eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
💟💟💟7⃣💟💟💟 🍀 این قسمتی از وصیت نامه منه، امیدوارم که همیشه حافظ ارمان های ماها باشید 😊 👇🏻👇🏻 🍀 از همسر عزیزم میخوام که پسرمو مثل مسلمونای صدر اسلام تربیت کنه، جوری که هیچوقت از خط امام و خط قرآن خارج نشه 🍀 از پدر و مادرم میخوام که منو ببخشن و همیشه به شهادت من افتخار کنن 😊 @defae_moghadas2
🔻شهيد محمد بشير دزفولی ⭕️گردان قدس⭕️ 💥كوچك بود ،اما هدفی بزرگ و عشقی بزرگتر در دل داشت. 💥قد كوتاهي داشت، آنقدر كه براي داشتتن جلوه بزرگترها، كفش هايي با پاشنه بلند ميپوشيد، اما همه بزرگترها را شيفته اخلاق و رفتار خود كرده بود. 💥محاسن نداشت، اما شجاعتش همه را حيران كرده بود. 💥در نيمه شب زمستان سال ١٣٦٢ در حالیکه شب را نگهبانی از کیان اسلام در كمين پاسگاه زيد می گذراند، توسط تك تير اندازان عراقی به شهادت رسيد و جاودانه شد. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🚩 دلنوشته برای طارق از صبح که برگه ها را امضا می کنم و یا برای ثبت چیزی به تقویم به ته رسیده مراجعه می کنم؛ اعداد و ارقامی جلوی چشمم خودنمایی می کند که آشنا به نظر می رسند... به سرعت می گذرم و مشغول کار دیگری می شوم و دوباره نیاز به ثبت زمان و دوباره خودنمایی اعداد و آشنایی و گذشتن! ... خسته ام از امروز و چای روی میزم یخ کرده است و خوب که خودم را رها می کنم بر روی صندلی چرخان، باز بازی اعداد شروع می شود... با خودم می اندیشم : اعداد را رها هم که بکنی، با این بغض گنگ چه کار خواهی کرد!؟ گرچه امروز خیلی حرف زده ام و در غایت خستگی ام اما؛ ترکیب بغض و عدد، وا می داردم که قدری بیشتر شخم بزنم خاطرات غبار گرفته را... و می روبم و می روبم و می روبم... پنج سال ده سال پانزده سال بیست سال سی سال... و آهسته برمی گردم... بیست و نه سال... بیست و نه سال!؟ 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ بغضم ترکیده و قدم های جسم خسته ام به کوچه ی بی انتهای آشفتگی و بی تابی رسیده... و در خاطراتم می دوم! می دوم و می دوم تا شلمچه تا اسفند 65 تا آن شبهای آخرالزمانی تا نهم اسفند تا پاتک ها و باران ابر و باران کاتیوشا و توپ و خمپاره... (باران که می گویم، واقعا باران! نه از سر غلو) و می رسم به ❣طارق عطایی❣ به شهید اکبرزاده و شهید اعتمادی به شهید حمید زمانی و مسعود زمانی و خدا مراد کیانی! می رسم به عدد آشنای 65/12/09 ** 🔻از شراب نیمه شب سرمست سرمستم هنوز تاری از زلف سیاهش مانده در دستم هنوز  🔻من خراباتی و رندم عاشقی دیوانه ام از می جام وجودش همچنان مستم هنوز  🔻دیده ام رویای رویش را شبی در شهر خواب مست یاد روی ماهش بوده و هستم هنوز  🔻از می جام نگاهش سرخوشی ها میکنم چون بغیر از با خیال او نپیوستم هنوز  🔻عشق جان افروز او دین و دلم بر باد داد در میان کفر و ایمان هر دو پا بستم هنوز  🔻ناله بر لب گفت" مهری "با خدای مهربان 🔻عهد با او بستم و این عهد نشکستم هنوز  👇👇👇
❣یادم هست روزی که بر سر مزار طارق عطایی این تاریخ را دیدم؛ تعجب کردم و با خودم فکر می کردم که این تاریخ درست نیست... شاید هم تاریخ دیگری بر مزارش هست و در ذهن من این عدد؛ راست قامت در افق تاریخ اندیشه ام مانده است! نمی دانم! حمید دوبری گردان کربلا @defae_moghadas2
❣ شهید طارق عطایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ غلامعلی به دنیا و تجملات دنیایی بی اعتنا بود . به گونه ای که شب عروسی اش لباس یکی از دوستانش را به عاریه گرفت و به تن کرد . وقتی متوجه شدم ، با اصرار توانستم راضی اش کنم تا لباس پدرش را بپوشد که هنوز به تن نکرده بود. این شهید عالی مقام ؛ « غلامعلی اسلامی پور » بود که سرانجام خود را به کاروان عشق رسانید و خلعت بهشتی به تن کرد. راوی : مادر شهید @defae_moghadas2