eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترور نا فرجام صدام توسط شهید مدافع حرم سیدحمید تقوی فر 🔹حاج حمید نقشه ترور صدام را کشیده بود در آن ترور فرزند صدام 13 تیر خورد. آن زمان در اهواز بودیم، چند روز بعد از این ترور نافرجام حاج حمید در پذیرایی نشسته و تلویزیون نگاه می‌کرد که از شدت خستگی خوابش برد. ساعت حدود 12 شب نارنجکی داخل پذیرایی خانه انداختند. همراه با دخترهایم در اتاق خواب بودیم. با شنیدن صدای مهیب از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید. 🔸در آن حادثه پتو سوخت ولی حاج حمید صدمه‌ای ندید. تکه‌های نارنجک به سقف و دیوار اتاق‌ها پخش شده بود. همسایه‌ سپاهی‌مان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد. 🔸حفاظت احتمال می‌داد که بخاطر ترور صدام که نقشه حاج حمید بود این ترور از طرف منافقین یا نفوذی‌ها انجام شده است. چند روز بعد متوجه شدیم در چند نقطه شهر این اتفاق تکرار شده. آن زمان این مسئله رسانه‌ای نشد. 🔻از طرف حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای نگهبانی به درب منزلمان فرستادند. حاج حمید گفت "نیازی به نگهبانی نیست. برو." آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد. حاج حمید با دیدن سرباز عصبانی شد و گفت "در این هوای سرد نیازی به نگهبانی نیست اتفاقی نمی‌افتد بروید.". 🔺پس از ترور نافرجام حاج حمید برخی از اقوام تماس گرفتند و خبر دادند که صدام برای سر حاج حمید جایزه گذاشته. اقوام از من می‌خواستند که مانع فعالیت‌‎هایش شوم اما هر بار حاج حمید به من اطمینان می‌داد که نگران نباشم و چیز مهمی نیست. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روح صدام شاد باد کاش صدام زنده بود و طعم شیرین آزادی را می چشید حتما فکر می کنید اشتباه شنیده اید. نه، منم حاج رحیم فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع) و می گویم زنده و جاوید باد صدام شما هم بگوئید درود و سلام بر صدام روزی که زنده شد و روزی که مردانه مقابل صد دام ایستاد زمانی که اسیر شدم و از نزدیک صدام را دیدم آرزو کردم ای کاش مثل صدام بودم صدام مرد جنگ بود و نبرد مرد ایثار و فداکاری. ‌‌ما نیروهای گردان حضرت ابوالفضل علیه السلام بودیم که بعد از دو روز درگیری تن به تن در عملیات والفجر مقدماتی اسیر شدیم در حالی که ماموریت شکستن خط دشمن بعثی را برعهده داشتیم. ابتدا در شهر العماره از ما بازجویی می‌کردند. می‌گفتند اسم‌ت چیست؟ اسم پدر بزرگت چیست؟ اسم پدر چیست؟ و در پایان نام خانوادگی. از آن پیر مرد لاغر اندام و نورانی پرسید: شسمک؟ (اسمت چیه؟) گفت صدام . اول اندکی زدنش اما آن صدام نه، او ۱۰۰ دام بود ولی صدام ما حسینی بود. صدام کسی نبود که با این زدن‌ها تسلیم شود . به او گفتند تو صدامی و آمدی به جنگ صدام؟ آن پیر مرد الهی و نورانی صدا زد من صدامم، صدام حسینی و صدام جنایتکار شما صدام یزید کافر است . ✊✊✊✊ ‌روز بعد ما را سوار خودرو ایفاء کردند . در هر ایفاء شش نفر اسیر ایرانی را سوار کرده و پنج نیروی مسلح بعثی بالای سرمان از ما نگهبانی می دادند. بعثی ها با این کار می خواستند تعداد اسرا ایرانی زیاد جلوه کند. صدام آل کثیر (حبیب ابن مظاهر) ما در خودروی جلویی بود. بعثی ها یکسری ارازل و اوباش را به خیابان کشانده بودند و پایکوبی می‌کردند و سنگ و هر چه به دستشان می رسید به سر و صورت ما پرتاب می‌کردند . حبیب ما صدام آل کثیر از گردان شهید دانش شوش در حال عبور از شهر العماره عراق، بلند شد و ایستاد و وسط خودرو و صدا می‌زد الموت علی الصدام. الموت علی الصدام ✊ الموت بالصدام بعثی ها به زور او را نشاندند.