eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 2⃣ نوجوان مبارز حسین را انداختند توی بند نوجوانان بزهکار.😰 صبوری به خرج داد. چند روز بعد صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند، بلند بود.😊 مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد. می گفتند تو به اینها چه کار داشتی؟! شب با سرمای نیمه شب زمستان اهواز بستنش به درخت توی حیات صبح‌منتقل شد بند سیاسیون شکنجه حسین، کار هر روز مأموران شده بود. یکبار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد. نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی و یا این‌که از سقف آویزانش می کردند. پناهش فقط آیات قرآن بود حماسه جنوب - شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 👇👇👇
❣ 🔻 3⃣ دانشجوی انقلابی رشته مورد علاقه اش «تاریخ» بود. سال 1356 در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد. هر روز نماز صبحش را در حرم می خواند. توی مسجد کرامت مشهد جلسات تفسیر قرآن آیت الله خامنه ای را پیدا کرده بود. بچه های دانشجو را به این جلسات می‌برد. اهل مطالعه و تحقیق بود. با اشتیاق می خواند. گاهی با اساتید به شدت بحث می کرد، مخصوصاً اساتیدی که برداشت صحیحی از تاریخ اسلام نداشتند. می گفتند: «اگر حسین در کلاس باشد، ما به کلاس نمی آییم.» اهل تحلیل بود. در دوره ای که گروه های مختلف سیاسی در حال جذب جوانان بودند، با رهنمودهای آیت الله خامنه ای و شهید هاشمی نژاد، ذره ای از مسیر صحیح انقلاب دور نشد. حماسه جنوب - شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 👇👇👇
‍ ❣ 🔻 4⃣ جوان مومن انقلابی 🔴 در سال 1358 مجلس خبرگان قانون اساسی برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد، پیش از آن پیش نویس قانون اساسی در روزنامه ها چاپ شد تا اندیشمندان دیدگاه های خود را بیان کنند. در پیش نویس قانون اساسی اصل ولایت فقیه نادیده گرفته شده بود سید حسین به محض انتشار پیش نویس شروع به مطالعه شبانه روزی کرد. از حدود 20 کتاب و مرجع معتبر برای اثبات نیاز به اصل ولایت فقیه کمک گرفت از جمله کتاب ولایت فقیه امام خمینی. تمام دلایل نیاز به ولایت فقیه را اثبات کرد.حدود وظایف و اختیارات ولایت را از روی کتب معتبر تبیین کرد و بارها با پیش نویس قانون اساسی تطبیق داد که مغایرتی با قوانین دیگر نداشته باشد 🔴 بارها به تهران رفت و با آیت الله جزایری که عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود دیدار کرد، اما در مجلس خبرگان اصل ولایت فقیه مخالفان سرسختی داشت. بار آخر سید حسین جدی تر از همیشه راهی تهران شد. و اینبار به گریه افتاد می‌گفت: بدون ولایت فقیه همه زحمت های انقلاب به باد خواهد رفت، می‌گفت باید روی این موضوع پافشاری شود، با اصرار سید حسین همراه با آیت الله جزایری به دیدار امام رفتند و موضوع را با دلایل مطرح کردند. امام فرمودند دست نوشته های سید حسین در مجلس خبرگان مطرح شود. آیت الله جزایری هم نوشته ها را به شهید بهشتی سپردند و به پیشنهاد ایشان کمیسیون ویژه ای برای بررسی این موضوع تشکیل شد. در نهایت طرحی که از دل دست نوشته های سید حسین بیرون آمده بود خیلی از مخالفان را قانع کرد و تصویب شد. حماسه جنوب - شهدا 👇👇👇
❣ 🔻 5⃣ جوان مومن انقلابی وارد کلاس که شد، نفس نفس می زد. چند نفر از بچه‌ها را خوب می شناخت، گندمکار، درفشان،عباسی، داغری، معمارزاده، آهنگران، بلالی و رضا پیرزاده. به بهانه اینکه نفسی تازه کند، چهره ها را از نظر گذراند. تعدادی از آن ها را برای تدریس انتخاب کرده بود تا کلاس ها را در سطح وسیع تری دنبال کند. کیف چرمی را روی میز قرار داد و دفتر یادداشت را بیرون آورد. بحث را برای این کلاس انتخاب کرده بود. از دو ماه قبل که شروع کرد، هر روز برای آن ها جذابیت بیش تری پیدا می کرد. در ابتدای کلاس یکی از او پرسید: ما هنوز ارتباط بین امام و ولایت فقیه را روشن نکرده ایم. عشق به امام بیش از این‌هاست. پاسخ داد: مشکل ما هم همین است. اگر امام را به اعتبار ولایت فقیه دنبال نکنید، تنها شخصیتی را دوست می دارید که نمی دانید ریشه اش از کجاست .اگر این شخصیت را از دست بدهیم، همه آن ارزش ها هم در نظرتان از بین خواهد رفت. ما در تاریخ و مبارزه جوامع مختلف، شخصیت های زیادی را می بینیم که رهبر خوبی برای مردمشان بودند، اما این جریان تداوم پیدا نکرد. ✅ امام به اعتبار ولایت فقیه دوست داشتنی تر و ماندنی تر است.ولایت فقیه ما را به ائمه وصل خواهد کرد. 🔴 اگر به قرآن و عترت وصل نباشیم، تئوری های جهان علم ما را خواهد بلعید. 📎چرا مارکسیست ها در باتلاق دست و پا می زنند؟ حتی آنها که مسلمان هستند، اما مبانی خود را از ایدئولوژی این ها گرفته اند و در تبیین خود سرگردان شده اند. 🔴 آرامش امام در این است که وصل به خاندان عصمت و طهارت است. حسین در چنین مواقعی که شروع به صحبت می کرد، مسائلی را مطرح می نمود که برای خودش هم تازگی داشت. برای همین به این کلاس ها عشق می ورزید.... تفسیر سوره مبارکه فتح با بیان زیبای شهید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
