🍃❣
💠 ایثار در کربلای 5
شهید علی بهزادی (12)
علیرضا معینیان
در بین دو خاکریز نونی شکل، شکافی وجود داشت که به یک جاده شنی می¬رسید. در آنجا قرارگاه دشمن قرار داشت. ما گروهان بهزادی را به آنجا فرستادیم تا با تسلط پیدا کردن روی مقر نیروهای دشمن ، جلو الحاق و کمک رسانی عراق به نیروهای درگیرش را بگیرند. تا مشکلی برای گردان جعفر طیار به¬وجود نیاورد.
با توجه به تجربیات مان، می دانستیم عراق از شب بسیار ترس دارد. اگر بخواهد نیرویی اعزام کند، معمولاً صبح این¬کار را می¬کند. حدس ما این بود که نیرو نخواهد فرستاد. همین¬طور هم شد. لذا به نیروها گفتیم که برگردند تا صبح ببینیم چه خواهد شد.
در همان شب طالب مستاجران آمد، گفت که ما شهید و زخمی زیاد داده ایم. نیروهایتان را برای کمک به ما بفرستید، تا از نون¬های آزاد شده محافظت کنند. چرا که گرفتن نون¬ها خیلی سخت بود، ولی از آن سخت تر نگه داشتن آن ها بود.
لذا دو دسته از گروهان مکه را به کمک جعفر طیار فرستادیم. دسته دیگر را همراه اقبال منش برای تأمین لودرهای جهاد که در حال تکمیل خاکریز بودند فرستادم. این در حالی بود که هوا در حال روشن شدن بود. از آنجائی که ما نیرویمان را برای کمک به گردان جعفر طیار داده بودیم، عراق موفق شده بود از سمت قرارگاه، نیرو وارد کند و برای لودرها مزاحمت ایجاد کند و مرتب به طرف آنها تیر اندازی کند.
تا آن لحظه هنوز نتوانسته بودیم نمازمان را بخوانیم. سنگر ما بالای دژ مرزی بود که روبروی نون 20 قرار داشت.
پیگیر باشید ⏪
@defae_moghadas2
🍃❣
۱۴ تیرماه ۱۳۶۱ دقایقی بعد از ربوده شدن #حاج_احمد_متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام میکند: ژنرال احمد متوسلیان طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس در پست بازرسی “برباره” به اسارت گرفته شد. این نشان میدهد که او را خوب می شناختند! مغز متفکر آزاد سازی خرمشهر و فرمانده نیروهایی که عراق را به خاک سیاه نشاندند و داغ “محمره” را بر دلش گذاشتند.
حاج احمد متوسلیان : «ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد، هرکس با ماست بسم الله! هر کس نیست خداحافظ!»
@defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃❣ 💠 ایثار در کربلای 5 شهید علی بهزادی (12) علیرضا معینیان در بین دو خاکریز نونی شکل
🍃❣
💠 ایثار در کربلای 5
شهید علی بهزادی (13)
علیرضا معینیان
برنامه این بود که پس از روشن شدن هوا، به خاطر اینکه آنتن بی سیم ها از سمت دشمن شناسایی نشوند، آنها را پایین بفرستم. از طرفی خود من، هم باید منطقه را زیر نظر می گرفتم و هم باید در کنار بی سیم ها می بودم. ارتفاع آنجا در حدود شش متر می شد. لذا تصمیم گرفتیم بی سیم ها همان جا بمانند و تنها آنتن ها را بخوابانند.
آنجا علی بهزادی به همراه دو بی سیم چی گردان، شهید مرغیان و ضیایی حضور داشتند.
برای نماز قرار گذاشتیم یک نفر یک نفر، نمازمان را بخوانیم. همین کار را هم کردیم. من در کناری بودم، بهزادی روبروی من قرار داشت. دو بیسیم چی هم در طرف دیگر بودند. در حین بیرون آمدن از سنگر دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. وقتی چشم باز کردم، دیدم در یک درمانگاه هستم. دستم پانسمان شده است و سرم به شدت درد می کند. باز بی هوش شدم.
مرحله بعد که به هوش آمدم، احساس کردم، کسی پیراهنم را دستکاری می کند. بلافاصله دستش را گرفتم، گفتم چه کار می کنی. گفت چیزی نیست، می خواهم بادگیرت را از تنت خارج کنم. گفتم نمی شود من نقشه در جیبم دارم. گفت به من بده. مانع شدم، گفتم یک نفر اطلاعاتی باید بیاید، تا به او بدهم.