‌ عصر یا غروب ما را برگرداندن به محل پلیس العماره . بعثی ها به دنبال فرمانده گردان ابوالفضل می گشتند و می‌گفتند فرمانده گردان ابوالفصل کی بوده؟ همرزمان اسیر می گفتند چه جواب بدهیم؟ چون حاج منصور رضایی را به به عقب فرستاده بودم به بچه‌ها گفتم، بگوید فرمانده گردان ما حاج منصور رضایی است. اما بعثی ها نپذیرفتند. بعثی ها یکی از رزمندگان ما را که خیلی قد بلند و هیکل بود، جدا کردند. به زور به او گفتند تو فرمانده گردانی!!! در زمستان سال ۶۱ در بهمن ماه، صدام و محمد ذیلایی را از غروب تا صبح فردا در حالی که فقط شرت به تن داشتند جلو کولر آبی نگهه داشتند. ولی اسرای ما مجاهدان و رزمندگان تسلیم ناشدنی بودند. صدام بر اثر صدمات این شکنجه ها به درجه رفیع شهادت رسید و محمد ذیلائی جانباز شد و تاکنون نمی‌تواند گردنش را بچرخاند. روح صدام شاد آزاده سردار حاج رحیم آقایی از شهرستان گتوند https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🍂
شهید صدام آل کثیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 غدیر، یک تاریخ است؛ تاریخی که ابتدایش مدینه است، میانش کربلا و انتهایش ظهور میلاد هودج نور، مولی‌الموحدین امیر مؤمنان علی علیه السلام مبارک باد @defae_moghadas2 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔻دلنوشته‌ای از روزهای عاشقی من بودم ، سکوت و تنهایی و مهتابی که قاصدی شد بین من و یاران سفر کرده ام، یارانی شهیدی که در تنهایی نیمه شب، فاصله ها را از میان برداشتند، تا من بغض سالهای اسارت در ارودگاه شیطان را بر تخته سنگ های سخت کوهستان جاری کنم. دیشب بسان شبهای سنگر سر بر خاک سائیدم و یاران شهیدم را هزاران بار به یاری طلبیدم. یارانی که دلتنگ مهربانی و صداقت و یک رنگی شان بودم. قاسم عزیزم تو کجایی تا با لهجه شیرین جنوبی ات لبخند را بر لبان خشکیده من جاری کنی. امیر مهربان در کدامین وادی سکنا گزیده ای تا با "گل پسر " گفتن های مکررت من را دوباره به زندگی زیبای با تو بودن برگردانی. سعید طلایی یادم هست در غوغای آزادی مهران نجوا کنان چه من گفتی، درست در خاطرم هست که از سرزمین رویاها برایم شعری سرودی، تا من در گرما گرم نبرد خون و آتش، گل های سرخ رز را نشانه روم و بر بال فرشتگان شعری برایت بسرایم. سعدی یادت هست درس استقامت را در گام های لرزانم به من آموختی. ناصر تو آرام آرام از زندگی سخت و دشوار دنیا با من سخن گفتی، تا در یک روز سرد زمستانی شکوفه ای بهار عاشق را سرلوحه زندگیت قرار دهی. دیدبان شهیدم، چقدر با تو همزادپنداری می کنم، چه بر تو گذشت در دهه های که بر تخت آهنین تکیه دادی تا استقامت را معنایی دوباره کنی. و چه زیبا به مهمانی یاران پیوستی. نیک می دانم در سالها ایکه در اسارت شیطان بودم فرسنگ ها از شما فاصله گرفتم، و این را می دانم در این سالها هوشیارانه رسم رفاقت را بجا آوردید تا در سکوت شب کوهستان بار دیگر با شما به گفتگو بنشیم. به اندازه همه گل های سرخ دلتنگ دیدارتان هستم. آیا می شود .... داریوش صارمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا