eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (4) جهانی مقدم تنها گفت که می توانی کاری کن
🔴 سلام 👋 قسمت اول شهادت شهید علی بهزادی رو از مجروحیت ایشون و ترخیص از بیمارستان تهران رو از زبان برادر جهانی مقدم گذروندیم. امشب به سراغ فرمانده گردان، آقای معینیان خواهیم رفت تا از ادامه جریان، در اهواز و سرگذشت شهید بهزادی بشنویم. ان شاالله بتونیم گوشه ای از بزرگمنشی این جوانان عاشق رو نقل کنیم و نشر بدیم.
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (5) علیرضا معینیان لشکر، همه گردانهای خود از جمله، گردان کربلا را فراخوان کرد. هر چند می دانست گردان از کربلای4 آسیب دیده است و توان بالایی ندارد. توجیه آقای رئوفی این بود که برای روحیه بچه ها لازم است بیایند؛ هر چند اگر با یک گروهان باشد و این تحلیل درستی بود. ولی در واقع باید در این عملیات با همه داشته هایمان وارد می شدیم حتی اگر یک دسته یا یک نفر باقی مانده باشد. شرایط ، شرایط خاصی بود و نباید یک قدم عقب می نشستیم. عراق هم با همه امکانات و توانش آمده بود و نمی خواست حتی یک قدم هم به عقب بنشیند. ما در گردان، مجروحین زیادی داشتیم. از جمله علی بهزادی فرمانده گروهان نجف که در کربلای چهار شدیداً مجروح شده بود. تازه از بیمارستان تهران مرخص شده بود و با سر و وضع درمان نشده ای بازگشته بود. برای ملاقات، با بچه ها به خانه اش رفتیم. دیدیم سر و صورتش پانسمان شده ، بدنش ترکش خورده است و در حال استراحت است. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (6) علیرضا معینیان بعد از دقایقی که کنارش بودیم، از اوضاع گردان و منطقه سوال کرد. گفتم که لشکر، گردانها را خواسته تا خود را معرفی کنند. عملیات هم شروع شده و ما آماده حضور در منطقه هستیم. رو بمن کرد و خیلی آرام گفت، یادت باشد بعداً یک مطلب خصوصی دارم که می خواهم با شما در میان بگذارم. گفتم باشد. در فرصتی که پیدا کرد دم گوشم گفت:" اگر برای جمع آوری بچه ها خواستید به پادگان بروید، من هم با شما خواهم آمد. این برای روحیه بچه های گروهان بد نیست! " وضعیت روبراهی نداشت و امکان آمدن برایش به این سادگی نبود. برای اینکه قولی نداده باشم ، گفتم باید مسئله را بررسی کنم و ببینم چه پیش میاد. او هم این جواب مرا برای خودش مثبت فرض کرده بود و پیگیری می کرد که کِی به پادگان خواهیم رفت. یک روز قبل از حرکت با من تماس گرفت. من گفتم موقع حرکت به سراغت میام. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
🌼🌸🍀🌸🌼🌸🍀🌸🌼🍀 🍀 شهدا شرمنده ایم 🍀 سنگ قبر این مادر هر انسان منصفی را به حیرت وا می دارد. به غیر از کسانی که به نام خدمت دارن سهمشون رو از سفره انقلاب بر می دارن... شهدا شرمنده ایم... درود بر مادران پهلوان پرور ایران زمین @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (6) علیرضا معینیان بعد از دقایقی که کنارش بو
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (7) علیرضا معینیان روزی که خواستم حرکت کنم رفتم منزلشان. دیدم که هنوز سر و صورتش پانسمان است. اوضاعش بهتر نشده است. درکنارش رستمی فر که او هم مجروح و بانداژ پیچی شده است حضور داشت. آماده شده بودند تا ه پادگان بیایند. اوضاع را که اینطور دیدم، گفتم نمی توانم با این حالت شما را با خودم ببرم. این کار درستی نیست. شروع به توجیه کردند و از این ها اصرار و از ما انکار. تا اینکه گفتم حالا که این قدر مُصِر هستید، سوار شوید. ولی بدانید تا پادگان بیشتر نمی توانید بیایید و باید خیلی زود برگردید. بهزادی جلو سوار شد، رستمی فر هم، چون هوا سرد بود، پتویی جور کرد، عقب لندکروز نشست. ساعت 10 صبح بود که حرکت کردیم. ظهر به پروژه محل استقرار گردان در پادگان رسیدیم. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (8) علیرضا معینیان به نیروها گفته بودیم که امروز همه خود را برسانند. می خواستیم گروهان نجف را در گروهان های قدس و مکه سازماندهی کنیم. تا با دو گروهان، آمادگی خود را به لشکر اعلام کنیم که همه آمده بودند. یادم هست صالح زاده و اقبال منش (فرماندهان گروهان) هم آمده بودند. البته قبلاً هم گفته بودیم، کسانیکه سابقه فرماندهی داشته اند، بیایند خودشان را معرفی کنند. آمار را از پرسنلی خواستم، دیدم نیروها کامل نیستند. لذا با صالح زاده و اقبال منش جلسه ای گرفتم. علی بهزادی هم نشسته بود، ولی صحبت و دخالتی نمی کرد. برای مزاح به او گفته بودیم تو که نیستی، دخالتی هم نکن. مرحوم حاج مهدی شریف نیا هم بود. به من گفت ظاهرا علی[بهزادی] خیلی دلش می خواهد با ما بیاید، نیروی (فرمانده) خوبی هم هست. گفتم بله نیروی خوبی است، ولی با این وضعیت نمی تواند بیاید. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یـاران...! پاے در راه نهـیم ڪہ این راه رفتنے اسـت نہ گفتنے... 🌷
🌺بر آیینه جمال داور💛 صلوات بر روشنی چشم پیمبر صلوات💛 برحضرت معصومه (سلام الله علیها) فروغ سرمد بر دسته گل موسی بن جعفر💛 صلوات💛 میلاد حضرت معصومه(سلام الله علیها) و روز دختر مبارک💐🌺🌾🌸 @defae_moghadas2
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (9) علیرضا معینیان چند روزی که در پروژه های محل اسکان گردان در پادگان بودیم، نیروهای مان تکمیل شد. خواستیم به طرف گروهان پل ، نزدیک اهواز حرکت کنیم. علی بهزادی آمد گفت حالا که من تا اینجا آمده ام، تا گروهان پل هم با شما می آیم. مرا هم باید با خودتان ببرید. (گروهان پل، محل اجتماع و سازماندهی نیروها در دشت مسیر اهواز خرمشهر بود.) در آنجا حدود دو یا سه شب بودیم. علی بهزادی هم همراه ما آمده بود. به او گفتم تا اینجا بیشتر نمی برمت، تا همین جا که آمدی کافی است. چند روزی گذشت. تا اینکه باز آرام آرام، بحث آمدن خط را مطرح کرد. حاج مهدی شریف نیا را هم واسطه قرار داده بود تا به اصطلاح مخ ما را بزند و ما را راضی کند! توجیه علی این بود که بیشتر بچه هایی که آمده اند،بچه های گروهان نجف هستند. اجازه بدهید تا فرماندهی آنها را نیز خودم به عهده بگیرم. برای روحیه آن ها هم که می بینند در کنارشان هستم بد نیست. به هر شکلی بود مرا راضی کرد که بیاید. گفتم نگران نباش، تو بیا اما در کنار من بعنوان معاون باش. قبول نکرد، می گفت من می خواهم بالا سر گروهان باشم، تا از هم پاشیده نشود. در روزهایی که در گروهان پل بودیم، برای آشنایی با منطقه عملیاتی، به آنجا رفتیم. البته قبل از آن هم دو بار به همراه برادرم که اطلاعات لشکر بود، به منطقه رفته بودم. در سایه پنج ضلعی هم نشسته بودیم و مرتضی قربانی هم در آنجا سنگری داشت و او را می دیدیم. نماز مغرب و عشا را که خواندیم، به علی گفتم تو دیگر مأموریتت تمام شده، کنار می روی و بجای شما اقبال منش یا صالح زاده را برای فرماندهی گروهان، به بچه ها معرفی می کنم. پیگیر باشید ⏪ @defae_moghadas2 🍃❣