وصیتنامه 🌷
... به خاطر عشق است که فداکاری میکنم.
به خاطر عشق است که به دنیا با بیاعتنائی مینگرم و ابعاد دیگری را مییابم.
به خاطر عشق است که دنیا را زیبا میبینم و زیبائی را میپرستم.
به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را میپرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم.
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است.
زیباتر از عشق چیزی ندیدهام و بالاتر از عشق چیزی نخواستهام.
شهیددکترمصطفی چمران🌷
🍂
🔻 عملیات خیبر
زمستان62 از علمیات خیبر برگشتیم دوکوهه. حاج همت پس از مراسم صبحگاه برای بچهها صحبت کرد ، از عملیات گفت و از بچهها تشکر کرد و گفت میتوانید مرخصی بروید و تسویه کنید ، در آخر گفت امام گفته جزایر باید حفظ بشود و من دارم بر میگردم جزیره هرکس با من می اید برود گردان های مالک و انصار.
بچهها آماده می شدن برای رفتن به تهران، عبدالحمید سیدان برگه انتقال دستش بود تا برود گردان مالک
گفتم حمید بیا با بچه های مسجدتان برگرد خانواده ات نگران میشوند ، گفت باید بروم ، برای بار دوم که گفتم با تشر گفت برای من شیطان شدی.
جزایر مجنون حفظ شد ولی همت و سیدان در جزایر شهید شدن تا خواسته رهبرشان عملی شود
فاتحی
❣
🔹🌸🍃🍃🌸🔹
#دعای_فرج
هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند.
🍂
ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند.
هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند.
💫
علی به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- متوسل شد و دعای فرج خواند.
خودش می گفت:" همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم".
🌸
#خاطرهای_ازشهیدعلیصیادشیرازی
@defae_moghadas2
🌺❣🌺❣🌺❣🌺❣
پـلاڪ ڪهنه و محنت نصيبـت
شـب و سجـاده و قـرآن جيبـت
دو تڪه استخـوان و مشتی از خـاڪ
نشانی دارد از درد غـريبـت😔
شهدای_تفحص_شده
بیاد_شهدای_گمنام
😔😔
@defae_moghadas2
✨❣✨❣✨❣✨❣✨
✨ دو رکعت عشق
سکه تبرکی را که از بیت امام آمده بود دائما در دست داشت .
هر بار آن را به هوا پرتاب می کرد و ضمن بوسه ای بر آن و نقل این جمله " قربانت شوم امام " آن را در جیبش می گذاشت . در عملیات والفجر مقدماتی ، لشگر آنها وارد عمل نشده بود ، اما او آرام و قرار نداشت تا اینکه جهت کمک به نیرو های سپاه محورهای عملیات داوطلب می خواستند . او که رانندگی وسایل نقلیه سنگین را هم خوب بلد بود داوطلب شد و بعد از استقرار ، بلا فاصله مشغول سنگر سازی برای رزمندگان شد .
شهید بزرگوار "حیدر اسکندری " انقدر اشتیاق رفتن داشت که در پایان همان شب در حالی که از شادی در پوست خود نمی گنجید به ملاقات خدا رفت ..
ارسالی از بنیاد شهید انقلاب اسلامی اندیمشک
خادم الشهدا
@defae_moghadas2
✨❣✨❣✨❣✨❣✨