان
معطر کند
تمام زندگیام را
#صبح_بخیر
🍂
🍂 آخرین دیدار
💠آخرین شب حضور دنیایی اش با جلسه راهیان نور رقم خورد. توفیق حضور در این جمع را داشتم.در این جلسه شهیدان مهتدی و آذین پور هم از قافله شهدای عرفه بودند.
💠جلسه با تلاوت آیاتی از قرآن آغاز گردید. قاری محترم که از سرداران سپاه بود آیات اول سوره مومنون را انتخاب کرد. اون شب به درخواست شهید کاظمی در سه نوبت اعاده شد.
💠سپس ایشان با توجه به معانی مروری بر آیات یکم تا یازدهم داشتند نتیجه گرفت که:دوستان مسیر رسیدن به فردوس به استناد این آیات زیاد سخت نیست.پس تلاش و همتی کنیم
💠فردا حوالی ساعت ده خبر به شهادت رسیدن جمعی از سرداران در پی سقوط هواپیمایی در ارومیه را مطلع شدم.شهید حاج احمد کاظمی عامل به همان آیات شد.
کاظم فرامرزی
گردان ضد زره
حماسه جنوب شهدا
@defae_moghadas2
🍂
🕊🕊🕊
✨ میگویند...
چشمان شهدا بہ راهـی است که
از خود به یادگار گذاشتہ اند.
✨ اما چشم ما...
بـه روزی است که با
آنان رو برو خواهیم شد ...
✨ ڪاش در آن روز،
#چشمانمان_شرمنده_نباشد...
هدایت شده از تبلیغات ویژه
👈 این روزا همه تبادلات ویژه شرکت می کنن شما چطور
〰〰〰〰〰〰🇮🇷...🇮🇷〰〰〰〰〰〰
💜🍃کانال شناخت امام زمان (عج)
🎯eitaa.com/joinchat/2402025472C5a6a2a3660
💜🍃حیف نیست این رمان و از دست بدی بزن رو لینک
🎯eitaa.com/joinchat/3997761538C9b007b29d8
💜🍃لبقند
🎯eitaa.com/joinchat/1830158346Cbf91171e86
💜🍃گالری حجاب منیژه بانوی ایرانی
🎯eitaa.com/joinchat/2614886401C54d97b7193
💜🍃نکاتی ظریف از زندگی شهدا
🎯eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
💜🍃سفارش انواع عروسک های دستباف فانتزی فاطمه
🎯eitaa.com/joinchat/3108700161Cc60482f1b0
💜🍃تزئینات باران(شمع آرایی و دست دوز نمدی)
🎯eitaa.com/joinchat/2747596804Cd83a086631
💜🍃ڪانال عاشقان حضرت مادر(س)
🎯eitaa.com/joinchat/2661285888Cc3f41426f3
#کانال_ویژه_ای_امشب
⌛️⏳دروازه زمان⏰
🆔eitaa.com/joinchat/2033319947Cf55c271dfe
📌با مابه روز🌞به ساعت⏰ به ثانیه 📟افزایش📈 ممبر رایگان را تجربه کنید😇
👇 👇 👇
@www100 @www100 @www100
🌿
❣شهید حاج حمید رمضانی
معاونت اطلاعات سپاه ششم امام جعفر صادق علیه السلام و گردان اطلاعاتی ۳۱۳حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه و معاونت اطلاعات قرارگاه نصرت
@defae_moghadas2
🌿
💠💐
#مظلومیت 👇
☘سال ۶۳ در اوج جنگ، آبادان زیر آتش بارهای دشمن بعثی کمر خم کرده بود. بعد از ظهر بود و بچه های بنیاد شهید آبادان برای خاکسپاری تعدادی از شهدا به گلزار شهدا رفته بودند .
بنده تنها در بنیاد حضور داشته و به فکر فرو رفته بودم که با صدای ترمز وانت تویوتایی به خود آمدم .
از روی صندلی بلند شدم واز پنجره اتاق به خیابان نگاه کردم ،ناگهان دیدم مردی مشوش و گریان از وانت پیاده شد.
سریع از پله های ساختمان پایین آمدم و صحنه غم انگیزی را مشاهده کرده که تا هنوز در خاطرم مانده و رهایم نمیکند.
مردی را دیدم که سفیدی دشداشه اش از خون قرمز شده بود و بی تابی میکرد. به طرف او رفتم . ایشان با زبانی فارسی و عربی گفت : فرزندانم شهید شده اند و کسی را ندارد که به کمک او آنها را دفن کنم .
به طرف وانت رفتم .پتوی مندرسی بر روی ۳ کودک کشیده بود و زیر پای آنها هم حصیری بافته شده از برگ نخل خرما پهن بود که آن حصیر هم آغشته به خون لزج شده کودکان شده بود .
پدری که تمام هستی خود را در یک لحظه از دست داده بود.
ادامه دارد ⤵️⤵️
@defae_moghadas2
💠💐