eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔅 یادش بخیر زمان دفاع مقدس اغلب مادرها بین خودشان یک کَل‌کَل داشتند که وقتی فرزندشان به عملیات می رفت 💥🔥⚡️💥 انتظار شهادت از او داشتند. ‌دوستی می گفت، بار دوم که از جبهه برگشتم مادرم جواب سلامم را نداد و گفت:" باز که‌ برگشتی"؟؟! 😳😢 🔅 بهروز خسروی @defae_moghadas2
‍❣ 🔴 یادش بخیر جبهه سال ۶۳ با گردان در پادگان مصطفی خمینی اندیمشک بودیم. به همه آماده باش داده بودند ولی دو نفر از بچه ها می خواستند برای کاری به اندیمشک بروند ولی دژبانی نمی گذاشت. شهید مدافع، حرم حبیب جنت مکان سر رسید و گفت چه شده؟ جریان را گفتیم و او راه حلی ارائه داد. سریعا بچه های خودمانی را جمع کرد و با حالت تمرین نظامی به طرف دژبانی بدو رو داد. هنوز به دژبانی نرسیده دژبان بند را انداخت و بعد از ۱۰۰متر دور شدن به آن دو نفر گفت بروید بسلامت😃👋 ما هم برگشتیم و چند روزی از ابتکار حبیب تعریف می کردیم.☺️ رضا بهزادی @defae_moghadas2
✨بسم رب الشهدا ✨ 🔅 ❣اولین بار بود سپاه مى آمدم. خیلى از بچه هایى که مى شناسم آنجا دیدم. بیشترشان رفیق هاى سید على داداشم بودند. غلام من را دید. پرسید «تو اومده اى اینجا چى کار؟»از این که توى جمع به این شلوغى، یکى من را تحویل گرفت خیلى ذوق کردم. گفتم «اومدم ببینم چه خبره؟ چه کارى از دست ما بر میاد؟» صحبت مى کردیم که ، یکى از ساختمان بیرون آمد. ❣ غلام دستش را گرفت. کشید طرف من که معرفیش بکند. گفت «این مثل برادرت، سید علیه.» قد بلند بود. قیافه اش براى من خیلى جذاب بود. نگاهى بهم کرد و گفت «بارک اللّه». «بارک اللّه» اش را تا آخر عمر از یادم نمی رود، خیلی خوشم آمد. رفت طرف چند نفر و مشغول صحبت شدند بس که حواسم بهش بود، غلام را گم کردم خیلی دلم می خواست بشناسمش. چند روز توی مسجد جامع دیدمش، صداش می کردند محمد جهان آرا بود. دنباله 👇 @defae_moghadas2
❣ 🔅 جهان آرا ❣ سید محمد از پانزده سالگی مبارزه با رژیم سابق را شروع کرد. او، سید علی و تعدادی از بچه‏‌های خرمشهر گروه حزب‏‌الله را تشکیل دادند و طوماری از خواست‏ه‌ هایشان را که نام تمامی آنها در آن ذکر شده بود با خونشان امضا کردند. ❣ در همان سال‏‌ها سید محمد دستگیر شد و شش ماه در زندان بود که پس از آزادی اش زندگی مخفی خود را همراه با سیدعلی در گروه منصوریون شروع کردند، سیدعلی پس از اندکی دستگیر شد و به شهادت رسید. پس از پیروزی انقلاب سید محمد به عضویت سپاه درآمد که در زمان فتح خرمشهر و چندی پیش از آن فرمانده سپاه خرمشهر بود. (به روایت پدر شهید) دنباله 👇 @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ پیوند جهان‌ آرا و خرمشهر به‌نظر من به علت علاقه زیادی بود که محمد به خرمشهر داشت. جهان‌ آرا می‌گفت: مردم خرمشهر مظلوم واقع شده‌اند به آنها کمکی نشد، تجهیزاتی نیامد ، آنان از دل و جان نیرو گذاشتند. ❣جهان‌ آرا می‌گفت: من بعضی از شب‌ ها جسد بچه‌های خرمشهر را می‌بینم که توسط سگ‌ها تکه‌پاره می‌شود ولی ما نمی‌توانیم از سنگرها و پناهگاه‌ ها خارج شویم و این جنازه‌ ها را نجات دهیم. شب و روز جهان‌آرا خرمشهر بود. از روزی که عراق به خرمشهر هجوم آورد، محمد همّ خود را وقف جنگ کرد.  " به نقل از همسر شهید" @defae_moghadas2
❣ امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می‌دیدیم . بچه‌ ها توسط بی‌ سیم شهادت‌ نامه خود را می‌گفتند و یک نفر پیش بی‌سیم یادداشت می‌کرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچه ‌ها می‌خواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آن‌ ها را بزنیم، بعد بمیریم. تانک‌ها همه طرف را می‌زدند و پیش می‌آمدند. با رسیدن آن‌ها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آر پی ‌جی داشتیم. ❣با بلند شدن از گودال، اولین تانک را بچه‌ها زدند. دومی در حال عقب‌نشینی بود که به دیوار یکی از منازل بندر برخورد کرد. جیپ فرماندهی پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب‌ نشینی تانک، بلند شدم و داد زدم: الله اکبر، الله اکبر… حمله کنید؛ که دشمن پا به فرار گذاشته بود… " به روایت شهید " @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا