🌿🌺🕊🌺🕊🌿
❣نامه شهید خطاب به
اعضای خانواده😔
به نام خدا
✍ خدمت مادر و داماد و خواهر عزیز! ضمن عرض سلام و سلامتی از دیار عشق و خون، امیدوارم که حالتان خوب بوده و همواره در کمال آسایش و راحتی به سر برید.
✍ من حالم کاملاً خوب است و به حول و قوه الهی از هر وقتی سرحال تر هستم. حتماً شما هم از رادیو و تلویزیون اخبار جنگ را شنیده و دیده اید. عملیاتی که جدا خودم را در بیان اعجاز و عظمت آن عاجز می بینم. حقیقتاً هدایت و رهبری عملیات از ماورای این جهان صورت می گرفت.
✍ یک روز قبل از عملیات هوا آفتابی بود و با توجه به توجیه عملیات جنگ توسط فرماندهان برای همه معلوم شد که فردای آن روز حمله صورت خواهد گرفت، اما وضع آسمان با موقعیت حمله جور نبود. شب شد و قصد داشتم به دستشویی بروم آسمان پر از ستاره بود. به هنگام بازگشت وقتی آسمان را نگاه کردم با منظره عجیبی روبه رو شدم؛ ظرف همان چند دقیقه نیمی از آسمان را ابر گرفته بود و فردای همان شب آسمان کاملاً ابری شده بود و گاهگداری باران بصورت نم نم می بارید.
✍ ظهر فرمانده گردان آخرین حرف های خود را با بچه ها زد و اعلام کرد که امشب حمله است. شب حمله فرا رسید و ابتدا غواصان به خط زدند و بعد از آن گردان های مربوطه، تا این که نوبت به ما رسید و زیر اتش توپ و خمپاره به آن طرف رودخانه رسیدیم و خوشبختانه هیچ آسیبی از طرف آتش دشمن به قایق ها نرسید.
✍ سه شب در منطقه فاو پیشروی داشتیم که دوباره درگیری صورت گرفت که به شهادت و مجروح شدن چند نفر منجر شد که با توجه به تلفات دشمن اصلاً قابل مقایسه نبود. روز سوم نیروها که برای استراحت به پشت جبهه منتقل شدند جای تان خالی! خرما و شیرینی عراقی نوش جان کردیم. البته عراقی ها کمی هم گاز اعصاب به خورد بچه ها دادند که خوشبختانه به علت دوری زیاد محل اصابت از ما، فقط بوی نامطبوع آن را به مقدار خیلی کم احساس کردیم.
✍ همین که کلیمه احساس کردیم را نوشتم خبر رسید عراق بمب شیمیایی انداخته و نامه را رها کردم و به دنبال ماسک بودم و الان حدود یک ساعت گذشته و می خواهم دنباله نامه را بنویسم، دنبال خودکار می گشتم!
خوشبختانه بخیر گذشت. از معجزات الهی دیگر اینکه وقتی غواص ها بعد از عبور از موانع خط ساحلی را شکستند متوجه میدان مین نشدند و آنرا پاک سازی نکردند و همه گردان ها از جمله گردان ما از روی این مین ها گذشتند، بدون این که حتی یکی از آنها عمل کند. فردا که جزر شد و آب رودخانه پایین آمد میدان مین در مقابل قیافه های متعجب نیروهای خودی نمایان شد و گروه تخریب به سرعت آنها را منفجر کردند.
✍ البته من این ها را از دعاهای امام و مردم می دانم که بعد از نماز برای رزمنده ها می خوانند. دعا را فراموش نکنید و خصوصاً دعایی که در نیمه شب بعد از نماز شب خوانده می شود موثر تر است.....
