21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂
🌺 مبعث نبی مکرم اسلام
مبارک باد 🥀
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🍂
❣شهيد همت:
از طرف من به جوانان بگوييد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپا خيزيد و اسلام خود را دريابيد.
❣انسان يک تذکر در هر 4 ساعت به خودش بدهد، بد نيست.
❣بهترين موقع بعد از پايان نماز، وقتی سر به سجده مي گذاريد، مروری بر اعمال از صبح تا شب خود بيندازد، آيا کارمان برای رضای خدا بود.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🍂
━•··•✦❁🌹❁✦•··•━
❣از #وصیتنامه شهید
عبدالرحمن سلیمانپور
خدایا! 🤲
به تو پناه میبرم از روزی که نه مال انسان، سودی میرساند و نه اولاد فریادرس او میباشد.
پناه میبرم به تو از روزی که چشمها حیرت زده گردند وبدنها لرزان از هول قیامت.
و بتو پناه میرم از روزی که نامه اعمالم را بر من عرضه کنند و ببینم که هیچ زاد وتوشه ای با خود ندارم و از تو میخواهم که امیدم را به فضل و رحمتت قطع نگردانی.
🌷الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک
برادران عزیزم!
✨ شمایی که به تمام معنی ایثارگرید، جنگ را فراموش نکنید. جنگ را سرلوحه همه کارهایتان قرار دهید.
با تمام وجودتان بجنگید، شرف و عزت دینتان و شکست وذلت دشمنانتان، آنانکه به شما تجاوز کردند وآنانکه حمایت کردند، در این جنگ است هرگز سر تسلیم فرود نیاورید که خشم و غضب الهی بر شما مستولی گردد .
✨از مرگ نهراسید که "ان الموت طالب و مطلوبً" هر کجا باشید مرگ به سراغتان می آید، پس چه بهتر که در میدان جنگ و جهاد و در این پیکار حق و باطل مرگتان را خود انتخاب کنید.
خوشا بحال آنان که شهادت پایان این زندگی دنیویشان باشد.
✨امام را، این رهبر، این نمونه تقوی و این بتمام معنا عبدصالح را تنهایش نگذارید. قدرش را بدانید، یارش باشید و سربازش و گوش بفرمانش.
✨اگر بر بنی اسرائیل مائده آسمانی نازل شد بر شما شیعه هم این مائده الهی بسی پر ارزشتر و بالاتر از مائده بنی اسرائیل است. کفران این نعمت شرمندگی در دنیا و عذاب آخرت را نصیب شما خواهد کرد.
به امام عشق بورزید که محبت اولیاء خدا، محبت اهل بیت و عشق بخداست.
✨ در زندگیتان خود محور نباشید، مردم را از خود طرد نکنید، کارتان را برای رضای خدا انجام دهید وهمیشه تسلیم امر او باشید.
امانت خداوند
عبدالرحمن سلیمانپور
۶۳/۱۲/۱۶
━•··•✦❁🌹❁✦•··•━
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ خدایا!
های و هوی بهشتیان را می شنوم.
چه غوغایی!
حسین به پیشواز یارانش آمده.
چه صحنه ای!
فرشتگان! ندا در دهید،
همرزمان ابراهیم(ع)،
همراهان موسی(ع)،
یاران عیسی(ع)
و همگامان خمینی(ره)
از کربلا آمده اند.
چه شکوهی!
خدایا! به محمد(ص) بگو پیروانت حماسه آفریدند؛ به علی(ع) بگو شیعیانت قیامت برپا کردند و به حسین(ع) بگو خونت هنوز می جوشد.
بگو از آن خون ها سروها رویید و ظالمان سروها را بریدند،
....اما باز هم سروها می رویند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ از یاد شهیدان غفلت نکنیم
رهبر معظم انقلاب
#نماهنگ
#کلیپ
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣
🔻یاد شهیدان بودن
برای ما توفیقیست ناگفتنی، اگر بدانیم و بهره بگیریم.
حضور شما خوبان در این مجموعه های مجازی، که با پای خود می آیید، توفیق دیگریست که باز باید، قدردان آن بود و شکر گزار خداوند.
بر آنیم تا با همفکری شما عزیزان، فضای موجود را مفیدتر از پیش کنیم و ملتزم تر و بهتر از قبل به شهدا بپردازیم و به روزمرگی نیفتیم.
°°°°°
دو سه شبی است که برای تکمیل پانویس شهیدی در کتابی، دنبال اطلاعات اولیهاش افتادیم و وارد وادیی شدیم که دنیایی سخن از ناگفته ها و ناشنیده هایش داشت.
