❣سردار شهید حمید رمضانی
پرچمدار شناسایی خیبر بزرگترین عملیات آبی- خاکی دفاع مقدس
🔅 نامش حمید، شهرتش رمضانی، فرزند آخر خانواده، متولد 1341، شهرستان اهواز
🔅 با شروع جنگ تحمیلی به جبهه شتافت و به آبادان و خرمشهر رفت. در همان روزهای ابتدای جنگ از ناحیه پیشانی مجروح شد. اما پس از بهبودی مجدداً به منطقه عملیاتی بستان و سوسنگرد رفت.
🔅 ابتدا در کنار سردار «شهید سعید درفشان» در گردان رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سوسنگرد، موسوم به کربلا در جبهههای فارسیات، خرمشهر و بستان حماسه آفرید. بعد از آن به لحاظ شایستگی و تبحر فوقالعادهاش در شناسایی، وارد بخشهای اطلاعاتی جنگ شد.
🔅 از روزی که وارد جبهه شد تا زمان شهادتش هیچگاه جبهه را ترک نکرد. با تشکیل قرارگاه سری نصرت، به فرماندهی گردان شناسایی این قرارگاه منصوب شد.
👇👇
❣ نفوذ حمید به عمق دشمن و شناساییهای مکرر وی چنان غیر قابل تصور بود که اغلب موجب شگفتی فرماندهان ردهبالای جنگ میشد.
او روزها از قرارگاه ناپدید میشد و بعد از مدتی با اطلاعات مهم و ذیقیمتی از عمق مواضع دشمن برمیگشت.
از برجستهترین شناساییهایی که ایشان و نیروهای اطلاعات قرارگاه نصرت زیر نظر فرماندهشان حاج علی هاشمی انجام دادند، شناسایی برای بزرگترین عملیات آبی- خاکی به نام خیبر بود.
انجام عملیات در منطقه هور بسیار سخت بود، ولی وقتی شناساییهای عملیات خیبر انجام گرفت و همه متقاعد شدند که عملیات شدنی است، این عملیات انجام و بسیاری از گرههای دفاع مقدس گشوده شد.
❣
❣حمید در عملیات خیبر با اصابت ترکش به پهلویش مجروح شده و پس از بهبودی بار دیگر به جبهه بازگشت.
🔅 رازداریاش مثالزدنی بود؛ تا زمان شهادتش حتی خانواده از موقعیت و مسئولیتهایش آگاهی نداشتند.
قائممقام فرمانده محور عملیاتی فارسیات و خرمشهر، فرمانده محور اطلاعات شناسایی جبهههای سوسنگرد و بستان، فرمانده گردان عملیاتی کربلا در سپاه سوسنگرد، فرمانده واحد اطلاعات قرارگاه نصرت، فرماندهی گردان شناسایی 313 حضرت قائم، فرمانده واحد اطلاعات و عملیات سپاه ششم امام جعفر صادق(ع)، از جمله مسئولیتهای آن قهرمان خستگیناپذیر سالهای دفاع مقدس است.
🔅 روز چهارم خرداد ماه سال 1367 و تنها 23روز مانده تا پایان جنگ در حالی که برای ممانعت از حمله مجدد ارتش عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران در حال تلاش و طرحریزی بود، در بمباران جاده اهواز- خرمشهر توسط جنگندههای عراقی به شهادت رسید.
👇👇👇
❣ «مهدی شریفپور» یکی از همرزمان شهید رمضانی است که با او به مرور فرازهایی از احوالات و خاطرات آن روزهای او در کنار حاج حمید پرداختیم.
او در آغاز میگوید:
🔅 حمید با اینکه فرمانده گردان اطلاعاتی قائم و مسئول اطلاعات قرارگاه سری نصرت و در اواخر جنگ مسئول اطلاعات سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) بود ولی انسانی ساده و بیتکلف و به دور از هیاهو و غوغا بود. با آن همه سمت و مسئولیت روزهایی که در شهر و در جمع خانواده به سر میبرد به هیچ وجه از امکانات دولتی استفاده نمیکرد و کارهای خود را به کسی نمیسپرد و همه را خودش با یک دستگاه موتور سیکلت 125 یاماها آبیرنگ که داشت انجام میداد.
