3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج خانم فرجوانی، مادر سردار شهید حاج اسماعیل و شهید ابراهیم در جشنواره فیلم عمار
❣
سلام..
من عبدالکریمم✋
عبدالکریم اصل غوابش..😊
🍃سال 1348 تو یه محله ی فقیر نشین تو اهواز به دنیا اومدم 🌞
و چون دومین پسر خانواده بعد از چهار خواهر بودم ،
اسممو گذاشتن عبدالکریم .😊
و کرامت الهی را شکر و سپاس گفتن.🙏
🍃از کودکی عاشق نقاشی و کارهای هنری بودم..🎨
راستی پدرم پیش نماز مسجد محل بود 🕌
و همه واجبات شرعی را قبل از سن تکلیف به من آموزش داده بود.😌
@defae_moghadas2
❣👇👇
❣
من اوایل جنگ یازده سالم بود و از همون موقع تو مسجد امام محمد باقر(ع) فعالیتهای فرهنگی انجام میدادم که معروف بودن به لشکر قدس .😌😉
🍃آخرای سال 1365 در دوره های آموزشی جبهه شرکت کردم و بعدش به گردان امیرالمومنین رفتم.😎
🍃تو عملیات والفجر 10 تو منطقه عملیاتی حلبچه شیمیایی 😷و از ناحیه پا هم مجروح شدم.🤕
🍃راستی بعد از جنگ در سال 1368 ازدواج کردم👏 و همچنین خدارو شکر در سپاه پاسداران استخدام شدم.😎
اونجا تو قسمت فرهنگی تیپ یکم حضرت حجت و برا برگزاری یادواره های شهدا 🥀فعالیت می کردم.
@defae_moghadas2
❣ 👇👇
❣
تا اینکه جبار شهید شد😟
جبار دریساوی رو میگم، ما با هم همرزم بودیم، همون موقع بود که دیدم موندن جایز نیست و منم باید برم.🚶
خرداد 94 بود که کارام درست شد و به سوریه اعزام شدم .
🍃یه ماه بعدش 19 تیر ، که مصادف با بیست سوم ماه مبارک رمضان🌖 بود و همینطور روز قدس🌿 هم بود ، دراثر برخورد با تله انفجاری 💣 در تدمر سوریه به سوی خدا پر کشیدم و به آرزوی چندین ساله م رسیدم🕊
@defae_moghadas2
❣
❣
🔻 رویای صادقه
خوابهای دختر شهید مدافع حرم
#حاج_عبدالکریم_غوابش
موقع شهادت ایشون من 6ماهه باردار بودم،هفته سوم بعد از شهادت بابام خوابهای من شروع شد...
هفته ای سه تا چهار بار به خوابم می اومد،هر بار این خواب مثل یک دیدار کامل بود،خواب با ورود بابام به خونه شروع میشد سلام، احوالپرسی، سوالاتی که بعضا من می پرسیدم ازشون و ایشون جواب می دادن و بعد می گفت که دیگه بیشتر از این نمی تونه بمونه و منتظرش هستن و باید بره و خداحافظی می کرد و می رفت و من بیدار میشدم.
اوایل که به خوابم می اومد، خیلی اصرار بر این داشت که برای من گریه نکنید، من نمردم، من زنده ام...
من به رسم همه سیاه پوشیده بودم ولی توی خواب به من می گفت چرا سیاه پوشیدی...
یه بار ازشون پرسیدم بابا راسته که میگن شهدا می رن دیدار پیغمبر؟
گفت: بله هرچی در مورد مقام شهدا میگن راسته ما رفتیم دیدار پیغمبر.
گفت: اول که وارد شدم،شهید حزباوی اومد به استقبالم.
اون موقع من شهید حزباوی رو نمی شناختم، بیدار که شدم از مادرم پرسیدم که ایشون کی هستن شما می شناسی؟گفت بله،دو سه مزار بالاتر از مزار بابات مزار این شهید هستش....
@defae_moghadas2
❣