❣
🔻 خاطره ای از
سردار شهید احمد رشیدپور
به نقل از برادرش
شهید مدافع حرم مصطفی رشید پور
سلام،،،
گاهی گمان میکنم خمینی وسلحشورانی که در رکابش جنگیدند را نمیتوان درهیچ برهه ای از زمان یافت ، درصدراسلام ما دامادی بنام حنظله داشتیم که پیامبر او را غسیل الملائکه نامید یعنی دامادی که او را ملائک غسل دادند او تنها اندکی پس از ازدواجش بشهادت رسیده بود ،،، اما در دفاع مقدس شهدایی اینچنین ، تعدادشان به صدهاتن رسید !!! وشهید احمد رشیدپور فقط یکی از این مومن جوانان بود که زندگی در کنار همسر جوان و بستر دنیا را ترک ، و جهاد و شهادت را برگزید ،،، خاطره من مربوط به روزهای آغاز عملیات فتح المبین و شهادت دوستان نزدیک ایشون و خداحافظی ایشان از همسرشان و رفتنش به منطقه عملیاتی شوش است ،،،
🔅 اهواز بواسطه مرکزیت جنگ و قرارگاه کربلا ، نقش مهمی داشت و پاسداران شهر اهواز بواسطه بومی بودن و آشنایی با منطقه عملیاتی نقش مهمی داشتند ، مرحله هفتم عملیات فتح المبین رسیده بود چندین مرتبه درطول هفت شبانه روز به دشمن هجوم شده و خستگی جسمی و کم خوابی ، شهادت دوستان جانی و از جمله شهادت سردار محمود رحیمی حال عجیبی به ایشان داده بود در بحبوحه عملیات ، ایشان شبی را به منزل برگشتند ، دمادم صبح صدای نجوا و گریه نماز شبش ، خانه محقر و کوچک و فقیرانه اش را ، عطرآگین کرده بود هنوز اشکهای علنی ایشان را درفراق یاران شهیدش و ماندن خود ، در آن صبح آخر را فراموش نمیکنم انگار همین ایام بود برادر همسرشان و دوست نزدیکش شهید امیرحسین همویی تازه بشهادت رسیده بود هنگام خداحافظی ، همسر جوان و سوگوارش با به یاداوری این موضوع و جنین چهارماهه اش ،،، انصراف ایشان از رفتن را التماس میکرد ، انگار به او الهام شده بودکه اینبار دیگر ،،، ولی برای همسرش یادآوری شرط ازدواج ، آب سردی بود بر پیکر این نوعروس ،،، شرطشان این بود که جنگ و جبهه ، اولویت اول زندگیشان باشد و حتی اشکهای جانسوز نوعروس هم مانع این عهد با خدا نشد !!! و بدینسان درچنین ایامی ، حنظله ای دیگر ،،، و تداعی یاران پیامبر ،،، احمد رفت و دیگر نیامد تا دوازده روز دیگر که پیکرش درگورستان شهید آباد اهواز بخاک سپرده شد از ایشان فرزندی بنام مهدی بیادگار باقیست ،،،
روحش شاد و یادش مستدام
@defae_moghadas2
❣
❣ سی و نه سال از رفتنشان می گذرد.
زمان کمی نیست
یک عمر است
خیلی چیزها را فراموش کرده ایم
ولی...
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
احمد و محمود و محمد حسین تا ابد در ذهنها خواهند ماند و فداکاری آنها بر صفحات تاریخ کشورمان نقش خواهد بست.
@defae_moghadas2
❣
❣
🥀شهید محمود یاسین
🥀 شهید احمد غدیریان
🥀شهید محمد حسین آلوگردی
❂◆◈○•------🍂-------•○◈❂
عملیات طراح / حمیدیه:
سحرگاه 27 شهریور ماه 1360 قبل از روشن شدن هوا عملیات تک نیروهای مستقر در جبهه غرب سوسنگرد از محورهایی که بوسیله گروه شناسایی بچههای مسجد جزایری شناسایی شده بود انجام گرفت. شب قبل احمد غدیریان و محمود یاسین به محض با خبر شدن از عملیات ، به سوسنگرد آمدند تا در عملیات شرکت نمایند.
نیروها از سوسنگرد به سمت خط حرکت کرده بودند . فرهاد شیرالی که مجروح بود و در سوسنگرد مانده بود ، گفت : نیروها اینجا تجمع کرده اند. اشاره او به سمت یک ویرانه بود که مورد اصابت موشک کاتیوشا عراقیها قرار گرفته بود.
۱
❣
🥀شهید محمود یاسین
🥀 احمد غدیریان
🥀شهید محمد حسین آلوگردی
عملیات طراح / حمیدیه:
🍁حاج صادق آهنگران اشعاری از مصیبت شب عاشورا خواند و همه رزمندگان میگریستند .
امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود.
چند دقیقه پس از حرکت رزمندگان به طرف خط ، آنجا مورد اصابت موشک قرار گرفت و ویران گردید . بی شک تعدادی از آن رزمندگان شهادت نامه خود را به امضای سالار و سرور شهیدان رسانده بودند. اما نمی دانستیم آنها چه کسانی هستند؟
🍁 یکی از بچهها از احمد و محمود پرسیده بود که بدون اسلحه آمده اید اینجا چه کنید؟ احمد غدیریان گفت: «من خبرنگارم و آمده ام برای روزنامه خبر تهیه کنم. اسلحه ام همین کاغذ و قلمی است که دارم.» محمود یاسین هم گفت: «من هم سر برانکارد مجروحین عملیات را میگیرم و مجروحان را حمل میکنم. اگر اسلحه ای هم زمین افتاد آن را بر میدارم و به رزمندگان کمک مینمایم.»
🍁 وقتی به خط رسیدیم عملیات شروع و آفتاب طلوع کرده بود. تبادل آتش توپخانه سنگین بود و هرچند لحظه توپ یا خمپاره ای اطرافمان منفجر می شد . خبر دادند که سه نفر از بچههای مسجد جزایری به کاروان شهدا پیوسته اند.
۲