آنڪہ مــــادر شده ایـــــن واقعہ را مےفهمـــــد بعدِ این حادثه فرزند نیاید سخت است ... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توضیحات برادر عزیز جناب حاج رحیم راسخ از همراهان کانال ، در خصوص شهید سید حسین علم الهدی 👇 🔻 درود خدا بر شهدا خاطره ای از شهیدحسین علم الهداء بچه محله و مسجدی قدیمی دوران نوجوانی وقبل انقلابم. روحش شاد قبل ازانقلاب بنابر دلایلی روزها کار می کردم و درسم را شبانه می خواندم. صاحب کارم مرحوم حاج آقامحمد افضلان تاجر سرشناس خیابان کاوه اهواز، موتور هندا ۷۰ را برای کار وصول مطالبات از مشتریها در اختیارم گذاشته بود. روزی برای پیگیری کار به منطقه کوی یوسفی رفتم و پسر دائی کوچکم را همراه خود بردم که در منطقه یوسفی برخوردیم به تظاهرات و در کنار تظاهرکنندگان حرکت می کردیم وشعار می دادیم که ماموران حکومت نظامی حمله کردند و جمعیت متفرق شده پسر دائیم از موتور پیاده شد که فرار کند او را دستگیر کردند. در بازجویی ها گفته بود با من آمده برای تظاهرات چون کوچک بود گفته بودند باید پسر عمه اش خود را معرفی کند تا آزادش کنیم. لذا پدرم گفت برو خودت رامعرفی کن تا بچه مردم را آزاد کنند‌. با ساک کوچکی رفتم میدان لشکر۹۲ که کنار پارک کودک و زورخانه بود خود رامعرفی کردم چند روزی گرفتار بودم. شب می بردنم کلانتری۵ کمپلو روزها برای بازجویی به لشکر برمی گرداندند. یک روز که در محوطه برای بازجویی منتظر بودم ناگهان دیدم شهید حسین علم الهداء را آوردند. زمانی که از کنارم می گذشت آستینش بالا بود و معلوم بود که تازه وضو گرفته. آرام بهم گفت من حمید علم الهداء هستم .مانده بودم که منظورش چیست من که کامل ایشان و خانواده محترمش را می شناسم. ناگهان به لطف خدا چیزی به ذهنم افتاد که منظورش این است اگر در بازجویی از شما چیزی در مورد من سوال کردند نام من حمید هست نه حسین. (سید حمید برادر کوچکش بود) پس از چند دقیقه سید حسین رفت در زورخانه محل بازجوی و شکنجه. ماموری مرا صدا کرد رفتم جلو و من را کنار پله های زورخانه نگه داشت صدای یازهرا(ص) و یاحسین(ع) همراه ناله شدید می آمد. مامور کمی در را باز کرد تا صحنه شکنجه را ببینم. حسین به سینه روی زمین درازکش افتاده بود و هربار با وسیله ای شبیه باتون سیاه که دست یک نظامی هیکل درشت با چهره وحشتناکی بود ضربه ای به او می‌زد و بیش از نیم متر از سطح زمین بلند شده و باز به زمین می خورد. من را برده بودند تاصحنه شکنجه را ببینم و بترسم و اگر اطلاعاتی دارم در اختیارشان قرار بدهم. ازقضا شهید علم الهداء و جمعی از مبارزین قبل از انقلاب که کار تکثیر اعلامیه ها را انجام می دادند و دائم در منزل مرحوم پدر بزرگ حمید کاشانی که دیوار به دبوار منزل پدری من بود رفت و آمد داشتند که آنها را کاملا می شناختم. مامور دائم می گفت این را می شناسی من باحالت گریه می گفتم نه بخدا من برای خرجیم روزکار می کنم. شب درس می خوانم و ایشان را نمی شناسم. خداوند لطف کرد و من اعتراف نکردم بعد از چند بار سوال کردن و تهدید به شکنجه بحمدالله باورش شد که من چیزی نمی دانم و من را به زندان کارون منتقل کردند. ولی آن صحنه شکنجه برای من خیلی وحشتناک بود و بعداز ۴۰ سال هیچگاه از خاطرم پاک نمی شود. در زندان کارون هم باز با شهید هم بند شدم. یادم هست که برای اینکه در مورد ایشان به مامورها چیزی نگفتم از من تشکر کرد. در زندان برای اینکه شعار می دادیم و همه کاره بچه ها شهیدعلم الهدی بود. مسولین زندان برای تنبیه ما بندمان را عوض کرده و شهید بهمراه تعدای از بچه ها که سن کمی هم داشتیم به بند محکمین مجرم که اکثر آنها افرادی خلافکار با چهره های خشن بودند منتقل کردند. چند روزی نگذشت که رفتار و حسن اخلاق شهید بر هم‌بندیهایی که مامورین ما را برای تنبیه پیش آنها انداخته بودند تاثیر گذاشته ما را در شعار دادن همراهی می کردند و آنها هم با ما شعارهای انقلابی سرمی دادند لذا مامورین زندان ما را به بند دیگری منتقل کردند و ۴۵ روزی که من بازداشت بودم شهید علم الهداء را می دیدم که میدان دار تمام برنامه های زندان بود و ماموران زندان را کلافه کرده بود. با شعار مرگ بر شاه همه زندانیهای سایربندها ایشان را همراهی می کردند. روحش شاد یادش گرامی باد. رحیم راسخ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1