eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
ويز ويز گلوله‌ها تمامي نداشت. با چند خيز نفس گير، سنگر عوض كرد. رگبار عراقيها ول كن نبود. چند نفر به او نزديك شده بودند. حسين يك هو مثل پلنگ از جا كنده شد. اين بار از پشت سنگر ميتوانست نارنجك را پرت كند. درد گوشش بيشتر شد. خون راه افتاده بود.ازموج انفجاربود.احساس ميكرد به خوشبختي نزديك شده است. در عالمي ديگر فرو رفت. رگبار عراقيها كه بيشتر شد، از جا كنده شد. تا به سنگر بعدي برسد، هزار بار مرد و زنده شد. حسين چشم چرخاند رو به آسمان. انگار كسي صدايش ميزد. قلبش بد جوري ميتپيد. صورتش گُر گرفته بود. نگاهش عراقيها را ميپاييد، اما وجودش در عرش و شادي وصف ناپذير سير ميكرد.«نزديكي به خدا چقدر لذتبخش است. همه شيريني لحظات گندمكار و پيرزاده اكنون نصيبم شده است. مرگ در نظرم خوار و ذليل شده. ترس چه كمرنگ شده است.» دور و بر حسين لبالب دود و گرد و خاك بود. انگار فرمانده عراقي متوجه شده بود كه تنها با يك ايراني رو در روست. غرور حسين انگار بد جوري عراقيها را جوشي كرده بود. با اين جنب و جوش حسين،تمام هيبت تانكها در نظر فرمانده عراقي كم رنگ شده بود. بي تاب بود تا حسين را از پا در آورد. شده بود مثل سگ هار. اشاره ميكرد كه هم چنان به سمتش شليك كنند. گلوله ها كه نوك خاكريز را شخم ميزدند، حسين سرش را ميدزديد. انگار همه عراقيها را به بازي گرفته بود. حسين آخرين موشك را در موشكانداز قرار داد. همان تانكي كه حكيم را نشانه رفته بود، جلوتر از همه پيش ميآمد. عراقيها سرمست بودند. انگار حسين را فراموش كرده بودند. حسين گذاشت كه تانك نزديكتر بيايد. ً يقينا از پنجاه متري خطا نميكرد. دوست داشت آن تانك را به آتش بكشد تاهنگام شهادت، قتلگاهش با شعله هاي آتش روشن شود. يك عراقي پشت مسلسل روي تانك نشسته بود. چشم تيز كرده بود تا هر جنبنده اي را به رگبار ببندد. چشمش كه به حسين افتاد، تعجب كرد. لحظه اي تأمل براي حسين كافي بود. نفس در سينه حبس كرد. اين بار هم كلاهك تانك را نشانه رفت. لحظه اي بعد تير بارچي پرت شد، هوا. فرمانده عراقي فرياد ميزد. تانكي كه جلو كشيده بود، آماده شليك شد. لوله تانك را پايين آورد. شليك كه كرد، سنگر حسين متلاشي شد. با موج انفجار پيكر حسين پرت شد هوا و افتاد كنار سنگر. حسين دراز به دراز افتاد. يك باريكه خون از پيشاني اش سر خورد رو صورتش. چشمش رو به آسمان باز بود. وقتي به هوا پرت ميشد، چفيه از دور گردنش باز شد و افتاد رو صورتش. اين بار كه خنده در لبش باز شد، براي هميشه ماندگار شد. نور آتشي كه با موشك حسين از تانك عراقي زبانه ميكشيد، تا سنگر حسين قد كشيده بود. اكنون حسين و يارانش ً كاملا نوراني شده بودند. تانكهاي عراقي توقف كرده بودند. ديگر تمايلي به پيش روي نداشتند. بادي ملايم ميوزيد. گاه چفيه حسين را پس ميزد تا چهره اش نمايان شود. حسين زيبا رو شده بود. سكوت دشت هويزه را فرا گرفت. شب صحنه نبرد را در سياهي خود جاي داد، جز سنگر حسين و يارانش. پايان ━•··‏​‏​​‏•✦❁❁✦•‏​‏··•​​‏━ ✒️ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ۱۱۹
سلام سردار بی‌دست! 👌نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم 🏴روزمسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، ومیهمان ما بودی!؟ 🏴یا روزحبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی مابودی!؟ 🏴یا روزقاسم چون اسمت قاسم بود!؟ 🏴یا روزعلی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟ 🏴یا روزعباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟ 👌چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم 👌سردار دلها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" می‌رسیم تو را یاد می کنیم... دلتنگ توایم ای عصاره‌ی تمام شهدا https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 @Fzh553 با سلام خدمت همراهان بزرگوار کانال شهدا و عرض تسلیت ایام و لیالی سوگواری سالار شهیدان ، همانگونه که مستحضر هستید کتاب سفر سرخ ، زندگینامه شهید والا مقام سید حسین علم الهدی با همراهی شما عزیزان به پایان رسید. از آنجاییکه بنا داریم همواره کتب مربوط به زندگی شهدای عزیزمان را در این کانال معرفی و نشر دهیم ، از شما بزرگواران خواهشمندیم تا نظرات ، پیشنهادات و انتقادات خود را به آیدی داده شده ، ارسال و در هر چه بهتر شدن کانال شهدا ، ما را یاری بفرمایید. با تشکر @Fzh553
اربٰابُنـــٰا .... تا زنده ایــم ، شور حسینی، شعـــار ماست این سبک زندگــــی، سند افتــخار ماست.... 🌼از دور سلام صلی الله علیک یا مولای ، یا ابا عبدالله https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهادت: ۹۴/۸/۱ مصادف با تاسوعای حسینی روایتگری شهید محسن حججی،برای دوست و همرزم شهیدش: منطقه ای که بودیم، لوله کشی آب وجود نداشت. آب مصرفیمون رو با یه بشکه 200لیتری میرفتیم ازچاه می آوردیم... اکثر اوقات که خستگی کار بهانه میشد برا فراموش کردن آب . پویا بدون اینکه حرفی بزنه باتمام خستگی که داشت میرفت آب می آورد... هیکل رشید و قشنگی داشت... مثل عباس... قرارشد تاسوعا بریم عملیات... جنگید... تاجواب سقایی کردن هاشو گرفت... موشک که خورد، از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل عباس...  از روی مرکب... عصر تاسوعابود... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🏴🚩🏴🚩🏴🚩 لا یوم کیومک یا اباعبدالله 🏴 در زیارت منسوب به ناحیه ی مقدسه حضرت حجة عجل الله تعالی فرجه می فرماید: 🔹اگر زمانه مرا به تاخیر انداخت ونتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بجنگم، ولی هر صبح و شام دریاد تو سرشک غم از دیده می بارم و به جای اشک خون می گریم... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علاج تشنگیم را فرات هم نکند تنور سینه ی من داغ کربلا دارد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️ در هجران فرزند ، برادر و دوست آنچه بر اباعبدالله گذشت را به یاد آرید. لب‌های عطشان را ، فرق‌های شکافته و دست‌های بریده و سرهای جدا از پیکر را ، جگرهای تکه‌تکه و چهره‌های خونین و سینه‌های پر درد و دیدگان گریان را ، سرباز شش ماهه و حبیب صلابت را و شیرزنی قهرمان را که بار تمامی این مصائب را بر دوش می‌کشید. آری اگر اشک می‌ریزید بر حسین(ع) اشک بریزید که دیده‌های گریان بر حسین(ع) ، امان بر آتش اند ..... فرازی از وصیتنامه عارف شهید: https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🏴اَیُّها الْاَرباٰب ... شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند چقدر گریه کن کهنه کار داری تو... اَنَا مَجنوُنُ الْحُســــیــــن .... از دور ســـلام ... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
آجرک الله یا صاحب الزمان بیا که بدون تو سخت تنهاییم حجاب دیدن تو غالبا خود ماییم برای عالمیان مژده سحر هستی فقط نه منجی ما ، منجی بشر هستی جهان بدون ظهورت به ظلم محکوم است دعای آمدنت اشکهای مظلوم است https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️ اگر تقوا نباشد اکثر عبادات به خاطر غیر خدا می شود، نماز را طوری بخوانید که بدانید با خدا چه می گویید..... مبادا عبادات مان بندی باشد که ما را از راه سعادت بازدارد، بدین واسطه که فکر کنیم خیلی آدم خوبی هستیم. عبادات ما باید پله ای برای صعود ما به درجات و کلاسهای بالاتر باشد. 🔸 فرازی از وصیت نامه ی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1