حماسه جنوب،شهدا🚩
❣ 🔻 شهید محمود دانشیار 6⃣ ✍ یک وقت صدایی مرا بخود آورد، الله اکبر، الله اکبر، اشهدان لااله الاالله
❣
🔻 شهید محمود دانشیار 7⃣
✍ بغض بیرحمانه گلویم را فشرده و می آزرد بسیار کلافه بودم اگر گریه و زاری سر می دادم، روحیه ی بچه ها را چه می کردم و اگر خودداری می کردم این اشک ها که اصرار به جهیدن داشتند از من که اجازه نمی گرفتند. ولی به هر طریقی بود نمی گذاشتم سایرین متوجه شوند.
✍باد ملایم وگرمی وزیدن گرفت و زیر پرچم سبز رنگ آغشته به خون روی سینه محمود می زد و حرکات لطیفی به آن می بخشیدکه آن حرکات، آتشی برجانم می زد که وصف ناشدنی بود. اگر بگویم مرا می کشت و زنده می کرد حرفی به گزافه نگفته ام. حرف هایش کلمه به کلمه به یادم می آمد و مرا دیوانه می کرد
✍ اینکه می گفت: دوست دارد با دردی بی حد به شهادت برسد، همانگونه شد که آرزو داشت اینکه مسابقه گذاشته بود هر کس یا در هنگام شهادت یا در عالم خواب، امام زمان (عج) را ببیند برنده است، مرا بیچاره می کرد و قبل از آنکه فکرش را بکنم گوی سبقت را از همه چیز برده بود.
✍ اینکه در نبود مجید سرگشته بود و پی در پی او را می خواند، می دیدم جدایی او طولی نکشید و شتابان به وصل خود رسیده بود و اکنون آرام و با وقار در مقابلم افتاده و من، تنها کاری که از دستم بر می آمد نگاه کردن بود و اشک ها هم که بی قرار می آمد.
راه و یادش مستدام باد.
برای شادی روح پاکش فاتحه بخوانید.
نگارنده: ناصر آیرمی
❣
@defae_moghadas2
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
🌷.....ما روایتگر جنگیم...✨جنگ نه ... ✨دفاع، دفاع مقدس .🌷
دفاع 👊 در مقابل هواها و هوسها، از فطرتی خداجو و خداخواه .💫
و شهید 🌹🌹 فاتح مطلق این میدانه
... اینجا سخن از یه پروازه 🕊
شهادتو 🌹🌹 نه در جنگ 🔺🔺 در مبارزه 👊 می دن ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم غافل از اینکه شهادت رو جز به اهل درد نمیدن 🌹💫💫
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
🌷🌷 1⃣ 🌷🌷
✨خدارو صدهزار مرتبه شکر از یه طرف خانواده ی مومن ومذهبی داشتم😊 از طرف دیگه م دور وبر وهمسایه هامون پر بود از علمای عزیز وروحانیون🌹🌹
وبزرگ شدن من تو این جو وفضا باعث شد خود بخود به سمت قران وجلسات مذهبی کشیده بشم وانس زیادی با قرآن پیدا کنم😊
از بچگیم هم از بیکاری بیزار بودم ،براهمینم از همون بچگی👦 همراه درس خوندن📚📚 تویه نجاری🔨 هم کار میکردم.استقلال مالی رو دوس داشتم خب😊
✨آقا من سالهای آخر دبیرستان رو میگذروندم که مبارزات👊✊ مردم علیه رژیم ستمشاهی طاغوت👹 به اوج خودش رسید،
✨فضای خفقان همه جا حاکم بود😐🤐.ساواک👺 اجازه نمیداد کوچکترین اعتراضی انجام بشه.
منم به پیروی از اندیشه امام خمینی دوشادوش مردم تو مبارزات شرکت میکردم.
مخصوصا بعداز شهادت حمید صالح شوشتری 🌹🌹 انگیزه م برای شرکت در مبارزات👊👊 چند برابر شد.
✨از اونجایی که خدا جای حق نشسته و همونطورکه حدیث داریم: 💫الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم💫
این طاغوتیهام نتونستن دووم بیارن واز پا افتادن😆
بعله🌹 انقلاب🌹 شد.
✨بعداز انقلاب دست✋ دشمن👹 از آستین ضدانقلاب وکومله ودمکراتها تو کردستان بیرون اومد .
منم راهی کردستان شدم تا به برادرهای پاسدار تو حفظ ریشه های انقلاب نوپامون کمک کنم😀
✨از قرار معلوم این انقلاب ما چشم خیلی هارو کورکرده بود،
هنوز با کومله ها درگیربودیم که خبر رسید بعثی ها👹 حمله کردن🚀🚀💣💣
ماهم خانوادگی تو جنگ شرکت کردیم😊😊
من وداداشم تو جبهه ،پدر ومادر وآبجیمم پشت جبهه هر کاری از دستشون برمیومد انجام میدادن،
منتی نیس هااا،وظیفه مون بود😊
✨سال 60تو روز میلاد اربابمون امام حسین علیه السلام🌹🌹 ازدواج❤️❤️ کردم .😊😊.
بعداز ازدواج رفتم جبهه ی خرمشهر برای دفاع از اون شهر،
✨تو عملیاتهای زیادی بودم از جمله شکست حصر آبادان و عملیات کربلای 4،
✨نمیدونم چه حکمتی بود که خدا دوتا بچه ی معلول نصیبم کرد😔،اینم یه امتحان الهی بود،خدایا شکرت،بخاطر وضعیت بچه ها خیلی از فرمانده ها و حتی امام جمعه ی شهر منو از رفتن به جبهه منع کردن،ولی مگه میشد با این بهانه ها از زیر بار وظیفه شونه خالی کرد؟؟؟
من باخدا معامله کرده بودم وخانواده مم به خودش سپرده بودم😊🌹
✨✨یه هفت هشت باری هم مجروح شدم،اما انگار نافمو تو جبهه دفن کرده بودن😉،همین که یه ذره خوب میشدم خودمو میرسوندم جبهه.
✨حتی قطع شدن دستم✋ تو عملیات بدر هم نتونست منو از رفتن به جبهه منع کنه😊