✨رفتن به کمک روستاییا و چیدن محصول کشاورزیشون 🌾 و ساختن خونه 🏡 براشون که با جهاد سازندگی می رفتیم خودش حکایتی داره که اونو دیگه نمی گم 😉
❣۹
🎤 خب ظاهرا عجله هم داری، ولی قرار بود تا آخرش باشی و ما رو ار داستان زندگیت بی نصیب نذاری پ. حالا هم که داریم میرسم تو سالگرد شروع جنگ و کلی حکایت داری لابد
❣الانم سر قولم هستم، نگران نباش😂
.. بالاخره تا به خودمون اومدیم و داشتیم از انقلاب خوشکلمون لذت می بردیم که صدای خمپاره ها 💣 و هواپیماهای 🛩 صدام لعنتی👺ِ....، شهرمون رو بهم ریخت 😠
🌷 داستان جدیدی برامون شروع شده بود و نمی دونستیم آخرش کجاست. حالا دیگه موقعاش بود که بشیم سرباز 👷🏻 انقلاب و جلوشون رو بگیریم ✨
خودم رو با هر دردسری بود به آبادان 🏭 رسوندم. از مظلومیت بچه هایی که اونجا بودن اشکم 😭 در می اومد. حتی لباس رزم هم نداشتن. 😔 ولی بی بهونه می جنگیدن و شهید می شدن
با لباس شخصی و یه تفنگ درب و داغون از شهرها دفاع می کردن. اینجاشو خودتون برید بخونید که بچه ها چی کشیدن 🔹🔸🔹ولی ایستادن 👊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣۱۰
❣ اومده بودم مرخصی تا سری به مادرم اینا بزنمو برگردم.
یه حسی بهم می گفت این آخرین دیداره😢 . منم سیر نشستم و همه رو نگاه کردم و وصیتنامه ای 📝 هم نوشتم و تو جیبم گذاشته و راه افتادم.
🌼رفتن به آبادان سخت شده بود و باید مقدار زیادی رو پیاده🚶تو نخلستونها 🌴🌴🌴می رفتم. خب تنهای تنها 🚶 بودم و اونجا رو هم نمی شناختم. راه رو هم گم کردم 😁
اون روزها همه جا رو با خمسه خمسه 💣 می زد. حالا چی هست بماند! حتی به درختا هم رحم نمی کردن❗
🌷شانس ما رو میگی! یه خمپاره اومد و چند متری ما و خورد زمین و 💥🔥 بله جاتون خالی،
ما هم شدیم 🍃 مجروح و بعد هم شهید 🌷
چند روزی همونجا افتادم تا اینکه دو سه تا سرباز ارتشی 👷🏻👷🏻 منو پیدا کردن و به بچه های مسجدمون تو آبادان خبر دادن و بقیه ماجرا....
😊 اگه اون وصیتنامه تو جیبم نبود اصلا نمی تونستن منو شناسایی کنن 😯 از بس جونورا ......بماند
❣۱۲
❣وصیتنامه خونی 💌 منو به مادرم اینا دادن و الان سالهاست که تو یه قاب شیشه ای یادگاری از من مونده 🌹
☘ خب اگه اجازه بدید دیگه باید برگردم که وقتم تمومه ☺
🎤 دعاتون می کنم عاقبت بخیر بشید به شرطی که شما هم یه فاتحه مشتی برا همه اینوری ها بخونین 😌
🌿خدا نگهدار 😊👋🏻 شما باشه🌿
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣۱۴
14.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣یادوخاطره ۸ سال دفاع مقدس
گرامی باد
پیشا پیش هفته دفاع مقدس را به تمامی عزیران رزمنده خانواده شهدا و مفقودین گرامیباد عرض میکنم.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ روزی بهاتفاق پدر و مادر شهید سر زمین کشاورزی رفتیم. هوا خیلی گرم بود. یادم رفته بود آب یخ ببرم. قصد رفتن به خانه داشتن برای اوردن آب که حسن رسید.
کلمن آب یخ جبهه در ماشین بود.
دست بردم که آن را بردارم که صدایش بلند شد که،
چکار می کنی حاجی؟!
گفتم برای پدر و مادرت میبرم .
کلمن را از دستم گرفت و گفت:
"این بیت الماله"
هرچی خواستید از خانه ببرید.
#سردار_حسن_درویش
حاج محمدعلی تنومند
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