🔅 این رزمنده دوران دفاع مقدس میگوید: دستورالعملی در جنگها وجود دارد که بر اساس آن افسران رکن دوم هر یگان در عملیات نظامی باید
الف- مثل دشمن فکر کنند
ب- مثل دشمن ببینند
ج- همکار و راهنمای فرمانده در مسایل مربوط به اطلاعات از دشمن باشند
د- خود را جای فرماندهان دشمن قرار داده و بدانند که وی چه عملی را انجام خواهد داد، چطور و چه وقت؟
با این دستورالعمل حاج حمید روزانه بیش از 400 کیلومتر به طور میانگین در خطوط مواصلاتی دشمن برای تهیه و تکمیل اطلاعات خود از منطقه تردد داشت و به همین خاطر همیشه در تحلیلهای اطلاعاتی حرف اول و موثر را میزد و نکته جالبتر اینکه این مربوط به مقطعی است که ایشان هنوز دوره دانشکده فرماندهی و ستاد را نگذرانده بود. 👇👇👇
@defae_moghadas2
🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
4_702924891808072079.mp3
زمان:
حجم:
900.9K
🍂🔴 نواهای ماندگار
حاج صادق آهنگران
در وصف مادران شهدا
🔶 بیا ای مهربان مادر کنار سنگر من
حجم : 879 کیلوبایت
مدت آهنگ: 11:00 دقیقه
تقدیم به شما
🔅🔆🔅🔆❣🔆🔅🔆🔅
🔴 به ما بپیوندید ⏪
در کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
❣
🔻شهید حمید رمضانی
🔅 شریفپور
حاج حمید با همه مشغله و مسئولیت سنگینی که به واسطه سمتهای مختلف بر عهده داشت به دو مورد بسیار مقید بود؛ اول نماز شب و دیگری غسل روز جمعه.
از آن زمانی که با حاج حمید رمضانی در گردان قائم به شکل گسترده و تنگاتنگ شروع به همکاری نمودم وی را بسیار علاقهمند به انجام دادن کارها در اسرع وقت و با دقت بالا یافتم. پیگیر، کیفیتخواه و به دنبال دانش و وسایل و تجهیزات جدید برای پیشبرد در امر جنگ بود، به خاطر همین روحیه، تقریبا هر زمانی که در گردان حضور داشت خواب و خوراک را از همه میگرفت. به طوری که در حضور ایشان و معاونشان «حاج نعیم الهایی» همیشه به شوخی میگفتم «وقتی حاج حمید هست راحتی نداریم ولی وقتی شما هستی راحتیم؛ اما چه فایده که روزهای راحتی ما به دلیل حضور همیشگی حمید در گردان بسیار بسیار کم است.»
یاد دارم شبی از جزیره مجنون به طرف اهواز میآمدیم که من سوالی در مورد نقشه و کار اطلاعات رزمی پرسیدم و ایشان با علاقه و اشتیاق فراوان تا نزدیکیهای اهواز در حال توضیح دادن موضوع برای من بود و تازه میگفت هر زمانی هم که سوال داشتی و یا علاقهمند یادگیری بودی رودربایستی نکن و بپرس.
در مدت آشنایی ما که از سال 1360 در منطقه عملیاتی فتحالمبین شوش شروع و تا شهادت حمید در سال 1367 ادامه داشت؛ شاهد بودم در کنار مدیریت برجستهای که داشت همیشه به نیروهایی که با ایشان کار میکردند و یا تحت امر ایشان بودند اعم از بسیجی و سپاهی وقتی برای گرفتن برگه پایان ماموریت به ایشان مراجعه میکردند شهید رمضانی با نگاهی نافذ و کلامی محکم و صدایی رسا و همراه با ادب فراوان به آنها میگفت هر کجا میخواهید بروید (منظور سایر یگانها بود) اما قول بدهید از جبهه نروید. و همین دلیلی بود برای جذب هر چه بیشتر نیروها گرداگرد حاج حمید.
@defae_moghadas2
👇👇👇