eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20200730-WA0064.opus
زمان: حجم: 385.7K
نحوه شهادت سردار فرمانده تیپ امام حسن (ع) از زبان همرزم، خسرو کاووسی در عملیات خیبر @defae_moghadas2
سردار بهروز غلامی نفر دوم از راست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسماعیل ها  به قربانگاه رفته‌‌اند ؛ علایق را سَر می بُرند تا لایق وصل جانان شوند ... . @defae_moghadas2 🍂
❣ 🔻 شهید مشهید مصطفی مازحصطفی مازح در سومین روز از ماه محرم سال ۱۳۸۸ هجری قمری (۱۲ فروردین ۱۳۴۷ ه. ش) در شهر «کوناکری» پایتخت کشور آفریقایی گینه، در خانواده‌ای محروم و مستضعف دیده به جهان گشود. از میان پنج پسر و دو دختر خانواده، مصطفی کوچک‌ترین فرزند پسر بود. در ابتدای نوجوانی به دلیل اوضاع نه چندان مساعد اقتصادی، به همراه سایر اعضای خانواده، مجبور به ترک دیار و مهاجرت به شهر «آبی‌جان» پایتخت کشور ساحل عاج شده و در آن شهر سکنی می‌گزیند. هر چند که در محیطی آکنده از کفر و فساد زندگی می‌کرد، اما عنایت و رحمت خداوند، چنان برکتی به وجود خانواده و جمعی از اطرافیان مومن وی عطا فرمود که از اوان کودکی با عقاید و احکام اسلامی آشنا گشته و از آلودگی‌ها و پستی‌های موجود در جامعه، مبرّا گشت. نزدیکان «مصطفی» از مهربانی، تخلق به اخلاق اسلامی، جد و جهد در تبلیغ تفکر اسلامی، علاقه عجیبش به حضرت امام خمینی (ره) و اشتیاق وصف ناشدنی و فراوانش برای پیوستن به لشکریان بسیجی، خاطرات فراوانی به یاد دارند. در سال ۱۳۶۲ به کشور لبنان سفر می‌کند. کشوری که حدود یک سال از اشغال نظامی بخش‌های عمده‌ای از آن توسط اشغالگران صهیونیست می‌گذشت. شهید «مازح» که از نزدیک شاهد جنایات ددمنشانه متجاوزین اسراییلی بود و دردها، رنج‌ها و مصائب وارد بر مظلومین مسلمان لبنانی و فلسطینی را در هاله‌ای از خون و آتش درک می‌کرد، به وضوح ابعاد مختلف سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مورد آثار سوء و ذلت بار مهجور قرار دادن امانات گرانبهای خاتم الانبیا (ص) و علی‌الخصوص ترک جهاد در راه خدا را می‌دید. در پی‌درک همین واقعیات بود که تحصیل درس را در دوره متوسطه رها کرده و برای فراگرفتن علوم و معارف اسلامی به آموزش دروس حوزوی روی آورد و با فراگرفتن زبان عربی، هر روز بیش از پیش با قرآن و احادیث نورانی چهارده معصوم (ع) انس می‌گرفت. همان سخنان حیات بخشی که جلوه همه جانبه عمل به آن را در قالب پیام‌ها، رهنمودها و سیره زندگی حضرت امام خمینی (ره) متبلور می‌یافت. هر گاه که ترجمه سخنان حضرت امام (ره) به دستش می‌رسید با دقت و شور و شوق زائدالوصفی، آن‌ها را مطالعه می‌کرد و تمام سعی و تلاش خود را برای تحقق کامل آن به کار می‌گرفت. چندی بعد با دختر مومنه‌ای از جبل عامل عقد زناشویی می‌بندد، اما این عقد هرگز به ازدواج نمی‌انجامد، چرا که شهید مازح پس از صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در مورد واجب القتل بودن نویسنده مرتد و ناشرین کتاب موهن آیات شیطانی، شخصاً کمر به اجرای آن بسته و پس از تهیه مقدمات لازم با همسر، خانواده و وابستگان خویش وداع و به لندن مهاجرت می‌کند. عدم شباهت چهره این شهید عزیز به ساکنان منطقه خاورمیانه و تشابه ظاهری به غربی‌ها و نیز تسلط کامل به زبان انگلیسی، دو عامل اصلی فریب خوردن مزدوران آموزش دیده دستگاه عریض و طویل امنیتی ـ حفاظتی انگلیس می‌گردد و نهایتاً «مصطفی مازح» در سومین روز از ماه محرم سال ۱۴۱۰ هجری قمری (۱۴ مرداد ۱۳۶۸ ه.