❣ پس از شهادت علی بهزادی در عملیات کربلای ۵ ، مادر هر روز بر مزار علی حاضر میشد، سنگ مزار را با آب و گلاب میشست و خوشبو می کرد، با علی حرف میزد و بسیار هم گریه می کرد.
یک روز صبح گفت علی در خواب به دیدارم آمد و گفت مادرجان چرا اینقدر ناراحتی می کنی و هر روز خود را به زحمت می اندازی، مگر من کجا رفته ام که بی تابی می کنی، آمدهام به شما بگویم که جای من بسیار خوب و راحت است و نگران نباشید، شما هم هر روز خود را به زحمت نیندازید، عصر های پنجشنبه که بر مزار من بیایید کافی است...
یاد و خاطره مادر تازه درگذشته گرامی باد با ذکر فاتحه و صلوات.....
@defae_moghadas
🍂
❣
🔻جهان آرا
شهید جهان آرا در جریان کودتای نوژه به منظور جلوگیری از هرگونه حرکت و اقدام ضد انقلاب در پایگاه سوم دریایی خرمشهر، از سوی شورای تامین استان خوزستان به سمت فرماندهی این پایگاه منصوب گردید و به کمک نیروهای مومن و معتقد، تا تثبیت اوضاع و کشف بخشی از شبکه کودتا در میان عناصر نیروی دریایی، این مسئولیت را عهده دار بود.
❣ایشان ضمن اینکه با زیرکی و درایت در خنثی کردن این توطئه عمل میکرد در بین پرسنل نیروی دریایی نیز از مقبولیت خاصی برخوردار بود و همه مجذوب اخلاق، رفتار و برخوردهای اصولی و انقلابی او شده بودند.
@defae_moghadas2
❣
❣
دامادم میگوید شب هایی که در خرمشهر مستقر بودیم، یک شب نوبت سید محمد بود که دو ساعتی پاس دهد. علیرغم وضع جسمی نامناسب عازم محل نگهبانی شد در همان حال فردی از بچه های بسیجی با او هم کلام میشود از او میپرسد جهان آرا کیست؟ تو او را میشناسی و سید محمد جواب میدهد پاسداری است مثل تو، او میگوید نه جهان آرا ۴۵ روز است که با تعداد کمی نیرو جلوی دشمن را گرفته است و سیدمحمد جواب میدهد گفتم که او هم یک پاسدار معمولی است، فردای آن روز آن فرد برای گرفتن امضا برگه مرخصی اش راهی اتاق فرماندهی میشود میبیند که او همان پاسدار در حال پاس شب گذشته است.
" به روایت پدر شهید "
@defae_moghadas2
❣
❣
🔻 جهان آرا
❣همکارانش معتقدند او فرمانده سپاه خرمشهر بود، اما مثل یک سپاهی عادی رفتار میکرد. آنها میگویند:وقتی اسلحه به خرمشهر میبردیم و آنجا خالی میکردیم جهان آرا اصلاً خسته نمیشد.
❣ به او میگفتند تو چرا خسته نمیشوی و او پاسخ میداد، وقتی که در رژیم سابق زندگی مخفی داشتم برای کسب درآمد در کورههای تهران آجر بار میکردم در حالیکه روزه هم بودم، اگر بدنم مقاومت دارد از بابت آن روزها است.
( به روایت پدر شهید )
@defae_moghadas2
❣
❣جانباز عزیز جنگ، برادر محمد نورانی می گوید: «وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشورا است. همین طور بچه ها در خون خودشان می غلطند. اسلحه ام را برداشتم آمدم بیرون، شهید جهان آرا تازه رسیده بود. گفتم: دیدی همه بچه ها را از دست دادیم! در حالی که شدیداً متأثر شده بود، مثل کوه، استوار و مصمم گفت: اگر بچه ها را دادیم اما امام را داریم، ان شاءالله امام خمینی (ره) زنده باشد.
@defae_moghadas2
❣
❣
🔻 جهان آرا
ما در مجموع دو سال و دو ماه با هم زندگی کردیم. در این مدت هر لحظهاش برایم خاطرهای است و یادی که در ذهنم جای عمیقی دارد. یکى از یادهای ماندگار که به خصوصیات ایشان مربوط میشود، هدیه دادن محمد به من بود. شاید خیلی از آقایان یادشان برود که روزهای ازدواج، عقد، تولد و عید چه روزهایی است، اما محمد تمام این روزها را به خاطر داشت و امکان نداشت آنها را فراموش کند، حتی اگر من در تهران بودم.
❣این یادکردها همیشه با هدیه مادی هم همراه نبود. هر بار نامهای می نوشت و از این روزها یاد میکرد.
در این نامهها مسئولیت من و خودش را مینوشت. نامهای نبود که بنویسد و از امام(ره) یادی نکند. او با همین شیوه روزهای خاص زندگیمان را یادآور میشد و همه این نامهها را دارم و هنوز برایم عزیز هستند. هر بار که آنها را میخوانم میبینم چطور این جوان بیست و پنج ساله دارای روحیه لطیف و عمیقی بوده است. روحیهای که در محیط خشن جنگ همچنان پایدار ماند.
(به نقل از همسر شهید)
@defae_moghadas2
❣
رمضان است و
تو نیستی بابا😔
چہ ڪنم با این درد ؟
ماہ من یڪ طرف و
ماہ خدا یڪ طرف است . . .
#افطار_بدون بابا
#پاسـدار_مدافع حرم
#شهید_علی سعد و شهید-عادل سعد نوه های مرحوم حجت الاسلام طعیمه سعد از دزفول هستند🌷
#قدردان_شهدای_مدافع_حرم_هستیم
@defae_moghadas2
#شهداشرمنده_ایم
آنها ...
بارِ سفر ،
بستند و رفتند ...
و ما امّا
دل بسته شدیم
به مسافرخانه دنیا . . .
نیازمند نگاهتان هستیم