پیگیر باشید ⏪
کانال حماسه جنوب، شهدا
@defae_moghadas2
🍃❣
🍃❣
💠 ایثار در کربلای 5
شهید علی بهزادی (14)
علیرضا معینیان
چند باری بی هوش شدم. ولی با هر بار دست زدن بیدار و مانع می شدم. تا این که یکی آمد گفت حالا ما نمی دانیم اطلاعاتی باید از کجا بیاوریم. شما نگران نباشید، ما می خواهیم از دستت عکس بگیریم. من هم اجازه دادم .
سوال کردم که کجا هستم. گفتند اینجا بیمارستان شهید بقایی است. بعد از صحبت کردن متوجه شدم، ایشان هم از کارکنان صنایع فولاد هستند و از همکاران ما.
باز از هوش رفتم و این بار که به هوش آمدم در بیمارستان امام بودم. احساس کردم خانمی بالای سرم ایستاده و برایم آشنا بود. وقتی پرسید منو می شناسی، گفتم شما مادر حاج اسماعیل هستید. گفت نه . وقتی خودش را معرفی کرد، فهمیدم مادر علی بهزادی است. گفتم راستی از علی چه خبر؟ گفت شکر خدا، جاش خوبه. گفتم، من به او گفته بودم با این وضعیت به منطقه نیا ولی گوش نکرد. باز گفت که موردی نیست، جاش خوبه. البته ظاهراً خودش از شهادت علی با خبر بود و نمی خواست به من بگوید.
جریان انفجار را که بعداً تعریف کردند، متوجه شدم عراقی ها بر اثر همان آنتن های بی سیم به سنگر ما حساس شده بودند. بوسیله مالیوتکا همان جا را هدف قرار داده بودند. این اتفاق، منجر به شهادت علی بهزادی، ضیایی و مرغیان شده بود. من هم با کتف به بیرون پرت شدم. کتفم شکسته بود. بعداً تصاویر جنازه ها را دیدم که همه سوخته بودند.
برای شادی روح امام شهدا و شهدا #صلوات
کانال حماسه جنوب، شهدا
@defae_moghadas2
🍃❣
🍃❣
🤔یادش بخیر
شهید علی بهزادی
شب عملیات کربلای 4 بود که گفتمش "علی بیا دم اخری یه نصیحتم کن آویزوه گوشم باشه"
خندید و گفت:" توکل بر خدا یادت نره "🙏
سالهاست که تو سختی ها معنی حرفش رو تجربه کردم. هر جا کم آوردم خدا دستم گرفت.
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
❣🍃
؛*✨﷽✨*
" اللهــــــــــــــــــــم اجعل صباحنا صباح الصالحین
وقلوبنا قلوب الخاشعيــــــــن
واعمالنا اعمال المتقيــــــــن
واررزقنا توبة التائبيـــــــــــن
وادخلنا الجنة يارب العالميــن
؛✨✨✨✨✨✨✨✨✨
*🌴صبــــــاح الخیــــــــر🌴
🍂
🍂🌸🌸🍃
#بسم_رب_الشهدا_الصدقین
شهیده عزیزه اویژه
🍁تاریخ تولد : 1341
🌷تاریخ شهادت :1359/6/31
🍁محل شهادت : آبادان
🌷نحوه شهادت :بمباران و موشک آبادان
➰🔹➰🔹➰
خانواده صمیمی ، مهربان و دلسوز که مقید و معتقد به فرائض دینی و اسلامی بودنددر یکی از خیابان شهر آبادان زبانزد خاص و عام بودند ،مادر این خانه که عزیزه اویژه نام داشت سابقه حضور فراوانی در تظاهرات مردمی علیه رژیم شاه و سنگر سازی علیه آنان را داشت.
او زنی پارسا بود که علاوه بر اظهار علاقه به نماز و روزه فرائض دینی در تبلیغ آن در بین دیگر خانواده ها از هیچ کوششی دریغ نمی نمود .
در واپسین دقایق روزی شوم که دشمن قصد براندازی رژیم نوپای جمهوری اسلامی را کرده بود او همراه فرزندانش به خانه پدرش می رود که همانجا به همراه فرزاندان و پدرش به شهادت می رسند این شهادت دسته جمعی اگر چه همه را عزادار می کند اما هنگامی عمق فاجعه ، درد دیگری را تازه می کند که متوجه می شوند عزیزه فرزند ی را در بطن خود داشت که هیچگاه متولد نشد شهادتی قبل از تولد .
#با_معرفی کردن ما به دوستان خود ما را در نشر فرهنگ دفاع مقدس یاری کنید 💐
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
🍃🌸🌸