"استاد شهید علی جمالپور"
همانی که ظاهر او را در جنگ دیده بودیم و متعاقب آن، خبر شهادتش را.
سال ۹۶ یا ۹۷ بود که در یادنامه اش حضوری پیدا کردیم و چند کتابِ هدیهای، که گوشه کتابخانه قرار دادیم تا در فرصتی، تورقی بزنیم. و این فرصت با همان پانویس دست داد و اینک در دنیای این شهید غور می کنیم و شما در روزهای آینده، همراه ما خواهید بود و از باغ او میوه خواهید چید.
°°°°°
گفتگویی که در واپسین روزهای قرنی که پدیده دفاع مقدس در آن اتفاق افتاد ارسال می شود، از کتاب "ذکر جمیل" است که با همت برادر عزیزمان محمد مالی به انجام رسیده و برگرفته از گفتگوی ایشان با حاج محسن نوذریان، همان محسنی که یادگار شهدای اطلاعات قرارگاه نصرت است و این روزها در داستان پل شحیطاط نامش در کنار شهدا می درخشد.
همراه باشید با این گفتگوی جذاب شهدایی
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کانال حماسه جنوب/شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣
🔅 #ذکر_جمیل 1⃣
استاد شهید علی جمالپور
در کلام محسن نودریان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
🔅 موافقید از شهید علی جمالپور صحبت کنیم؟
صحبت کردن درباره على جمالپور، خیلی سخت است، چون حد من نیست. اصلا بیان ابعاد شخصیتی او در توان و کار شناختی من نیست. من کارم خیلی ساده تر از این هاست، مثلا باید به من بگویند این محله، این منطقه و این شهر را شناسایی کنم این که از من بخواهند ابعاد شناختی آدمی مثل على جمالپور را تحلیل کنم از من بر نمی آید چون علی ابعاد زیاد و عمیقی داشت.
🔅شکسته نفسی می کنید، شما از دوستان نزدیک شهید علی جمالپور بودید، می خواهم از اولین تصاویری که از شهید در ذهنتان نقش بست برایمان بگویید؟
شخصیت جمالپور خیلی برای من جذاب بود. یک بار در یکی از سال های پیش از انقلاب بود که در وضوخانه مسجد جزایری، آمد وضو بگیرد، دیدم رفت کنار، یک شانه ساده قدیمی را از توی جیبش در آورد تا فرق سرش را از دو طرف باز کند، که مسحش درست در بیاید. مساله شرعیش هم همین است که کسانی که موی بلند دارند باید جوری مسح کنند که سرشان رطوبت گرفته و مسح به طور دقیق صورت گیرد خیلی برای من جالب بود، من علی را نمی شناختم، اولین بار بود او را می دیدم. اگر بخواهم به ظاهر توصیفش کنم، علی تیپ نمی زد، طبیعیش همین شکلی بود، موهای بلند فر، شانه ای که به دقت در کار باز کردن فرق سرش کمک می کرد و آدمی که به دقت تلاش می کند وضویش را صحیح بگیرد. خیلی برای من جالب بود.
🔅چرا نحوه وضو گرفتن على جمالپور برایتان جالب بود؟
سال های قبل از انقلاب است. آن هم در دوره روشنفکری آن زمان من یک آدم معروفی را می شناسم که در همان زمان دوستش آمده بود، زنگ خانه شان را زده و کارش داشت. برادرش می گوید که دارد نماز می خواند. او هم یک سیلی به گوشش می زند. ببینید او نمی خواست که نماز خواندش را هم در خفا بفهمند. نماز خواندن در آن دوره خیلی غریب بود. مثلا در دانشگاه یکی از دغدغه های بچه های مذهبی این بود که چطور در آن فضای روشنفکری نماز بخوانند که کسی نفهمد. در آن موقعیت، عصر جولان چپ که خیلی ها مرعوب آن فضا می شدند و اتفاقا انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین هم در آن سال رخ داد، در آن موقع اگر نماز می خواندیم یا قرآن، انقلابی محسوب نمی شدیم. در آن شرایط على آمده جلوی من دارد با شانه فرق سرش را باز می کند و من تعجب کرده بودم که این کیه! به هر حال این تصویر در ذهن من حک شد.
ادامه دارد
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کانال حماسه جنوب/شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣
🔅 #ذکر_جمیل 2⃣
استاد شهید علی جمالپور
در کلام محسن نودریان
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
🔅 تصویر بعدی چطور به پازل ذهنی شما اضافه شد از علی جمالپور؟
از سال های پیش از انقلاب صحبت می کنیم. یک بار آمدم مسجد جزایری، مسجدها خیلی خلوت بود. اصلا مسجدها مرده بودند. شما مسجدی نمی دیدید که بیست نفر آدم در آن نماز بخوانند. خیلی کم. اکثرا تعطیل بودند. مسجد جزایری هم در حال سازماندهی و تشکیل بود با چند نفری. هنوز مغرب نرسیده، عصر بود. آقای جزایری هم خیلی جوان بود و تازه آمده بود، حاج آقا جانمازش را پهن کرده و نشسته بود. هوا هم خنک بود و نماز در شبستان نبود، قالی ها را در حیاط مسجد انداخته بودند. من دیدم آن پسری که گفتم شانه را گرفته بود تافرق سرش را در آورد، داشت با آقای جزایری درباره کتاب عدل الهی استاد مطهری بحث می کرد و نقدهای جدی به کتاب دارد.
همینطور ماندم در حال تعجب بعد اصطلاحاتی که به کار می بردند، حسن و قبح عقلی و نظام احسن و شرور عدمی و تعابیری که در کتاب بود و من نمی دانستم چیست. ولی با خودم می گفتم این جوان ۱۴، ۱۵ ساله مگر چقدر سواد دارد. بعد هم نقد می کند کتاب استاد مطهری را و از پاسخ های آقای جزایری هم قانع نمی شد. تا جایی که آقای جزایری درآمد گفت؛ من کاری به مطهری ندارم، من حرف خودم را می زنم، این نظر خود من است.
سوالات زیادی در ذهنم ایجاد شد آن روز که این جوان کیه و از کجا آمده و چطور به این سطح رسیده است.
در ذهن ناخودآگاهم تصویری که از علی جمالپور داشتم بزرگتر می شد.
🔅 مایلم تصویر بعدی که از جمالپور در ذهنتان ایجاد شد را برایمان توصیف کنید؟
سال اول، دبیرستان شاپور بودم. آن جا کسانی مثل آقای سیدزاده را داشتیم که ریاضیات جدید درس می داد و سخنران قهار و انسانی وارسته بود، کلام، مشی و رفتار او درس بود. خاطرم هست با دو دست روی تخته سیاه دایره ای را می کشید که با پرگار نمی شد کشید و قبلش بالایش می نوشت بسم الله. . .
این چیزها بود که ما را که می خواستیم هویتمان وجاهت پیدا کند، جذب می کرد. در آن مدرسه آقای آذرسا، با بقال شوشتری ها، حاج مجید شالباف، عسگرزاده و فتوحی که من چون خطم خوب بود می رفتم خانه شان، روبروی خانه شهید علم الهدی و روزنامه دیواری مذهبی می نوشتم هم بودند.
در چنین فضا و دبیرستانی دیدم که برای علی با موضوع بحث توحید صفاتی و افعالی، سخنرانی گذاشته اند و این آدم بسیار زیبا و مسلط در دبیرستانی که انقلابی ترین دبیرستان اهواز بود سخنرانی کرد. یک نوبت نه، بلکه حداقل سه نوبت...
ادامه دارد
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کانال حماسه جنوب/شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
پيشانی بند بسته، پرچم دست گرفته بود و بی سيم رو هم روی كولش.
خيلی بانمك شده بود.
گفتم: خودت رو
مثل علم درست كردی؟
می دادی رو لباست را هم بنويسن.
پشت لباسش رو نشون داد نوشته بود:
«جگر شير نداری سفر عشق مرو! »
گفتم: به هر حال، اصرار نكن .
بيسم چی لازم دارم ولی تو رو نمی برم؛چون هم سن ات كمه،
هم برادرت شهيد شده!
با ناراحتی دستش رو گذاشت روی كاپوت ماشين و گفت:
باشه، نميام ولی فردای قيامت شكايتت رو به حضرت فاطمه زهرا«سلام الله علیها»
می كنم، می تونی جواب بده!
گفتم: برو سوار شو.
**
تو بحبوحه عمليات پرسيدم: بيسيم چی كجاست؟
گفتن نمی دونيم، نيست. به شوخی گفتم: نكنه گم شده، حالا بايد كلی بگرديم تا پيداش
كنيم. بعد عمليات نوبت جمع آوری شهدا شد.
بعضی ها فقط یه گلوله یا ترکش ریز خورده بودن.
يكی از شهدا تركش سرش رو برده بود، وقتی برگردونديمش پشت لباسش نوشته بود:
«جگر شیر نداری، سفر عشق مرو»
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