eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
28 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از هر چیزی اینو 👆بگم که قدر این جمع ها رو بدونید و زیاد از این حلقه ها دور🏃🏃 نشید که .... خدای نکرده جاتون رو تو بهشت 🌿🌸 از دست ندید. 😌 ❣۴👇
سال 43 بود که تو دنیای 🌎 شما و تو شهر اهواز 🌇 چشم باز کردم👶 . خونواده پولداری نبودیم، ولی شکر خدا می کردیم و اتفاقا خدا هم در عوض هوش خوبی به من داده بود. یه احساسی بهم می گفت "فرهاد سعی کن پاک زندگی کن و خوب درس بخون و به چپ و راست نگاه نکن و مستقیییییم، همین فرمون بیا"👼 ❣۵👇
خب، منم که آدمی حرف گوش کن😊 مستقیم اومدم تو فضاهای خداپسند. دوران شاه 👸 رو تا حدودی درک کردم. سعی‌م این بود قاطی بازی ها اون دور و زمونه نشم. نه پای تلویزیون و سینما 📽 و نه اهل آهنگ، ماهنگ 🎺🎷 و این چیزا. ☺️ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣۶👇
دوره ابتدایی رو مثل برق⚡️و باد🌬 به پایان بردم و اوایل انقلاب به مدرسه جعفری رفتم. اونجا یکی دو تا دبیر کمونیست 😖 سبیل از بناگوش در‌رفته داشتیم که خیلی سربسرشون می ذاشتیم و ..... البته دبیر انقلابی✊هم داشتیم که باشون خیلی نزدیک شده بودیم. دوره دبیرستان رو تو دبیرستان شهید🌹 مصطفی خمینی رفتم. اونجا به اصرار منو گذاشتند مسئول انجمن اسلامی.😌 خب مدرسه مهمی بود و باید به وظیفه ای که بمن داده بودند حسابی 👌عمل می کردم. اونم تو دوران انقلاب و روزهای پرجریان که قصه‌ش مفصله ❣۷👇
یادم رفت☝️اینو بگم که در همون ابتدای نوجوونی مادرم عمرش رو داد به شما 😭 و با پدرم اینا تنها شدیم. ........... ببخشید نمی خوام خاطرات اون موقع رو یادآوری کنم😔.......بگذریم. سرم گرم شده بودم با بچه های قد و نیم قد 👶👦👦 که به مسجد صاحب الزمان 🕌می اومدن. در کنار دو دوست خوبم که الان هم تو بهشت همسایه‌م هستند کار فرهنگی خوبی رو شروع کردیم. اون دو نفر یکی آقا احمد قنادان زاده بود و یکی آقا محمود یاسین. دو نازنینی که در کنار هم، بچه های زیادی رو تو حلقه های قرآنی جمع کردیم و هدایت این نسل رو واسه ادامه انقلاب بعهده گرفتیم. ❣۸👇
اوناهام ☝️ آرپی جی تو دستمه، نفر اول ایستادم اون روزها از خرمشهر عقب رفته بودیم و تو کوت شیخ بودیم، بین این گلبرگ های دوست داشتنی که خیلی‌هاشون الان تو بهشتن ✨🍂✨
بذارید از جبهه و جنگ 💥💣براتون بگم . همزمان با شروع جنگ بود که پام تو مسجد جزایری 🕌باز شد. اولش سعی می کردم تو شهر و پایگاه خدمت کنم ولی این برا من کافی نبود و به جبهه هویزه رفتم و از اونجا راهی خرمشهر و بعد از یه ماه به اهواز اومدم. خب جنگ بود و وظیفه اون روز ما دفاع از انقلاب در شکل جدیدش بود. وای.... 😟اسم جبهه هویزه اومد و دلم برا حال و روز بچه های اون ایام به درد اومد. خدا می دونه در اون مظلومیت چقدر خدایی 👼بودند. چهره ها خاکی ولی نورانی. روزاش یه جور بودند و شبا تو خلوت خودشون با خدا جوری دیگه. چی بگم... که تا نبنید باورش سخته 😔 ❣۹👇
خلاصه..... یه هویی شدیم رزمنده و آرپی جی به دست گرفتیم 😄 و با شرایط انقلاب لباس عوض کردیم و رفتیم تو قالب جدید خدمت😁 ❣۱۰👇
کمی با تجربه شدم تو ماموریت جدید جهت شناسایی 🔍، رفتم جبهه فارسیات. به قول امروزی ها اطلاعات – عملیات شده بودم. 😎 اونم زمانیکه هنوز مد نشده بود. یه بار هم یه مین 💣💥جلوی پام سبز شد و بعد شکفته شد و بله دیگه، از ناحیه شکم مجروح شدم و تا مدتی زمین گیرم 😴کرد. ❣۱۱👇
خیلی برام سخت بود که بمونم تو خونه تا زخم هام خوب بشن .😔 خب.. حق بدید هر روز خبر شهادت❣ یکی از دوستام رو میوردن و اشک ما هم در میومد. نتونستم طاقت بیارم، با همون وضع راهی شدم تا کارمو ادامه بدم. خب دوباره رفتم و شدم سرگروه شناسایی منطقه. با برادران ارتشی 👮و سپاهی👲 جلسه می گرفتیم و برای عملیات آینده که طریق القدس بود و می خواستیم شهر بستان رو آزاد کنیم نقشه 〽️ 😉می کشیدیم. ❣۱۲👇
بعد از اون همه انتظار، عملیات شروع شد و ما هم با گروه شهید بهرامی راهی شدیم. شب عملیات رسید و با یه شور و حالی آماده حرکت شدیم. همون شب تو یه کانالی بودم که... البته کانالش با کانال های امروزی فرق داشت😉😂 و اون دیگه مجازی نبود..... جونم براتون بگه.. همونجا بود که یه ترکش خوش یمن اومد و خورد به سرم 🤕و بی هوشم کرد. بهتر بگم، هوش از سرم برد👌 البته اسمش بی هوشی بود ولی دنیایی هوشیاری توش بود و با همون حال.... بعله دیگه، افتادم بین بچه های نازنینی👼👼👼👼👼 که همیشه حسرت دیدنشون رو داشتم. دیدن اون بچه‌ها یه حالی به آدم می‌داد که نگو....😇 خب اجازه☝️ بدید دیگه برم که خیلی اینجا، جای موندن نیست. فقط بگم قدر بچه های نازی ❣ که برای این انقلاب خون دادن رو بدونید و خدایی عمل کنید و الا .......... خدا به دادتون برسه ☝️😱 وقت اذانه و وقت ما هم تمامه ✨خدا حافظ همه تون باشه 👋✨ ممنونم فرهاد جان، ماشاالله یه فرمون رفتی و جای سوال نذاشتی👌 سلام ما رو برسون و جای ما رو خالی کنید👋👋 ❣۱۳👇
اینم شهید بهرامی، فرمانده گروهمون، https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1