#حماسه_جنوب_شهدا
@defae_moghadas
🌿
اى شهيد 🕊🌷
چه زيبا با خدايمان عشق بازى كردى
چه زيبا شناختى راز عشق بازى كردن با او را
و چه زيبا پاسخى گرفتى از معبود🌷
#شهید سعید درفشان
#مسجد_جزایری_اهواز
@defae_moghadas2
☘🌾🌸☘🌾🌸☘🌾
#شهید_سعید_درفشان
❣يكي از شهداي مسجد جزايري اهواز كه نمونه بارز اخلاص عملي بود و علاقه عجيبي به سادات داشت از جمله شهيدان "سيد فرج سيد نور، سيد ناصر سيد نور ، سيد فرشاد مرعشي نژاد، سيد محمد علي حكيم ، سيد جلال سيد موسوي " و رفاقت بسيار صميمي با شهيد سيد محمد رضا حسن زاده داشت ، شهيد سعيد دُرفشان بود .
مادر سعيد نقل ميكند بعد از شهادت سيد حسين علم الهدي سعيد پيراهن آبی سورمه ای بهم داد كه اونو براش مرتب كنم ، ازش پرسيدم مادر پيراهن مال خودت هست ؟ سعيد گفت :
پيراهن را شهيد سيد حسين علم الهدي بهم هديه كرده .
#پیگیر_باشید
@defae_moghadas2
🌾☘🌸🌾☘🌸🌾☘
🌾☘🌸🌾☘🌸🌾☘
ادامه 👇
❣مادر سعيد حس عجيبي نسبت به پيراهن سيد حسين پيدا ميكند و آن را نزد خود نگه ميدارد ،
بعد از آن سعيد قبل از ماموريت هاي سخت عملياتي مرتب سراغ پيراهن را از مادر گرفته و ايشان هر دفعه به يك بهانه ای پيراهن را به سعيد نمي داد.
تا اينكه قبل از عمليات فتح المبين مادر شهيد ميگويد سعيد وقتي به منزل آمد يك حس و حال خاصي داشت و مجدداً مطالبه پيراهن سيد حسين را از من داشت.
تا اينكه بهش گفتم مادر چراغ كتمان حقيقت كنم دفعات قبل هم كه ميگفتي آماده بود ولي نزد خودم نگه اش داشتم و نمي توانستم بهت تحويل دهم ،
انگار اين دفعه همه چيز اماده است براي عروج روح سبك بال سعيد
سعيد براي اولين بار نزد پدر خود رفت و عرضه داشت پدر جان منو حلال كن و ...
ولي توان نداشت از مادر حلاليت بطلبد لذا به خواهر بزرگتر خود كه از موضوع پيراهن نيز بي خبر بوده به نيابت از مادر حلاليت ميطلبد.
#پیگیر_باشید
@defae_moghadas2
🌾☘🌸🌾☘🌸🌾☘
🌾☘🌸🌾☘🌸🌾☘
ادامه 👇
❣ همان شد كه سعيد آرزوي ان را داشت رسيد به وصال معشوق خود در بهار سال٦١ و همنشيني با شهدا و بالاخص شهداي سادات و با پيراهن شهيد والا مقام شهيد سيد حسين علم الهدي
اگر لقب شهيد سادات به سعيد بدهيم اغراق نيست بدليل اينكه در وصيت نامه خود به مادران شهدا سلام ميكند و بالاخص به مادر شهيد سيد فرج سيد نور بصورت خاص سلام ميكند .
در ادامه به مادر شهيد سيد محمد رضا حسن زاده اينگونه سلام ميكند:
سلام بر مادر سيد محمد رضا كه مادرم بود ...
در نهايت با همان پيراهن عطر آگين كفن و دفن شد و خاطره شيرين سعيد و اخلاص مثال زدني او در ذهن ما زمينييان هنوز ماندگار و الگوي عملي قرار خواهد گرفت . به اميد شفاعت همه ما بواسطه دوستان شهيدمان
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_و_شهدا_صلوات
@defae_moghadas
🌾☘🌸🌾☘🌸🌾☘