ش) به طبقه دوم ساختمان محل اختفای رشدی مرتد نفوذ می‌کند. با توجه به این که سلمان رشدی در طبقه سوم ساختمان مزبور مخفی بود، بهترین و سریع‌ترین راهکار ممکن برای عبور از آخرین حلقه امنیتی توسط مصطفی انتخاب می‌گردد. بدین ترتیب که مقادیر قابل توجهی از ماده شدید الانفجار سی ـ چهار را بر خود بسته و روی آن‌ها لباس معمولی خویش را بر تن می‌کند. با مطمئن شدن از درست کار گذاشته شدن چاشنی انفجاری و رابط مربوطه به سمت طبقه فوقانی عازم می‌شود. اما گرمای موجود در ساختمان و حرارت ناشی از پوشش و تحرک زیاد شهید، موجب عمل کردن زودتر از موعد چاشنی و انفجار زود هنگام مواد منفجره، قبل از رسیدن به رشدی مرتد می‌گردد. هر چند که علی‌الظاهر افتخار نابود شدن عنصر خبیث دست پرورده صهیونیسم نصیب «مصطفی مازح» نشد، اما خداوند بهترین و کامل‌ترین مزد و پاداش وعده داده شده خود یعنی شهادت را به وی عطا فرمود. بقایای مطهر پیکر پاکش، هشت ماه در انگلستان باقی ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل و در دوم رمضان ۱۴۱۱ هجری قمری (۲۸ اسفند ۱۳۶۹ ه.ش) در یکی از روستاهای جنوب دفن شد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ 🔻 مثل مولايم دو ماه ازشروع جنگ گذشته بود. يك شب بچه ها خبر آوردند كه يك بسيجی اصفهانی درارتفاعات كانی مانگا تكه تكه شده است بچه ها رفتند و باهر زحمتی بود بدن مطهر شهيد را درون كيسه ای گذاشتند و آوردند. آنچه موجب شگفتی شد، وصيت نامه اين برادر بود كه نوشته بود: «خدايا! اگر مرا لايق يافتی،چون مولايم اباعبدالله الحسين (ع) با بدن پاره پاره ببرhttps://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترور نا فرجام صدام توسط شهید مدافع حرم سیدحمید تقوی فر 🔹حاج حمید نقشه ترور صدام را کشیده بود در آن ترور فرزند صدام 13 تیر خورد. آن زمان در اهواز بودیم، چند روز بعد از این ترور نافرجام حاج حمید در پذیرایی نشسته و تلویزیون نگاه می‌کرد که از شدت خستگی خوابش برد. ساعت حدود 12 شب نارنجکی داخل پذیرایی خانه انداختند. همراه با دخترهایم در اتاق خواب بودیم. با شنیدن صدای مهیب از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید. 🔸در آن حادثه پتو سوخت ولی حاج حمید صدمه‌ای ندید. تکه‌های نارنجک به سقف و دیوار اتاق‌ها پخش شده بود. همسایه‌ سپاهی‌مان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد. 🔸حفاظت احتمال می‌داد که بخاطر ترور صدام که نقشه حاج حمید بود این ترور از طرف منافقین یا نفوذی‌ها انجام شده است. چند روز بعد متوجه شدیم در چند نقطه شهر این اتفاق تکرار شده. آن زمان این مسئله رسانه‌ای نشد. 🔻از طرف حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای نگهبانی به درب منزلمان فرستادند. حاج حمید گفت "نیازی به نگهبانی نیست. برو." آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد. حاج حمید با دیدن سرباز عصبانی شد و گفت "در این هوای سرد نیازی به نگهبانی نیست اتفاقی نمی‌افتد بروید.". 🔺پس از ترور نافرجام حاج حمید برخی از اقوام تماس گرفتند و خبر دادند که صدام برای سر حاج حمید جایزه گذاشته. اقوام از من می‌خواستند که مانع فعالیت‌‎هایش شوم اما هر بار حاج حمید به من اطمینان می‌داد که نگران نباشم و چیز مهمی نیست. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا