🍀🌺🍀🌺🍀
قبلاً در سه پست از شهید فرخی نوشته ام. با عکس ها و تصاویر مختلف. اینجا و اینجا. حتی صدای او را که از بخش فارسی رادیو عراق پخش شده بود ، برای مخاطبین الف دزفول در سایت منتشر کردم. اینجا.اما مطلبی که برای اولین بار در خصوص این شهید عزیز از زبان یکی از همرزمان آزاده ی او شنیدم را در سالروز شهادتش برایتان روایت می کنم. ماجرا از زبان همرزم آزاده اش بشنوید:
#پیگیر_باشید 👇
@defae_moghadas2
❣
☘🌺☘🌺☘
#من_مسئول_هستم
به مناسبت ۱۷ مرداد ماه سالروز شهادت معلم شهید «محمد فرخی راد»
کلاس های سوادآموزی را همان روزهای اول اسارت راه انداخت. امکاناتی که نبود. از هر روشی که می شد به اسرا سواد یاد داد استفاده می کرد. از نوشتن با گچ و ذغال روی کف سیمانی آسایشگاه تا خط کشیدن با چوب روی خاک های کف محوطه اردوگاه. گاهی هم جعبه های خالی تاید را می گذاشت توی آب خیس بخورد. بعد لایه لایه جدا می کرد و از آنها به عنوان کاغذ استفاده می کرد و کتاب فارسی و ریاضی دبستان طراحی می کرد.
او را همیشه به خاطر داشتن یک تکه مداد شکسته یا یک خودکار که کِش رفته بود، می گرفتند و به شدت شکنجه می کردند. گاهی ساعت ها او را زیر مشت و لگد و کابل و چوب می گرفتند و آنقدر می زدند تا خودشان خسته و نیمه نفس می افتادند روی زمین!
در چندماهی که با هم بودیم، روز بدون کتک نداشت. به خاطر فعالیت های مکررش توی دید عراقی ها بود و هر بار به بهانه ای او را می زدند. خوب هم می زدند. گاهی وقتی او را به آسایشگاه می آوردند نای حرکت نداشت. اما بلافاصله لبخند می زد و خود را سرحال نشان می داد و نمی گذاشت روحیه بچه ها خراب شود.
#پیگیر_باشید 👇
@defae_moghadas2
❣
☘🌺☘🌺☘
چندین بار به او گفتم: «مَش مُحَمد! چرا آخه اینقده اصرار داری به معلمی! خب این بساط کلاس و درس رو جمع کن! اینا بالاخره یه بلایی سرت میارن!»
برای کارش دلایل زیادی داشت. اینکه نباید فرصت را تلف کنیم. اینکه معلوم نیست چند روز اینجا اسیر باشیم و آینده نامعلوم است. باید از فرصت ها استفاده کنیم. برای روحیه بچه هم خیلی مفید است.
به شدت نگران حالش بودم. کارش ابتکار خوبی بود و معجزه وار روحیه ها را عوض کرده بود، اما من نگران جانش بودم . می ترسیدم بلایی سرش بیاورند. یک بار که به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود، باز هم تاب نیاوردم و همان سوال قبلی را پرسیدم. حتماً باید اتفاقی برات بیفته؟! دیگه نمی خوای تمومش کنی؟! سرش را انداخت پایین و گفت: « احتمال دارد دولت حقوق معلمی ام را به خانواده ام بدهد. من در مقابل آن حقوق مسئول هستم. من باید اینجا کار کنم تا نانی که فرزندانم می خورند حلال باشد."
#پیگیر_باشید 👇
@defae_moghadas2
❣
☘🌺🍀🌺🍀
تمام بدنم به لرزه افتاد از این جواب. مات و مبهوت نگاهش می کردم. بعدها چندبار دیگر هم به مناسبت شکنجه های رنگارنگ و اعتراض من، همین پاسخ را تکرار کرد.
خدا می داند هنوز صلیب سرخ ما را ندیده بود. هنوز نمی دانست دولت حقوقش را به خانواده اش می دهد یا نه. آن طوری که می گفت، یک پسر و یک دختر داشت و یک توراهی که هنوز به دنیا نیامده بود. هنوز حتی نامه ای هم به ایران نفرستاده بود و نامه ای نگرفته بود که مطمئن شود، حقوقش را به زن و بچه اش می دهند یا نه! اما در اسارت و در زیر شکنجه های وحشیانه بعثی ها هم احساس مسئولیت می کرد.
چه خوب بود این جمله تکان دهنده ی شهید فرخی را بالای میز هر مدیر و سردر ورودی هر اداره و ارگانی می نوشتند و بدان عمل می کردند
#پیگیر_باشید👇
@defae_moghadas2
❣
☘🌺☘🌺☘
شهید محمد فرخی راد، متولد ۱۳۳۸ در مورخ ۲۶/۴/۱۳۶۱ در عملیات رمضان به اسارت نیروهای بعثی درآمد و پس از دو سال تحمل شکنجه های وحشیانه دشمن بعثی که عمدتاً بخاطر برگزاری کلاس های نهضت سوادآموزی بود، در زندان های رژیم بعث عراق در مورخ ۱۷/۵/۱۳۶۳ به شهادت رسید و پیکر مطهرش در عراق به خاک سپرده شد و در مردادماه ۱۳۸۱ به شهرستان دزفول رجعت و در مزار یادبودش در گلزار شهدای شهیدآباد به خاک سپرده شد.
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_و_شهدا_صلوات
@defae_moghadas2
❣
❣ بشر امروز در جهانی زندگی می کند که دنیای تضاد نام دارد. زیرا از یک طرف حرف از قانون گذاری و انسانیت و بشر دوستی و صلح و عدالت و برابری می زند و از طرف دیگر به خیانت و جنایت و آدم کشی میپردازد. از یک سو بنگاه حمایت از حیوانات تاسیس می کند و تظاهر به عاطفه می کند و برای آنها بیمارستان و درمانگاه بنا می کند. ولی در نقاط مختلف جهان جنگهایی برپا می کند و در آن اطفال و مردان و زنان بیگناه را بمباران کرده و میکشد..
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: قدرت الله مسیح پور
تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۹/۴
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۲۶
محل شهادت: ارتفاعات شنام
نام عملیات: والفجر ده
@defae_moghadas2
❣
❣به نام خدایی که اندیشه را آفرید و استقلال فکر به آنان بخشید. من به جبهه میروم تا با مرگ دست و پنجه نرم کنم و به مرگ بگویم که از دنیا و ظواهر و دو رنگی خوشم نمی آید. چشمهای ظاهربینم را از دنیا برای همیشه میبندم. کدام مکتب و مذهب را سراغ دارید که مانند شیعه باشد. باید شکر کنید در قرنی زندگی میکنید که رهبری امت را نایب بر حق امام زمان'عج' عهده دار می باشد....
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷سردار شهید: لطف الله جهانتاب
تاریخ ولادت: ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۱۳۶۹/۲/۱۳
محل شهادت: سوسنگرد
❣خاطراتی از سردار شهید حاج لطفالله جهانتاب
🌷شهید حاج لطف الله بدلیل کارهای حفاظتی که در منطقه بستان و هور انجام میداد و دربین دوستان از با اخلاصترین بود او را به نام شرکت صدا میزدیم. هر موقع که کسی از او میپرسید کجا کار میکنید، میگفت:
در شرکت. به همین خاطر در بین دوستان او را به نام شرکت صدا میزدند. یادش بخیر در بستان در کنار عربهای هور دعوت میکرد میرفتیم.
✍حاج اسماعیل آژ
@defae_moghadas2
❣
❣یکی از دوستان تعریف میکرد بعد از جنگ در یک دعای کمیل در حالی که حاج لطفالله سرش بین دو پاهایش بود و درحال راز و نیاز و گریه دیدم. یواشکی تو گوشش گفتم. آقا لطفالله دیگه شهادت تمام شد. زیاد گریه نکن. میگه شهید لطفالله هم سر بلند کرد و به مزاح پاسخ داد. آره واقعا الا تصادف تراکتور.! اتفاقا شهید در ماموریت بعد از جنگ با تصادف به شهادت رسید.
✍رضا جعفری زاده
@defae_moghadas2
❣